اعتراض گوهر خیراندیش به سانسور در تلویزیون
گوهر خیراندیش به سانسور در تلویزیون اعتراض کرد و گفت همه حقیقت را در تلویزیون نمیگویند.
ایران آرت: گوهر سینمای ایران، لقبی که سالهاست در مورد گوهر خیراندیش شنیده میشود، بازیگری که نزدیک به ۷۰ فیلم سینمایی و ۵۰ سریال بازی کرده است و همین کارنامه ۴ دههای سنگین سبب شد تا او خیلی زود به چهرهای شناخته شده برای مردم سرزمینمان تبدیل شود. خیراندیش این روزها کمدی پرفروش «دشمن زن» را بر پرده دارد و همین بهانه بسیار خوبی برای همصحبت شدن با اوست، اما بیش از آنکه راجع فیلم حرف بزند، از دردها و رنجهایی گفت که سالیان بسیاری است قلب او را به درد آورده است. در ادامه بخشهایی از صحبتهای گوهر خیراندیش در گفتوگو با روزنامه آرمان را میخوانید.
** من اگرچه کارم را با تئاتر و سینما آغاز کردم، اما مردم، من را بیشتر با تلویزیون شناختند بنابراین در وهله اول، تلویزیون را خانه اصلی خودم میدانم ولی متاسفم که دست ما برای گفتن حقیقتهای جامعه باز نبوده و نیست. مردم هم وقتی از یک رسانه، از این جعبه جادویی آنچه را که در جامعه تجربه میکنند نمیبینند یا نمیشنوند، کمکم از آن فاصله میگیرند چون چنین روشی را قبول و باور ندارند.
** خیلی چیزها باعث شد که روند یک اتفاق، در تلویزیون یکجور باشد و در جامعه، یکجور دیگر. یعنی تبلور واقعیتهایی که در جامعه بود، در تلویزیون نبود به همین دلیل مردم، از آن فاصله گرفتند. زمانی که آمریکا بودم، آقای رحیمی(تهیهکننده سریال دیوار به دیوار) برای دعوت از من برای حضور در این کار تماس گرفت. آن زمان من خیلی رنجیده بودم و واقعا نمیخواستم دیگر با تلویزیون کار کنم اما ایشان گفتند که مدیران رده بالای تلویزیون واقعا علاقهمند هستند که شما باز دوباره با تلویزیون همکاری کنید و من این را به مثابه تغییر سیاستها و روشهای این رسانه دیدم و بدین ترتیب بود که وقتی در آمریکا بودم، قراردادم را برای بازی در این سریال به صورت تلفنی بستند و من بعد آمدم ایران.
** حتی این صحبت مطرح بود که از کارگردانهای سینما دعوت شده که به تلویزیون برگردنند و کار کنند. از کیانوش عیاری، سامان مقدم، سیروس الوند، رضا میرکریمی و محمدمهدی عسگرپور نام برده شد که دعوت شدهاند بیایند و کارهای خودشان را بسازند و از این طریق داشتند سعی میکردند مخاطبان تلویزیون را بیشتر کنند.
** راه اعتماد و جلب مردم، پوشش دادن واقعیتهای جامعه است که اگر بشود، آنها را در تلویزیون نشان دهیم. مثلا در مورد ارتباط زن و مرد یا نشان دادن هیبت زن، ما معذوریتهای زیادی در تلویزیون داریم که باعث شده مردم بروند سراغ دیگر رسانهها. وقتی فرزند من تیر میخورد و من نمیتوانم به او دست بزنم یا زخمش را ببندم، دیگر از این غیرواقعیتر که من مادر نمیتوانم دست فرزندم را بگیرم؟ تماشاگر درباره چنین صحنهای چه میگوید؟ کجای گرفتن یک فرزند آسیب دیده یا یک شهید مشکل دارد؟ کدام خانوادهای که تجربه بیماری فرزند را داشته و حتی دیگر خانوادهها چنین چیزی را بد میدانند و احساس دیگری برایشان بهوجود خواهد آمد؟ من سالها رنج بردم که چرا نمیتوانم دست فرزند نوجوانم را بگیرم و چرا باید وقتی مثلا فرزندم تیر میخورد، پارچه را به دست او بدهم تا خودش زخمش را ببندد؟ آخر چه کسی این را باور میکند؟ بنابراین این رنج من در این سالها رنجی است که فکر میکنم به تماشاگر هم منتقل شده و آنها هم متوجه میشوند که چقدر سوالبرانگیز و غیر واقعی است.
** من توقع دارم رسانههای مملکت خودم به من حرف و تحلیل درست بگویند. من دوست دارم تلویزیون خودم را نگاه کنم، اما دوست دارم در تمام بخشهای آن، از اخبار تا تولیدات دیگر، واقعیتها بیان شود. زمانی که میخواهد انتخابات شود، در سختگیریهای گذشته، آسانگیری بیشتر میشود و بعد که انتخابات تمام شد، مدل دیگری دیده میشود. این باعث میشود مردم سراغ چنین رسانهای نروند و پیگیر کانالهای دیگر باشند من نمیفهمم اگر رسانه ملی بخواهد حرف دلش را به مردمش بزند، چه مشکلی پیش میآید؟