چه کسانی از ورود سرمایه های تازه به هنر می ترسند؟
ایران آرت : سینمای ایران حتما یکی از معدود سینماها در دنیاست که سینماگرانی دارد که بارها و بارها فیلم های شان دچار شکست صد در صدی شده اما آنها همچنان هستند و فیلم می سازند.
لابد با خواندن این پاراگراف نام تعدادی تهیه کننده و کارگردان در ذهن تان نقش بسته که همیشه هستند، همیشه فیلم می سازند اما هیچ وقت هیچ یک از آثارشان نه توسط مردم و نه جشنواره ها پسندیده نشده است.
سینماگرانی که اندک اند اما رگ خواب اخذ بودجه های دولتی را در دست دارند و به اصطلاح دیروزی ها فقط نگاتیو هدر می دهند!
سینمای ایران از این دست سینماگران تاریخ مصرف گذشته آسیب بسیار دیده است، زیرا معمولا توان جذب بودجه حداکثری را داشته و عرصه دیده شدن و نفس کشیدن به چهره های نوظهور را نداده اند. از اساس مانایی این جنس از سینماگران به جلوگیری از ورود نگاه تازه بند است.
در چند سال اخیر با حضور انرژی نو در سینمای ایران و تولیدات متنوع در قالب های سینمای خانگی و سینمای اکران آن هم با بودجه های صد در صدی بخش خصوصی، سینماگران تاریخ مصرف گذشته عرصه را بسیار تنگ دیده و احساس خطر کرده اند؛ از این روست که هر روز با انتشار خبرهایی گنگ و بدون سند در پی مقابله با جریان نوظهور سینما برآمده اند و با تیترهای هیجانی و اتهامات ناروا سعی در عقب راندن این حرکت نو دارند.
این در حالی ست که موج نوین سینمای ایران چشم داشتی به بودجه های دولتی و به اصطلاح سینمای نفتی ندارد و مدعی ست با پول بخش خصوصی و بهره مندی از قانون عرضه و تقاضا می تواند گلیم خود را از آب بیرون بکشد. حمایت مردم از این دست از آثار و فروش خوب آنها گواه توفیق آنان تا این جای کار است، نمونه هایی مانند سریال های شهرزاد یا ساخت ایران و همین روزها ممنوعه و یا فیلم های سینماگران مستقلی همانند اصغر فرهادی و یا نمایش بینوایان که در ترازهای سینمایی ارائه شد، همگی برای جلب توجه مردم سنگ تمام گذاشتند و مردم هم پاسخ شایسته ای بدان دادند.
سینماگران تاریخ مصرف گذشته که هیچگاه اقبال مردمی ندیده اند از تماشای این تصویر شارپ و گویا، غمگین اند و با ردیف کردن انواع اتهام های ریز و درشت، با استفاده از همه ابزار خود سعی در فراری دادن سرمایه های تازه و پشیمان کردن آنها هستند.تاکتیک آنها البته رو و نخ نما شده است، اطلاق سرمایه های مشکوک، پولشویی، ورود سرمایه های ناپاک و غیره... کلی گویی هایی که هیچ یک از مراجع ذیصلاح تا امروز وقعی به آنها ننهاده و حتما با گذشت روسیاهی به زغال می ماند.
صورت مسئله کاملا روشن است: چرا سینمای ما نباید با آغوش باز از سرمایه درست، باشناسنامه و شناخته شده استقبال کند؟ در روزهایی که هر روز خبر بیکاری صدها دستندرکار سینما در رسانه ها بازتاب دارد، چرا باید درهای سینما به روی سرمایه تازه بسته باشد؟ سرمایه گذاری که دهه هاست در بخش مختلف اقتصادی این مملکت کسب و کار داشته و چهره شناخته شده ای ست چرا باید احساس کند زیر پایش به جای فرش قرمز، پوست موز می اندازند!
روزگاری ست که باید مردم، خواست مردم و منافع ملی اولویت نخست همه باشد، از این رو پیش و بیش از همه این سینماگران واقعی هستند که باید از این سرمایه های نو آمده مراقبت و آن را تقویت کنند.