صبر صابر ابر تمام شد/ وقتی "آشغالهای دوست داشتنی" را بازی کردم مو داشتم!
صابر ابر در یادداشتی نسبت به مشکلات و حواشی عدم اکران فیلم "آشغالهای دوست داشتنی" واکنش نشان داد.
ایران آرت: ابر که یکی از بازیگران فیلم سینمایی «آشغالهای دوست داشتنی» ساخته محسن امیریوسفی است، در یادداشتی که در اختیار خبرآنلاین قرار داده است، درخواست خود را چنین بیان کرده است: «آقا یا خانمِ [...]، فیلمِ ما را نشان دهید. مادرم میخواهد فیلم من را ببیند.»
متن نامه ابر به این شرح است:
«سلام جناب [...]
نمیدانم این نامه خطاب به کیست اما گاهی فکر میکنم نامهای که خیلی هم شخصی نیست بهتر از یک نامهی خیلی شخصیست.
پس جنابِ [...] یا سرکارِ [...]، من صابر ابر، مو داشتم وقتی آن فیلم را بازی کردم.
شبیه به اسمش را نیار شده. اصلا نمیدانم اسم فیلم را بگویم یا نه! اصلا از فیلممان حرفی بزنم یا نه! این را بگویم که امیریوسفی، کارگردانش است و او هم ریشهایش اصلا سفید نبود، خیلی آدم شادی بود و میخندید و جوک تعریف میکرد، الان هم خیلی فرقی نکرده اما به نظرم این عدم تغییر بیشتر ترسناک است. من نگران سلامتی کارگردان و عوامل هستم؛ مثلا یادم هست آقای تورج خان که فیلمبردار فیلم بود خیلی جوانتر از عکسی بود که همین چند وقت پیش از او در پشت صحنهی یک فیلم دیدم. اصلا نمیدانم هنوز هم همانقدر هیجانِ پلانهایش را دارد؟! پدرم اکبر عبدی در فیلم بود؛ ایشان که عادت به دیر دیده شدن دارند؛ سالها معجزه کردند و برای فیلمی دیده شدند که نه تنها مو نداشتند بلکه، حال جایزه گرفتن هم نداشتند و چه حیف که حتی آن جایزه را دیگر دوست هم نداشتند. برادرم حبیب رضایی در فیلم بازی میکردند؛ در فیلم رفتهاند یک جای دیگری، یک کشور دیگری فکر میکنم! میترسم واقعه به واقعیت تبدیل شود. شهاب جان در فیلم هست، دایی شهاب حسینی، دختر خاله مادرم هدیه تهرانی عزیزم، نگار جواهریان همسایه مادرم و شیرین خانم یزدانبخش که مادرم بودند... .
حالا یادم آمد چرا این نامه را نوشتم!
برای مادرم مینویسم. برای مادرها مینویسم که این فیلم برای آنها ساخته شده. دلم میخواهد تا مادرها هستند این فیلم دیده شود. مادرها یک چیز میخواهند؛ فرزند مو دار و بیمو، رفته و نرفته، مست و هشیار، عصبی و آرام، برایشان فرقی نمیکند. مادرها مادرند. بچهها گاهی با هم نمیسازند، اما مادرها فرقی بینشان نمیگذارند. ایران هم برایش یک چیز مهم است؛ اینکه در آن همه کنار هم باشند و با هم، گاهی هم سر هم غر بزنند، چه عیبی دارد؟! همیشه نمیشود طرفدار بود! فقط مادرها بیطرفند.
آقا یا خانمِ [...]، فیلمِ ما را نشان دهید. مادرم میخواهد فیلم من را ببیند.
صابر ابر»