نوشته افخمی درباره خانمی که میخواست برساندش!
خانمی که کنار آقا نشسته بود، گفت: جایی تشریف میبرید برسونیم شما رو! تشکر کردم.
ایرانآرت: بهروز افخمی در ستون «خاطرات عقرب» که دو سه هفتهای است برای روزنامه جام جم مینویسد، نوشت:
من زیاد پیادهروی میکنم. توی خیابان یخچال پیاده میرفتم که یک ماشین گرانقیمت وسط خیابان نگه داشت و مرد جوانی که پشت فرمان بود، همان وسط خیابان شروع کرد به خوش و بش و انتقاد! لبخند و لحن مهربان داشت، اما میگفت: آقا شما حرفهای خیلی بدی میزنی توی برنامه هفت! ما از شما انتظار نداشتیم و حرفهای دیگری را توقع داشتیم! جواب دادم: ببخشید! همین چیزها که گفتم به عقل ناقص ما میرسید!
خانمی که کنار آقا نشسته بود، گفت: جایی تشریف میبرید برسونیم شما رو! تشکر کردم. خیابان یخچال یکطرفه است و من داشتم عکس جهت میرفتم و میدیدم که در همان پونزده ثانیه راه بند آمده و چند تا ماشین پشت ماشین گرانقیمت صف کشیدهاند. یکی از توی ماشینی که وامانده بود، گفت: آقا اجازه بدین ما بریم! احترام کردم و رفتم که راه زودتر باز شود و فکر کردم اگر عجله نداشتم، سوار ماشین آن زوج جوان میشدم تا یک دور شمسی قمری بزنیم و بفهمم کدام حرفهای خیلی بد منظور آقاست و خانم هم آیا با حرفهای آقا موافق است یا نظر دیگری دارد.
من زیاد پیادهروی میکنم و نظر مردم را درباره سریالها و فیلمهایی که ساختهام و چیزهایی که نوشتهام صاف از دهن مردم و درحالی که چشم در چشم هستیم، میشنوم. اغلب کسانی که مرا توی کوچه و خیابان میبینند و سلام میکنند اهل خوش و بش و تعریف و تمجید از کارم هستند، اما این اواخر مخصوصا خیلی از برنامه هفت تعریف میکنند و مرا تشویق میکنند. این البته باعث نمیشود که من خیال کنم همه با برنامه هفت موافقت دارند و عقاید و ادعاهای ما را میپسندند.
ایرانیان مردم نجیب و توداری هستند و اگر با حرفها و عقاید شما موافق نباشند، معمولا حرف نمیزنند و مخالفت خودشان را به آسانی بروز نمیدهند. بیشتر آنها صبر میکنند و شما را زیر نظر میگیرند و دقیق میشوند تا یک جایی بالاخره خودتان را خراب کنید! همین نهان روشی و توداری است که ملت ایران را تبدیل به پیچیدهترین و دشوارترین ملت برای آمریکا و انگلیس کرده و نقشههای آنها را برای نفوذ در اذهان و فریب و تحمیق ایرانیان به ضد خودش تبدیل کرده است. همین نهان روشی و توداری است که باعث شده انفجار اطلاعات و فروریختن نظام سانسور و آزادی ناشی از گسترش اینترنت و ماهواره و همه سوراخ سمبههای دیجیتال قبل از همه جا در ایران نتیجه عکس داده است و پشم و پیل تبلیغات جنگسازان وحشی و تروریستپروران دیوانه در مرحله پایانی سرمایهداری را ریخته است.
ایرانیان امروزی بیست و پنج سال بعد از آمدن ماهواره و اینترنت و شکستن دیوارهای واقعی و مجازی حالا دیگر با این بازارهای خودفروشی توی اینترنت و ماهواره و روزنامه و غیره کاملا آشنا شدهاند و با همه شعبدهبازان دکانهای تازه و کهنه برای حرف مفت تفریح میکنند.
من هم حواسم را جمع کردهام که تا جایی که عقل ناقصم میرسد، حرف مفت نزنم و آسمان ریسمان نبافم و قوه نطق و زبان را با سرهمبندی و یاوهگویی ضایع نکنم. هر وقت برنامه هفت موفق بوده و پربیننده شده و حرفهایش به دل نشسته و سرزبانها افتاده مال این بوده که حرف حساب بوده و منطقی بوده و دقیق و عقلپسند بوده است. پارسال که از اولین روزهای جشنواره فجر گفتیم فیلمها خوبند و جشنواره به طور استثنایی خوب است، چیزی را گفتیم که همه داشتند میدیدند و هر صاحب عقل سالم میفهمید. اوایل امسال وقتی گفتیم جشنواره کن به فیلمهای هوادار شیوه زندگی دگرباشانه امتیاز میدهد و داوریاش و جایزههایش به همین دلیل هر سال بیاعتبارتر میشود همه اهل فن و آشنایان به سوابق جشنواره کن میدانستند که راست میگوییم و همه مردم میتوانستند با مختصری تحقیق و جستجو دریابند که حرف ما از حقیقت دور نیست.
امسال هم وقتی گفتهایم فیلم ماجرای نیمروز که تاریخ ننگین یکی از سازمانهای تروریستی مزدور آمریکا را موضوع داستانش قرار داده برای هیات داوران ترسناک است و داورانی که در آمریکا و کانادا خانه و زندگی دارند نمیتوانند این فیلم را بیطرفانه و بدون وحشت از واکنش تروریستهای ساکن اروپا و آمریکا داوری کنند، حرفی را گفتهایم که عقل سلیم میفهمد و میپسندد. البته مغرور نمیشویم چون میدانیم مردم با هیچ کس صیغه برادری نخواندهاند. پس هر وقت مزخرف بگوییم به ریش ما میخندند و هر وقت حرف حق بگوییم حتی اگر با خودمان دشمن باشند، گوش میکنند و جدل نمیکنند.