تلویزیون بزرگترین دروغگو و چاپلوس دنیا است!/ دانشگاهی شدن دوبله بر مدعیان میافزاید/ از رادیو بدم میآید/ روایت نصرالله مدقالچی از دوبلههای جاودانه تا وضعیت این روزهای تلویزیون
نصرالله مدقالچی معتقد است؛ دوبله در هیچ کجای دنیا یکرشته دانشگاهی نیست و به نظرش وجود آن در ایران هم لازم نیست چون فقط به شمار آدمهای مدعی عرصه دوبله میافزاید و کمک دیگری به جوانها نمیکند.
ایران آرت: در کارش بسیار جدی است و این جدیت را در صدایش هم میتوان یافت. کمتر کسی است که فیلم "محمد رسولالله " مصطفی عقاد را دیده باشد و طنین صدای "ابوسفیان" را در ذهن نداشته باشد، یا "آن شرلی" معروف و "متیو" پیرمردی که برای او پدری کرد و آنه او را بهشدت دوست داشت. خالق این جاودانگی صدا کسی نیست جز نصرالله مدقالچی از دوبلورهای پیشکسوت سینمای ایران. "برادران کندی"، "برت لنکستر"، "چارلز برانسن"، "ایلای والاک"، "آکیم تامیروف"، "جان وین"، "اد هریس" و "آنتونی هاپکینز" بازیگران برجسته سینمای دنیا هستند اما قطعاً اگر صدای مدقالچی که بهجای آنها صحبت کرده است، شنیده نمیشد این بازیگران هم شاید در سینمای ایران شناخته نمیشدند. مدقالچی جزو نسل طلایی دوبله ایران است که باعث شد سینمای دنیا در ایران شناخته شود و موردتوجه قرار گیرد.
چطور شد که به سمت هنر آمدید و از چه سنی وارد کار دوبله شدید؟
هرکسی در کودکی و نوجوانی به یک کاری علاقهمند میشود و من هم به نمایش علاقهمند بودم. در دوره دبستان همراه با دوستانم نمایشنامه مینوشتم و خودمان هم آن را در روزهای پنجشنبه اجرا میکردیم. معلمها و شاگردان هم موظف بودند در سالن اجرای نمایش بنشینند و آن را تماشا کنند. گاهی اوقات هم از ساختمان "اصل 4 ترومن" میآمدند و در مدرسه ما فیلم نمایش میدادند و ما به تماشای فیلم مینشستیم. مدیر مدرسه ما با آقای عبدالحسین نوشین تئاتر کار میکرد و من این را بعدها فهمیدم. ایشان یک دکلمهای برای من نوشت که من آن را در پایان سال تحصیلی اجرا کردم و مورد تشویق معلمان مدرسه قرار گرفتم. زمانی که 17 ساله بودم، آقای مهدی علیمحمدی از دوبلورهای خوب کشورمان نشانی استودیو "عصر طلایی" را به من داد و من هم ساعت 7 صبح جمعه باذوق و شوق فراوان به آن استودیو رفتم. در آنجا آقای علیمحمدی یک فیلم هندی را برای من پخش کرد و به من گفت میتوانی بهجای فلان شخص بگویی "بله قربان؟". گفتم بله میتوانم. "بله قربان" را گفتم و ایشان تشویقم کرد و گفت فلان روز باید به استودیو خیابان تخت جمشید بروی تا در آنجا کارکنی. من هم به آنجا رفتم و آرامآرام دوبله کردن را یاد گرفتم. مدام به نحوه حرف زدن پیشکسوتهای دوبله توجه میکردم و به همین شکل دوبله کردن را از آنها آموزش میدیدم. اینطور بود که کمکم در کارم حرفهای شدم و دوبله نقشهای مهم فیلمهای خارجی را به من دادند.
معمولاً دوبلورها بهواسطه کارشان به سینما علاقه زیادی دارند. شما هم به سینما علاقهمند بودید؟
من قبل از اینکه وارد کار دوبله شوم، کلاً حدود 10 بار به سینما رفته بودم و هنوز هم زیاد به سینما نمیروم. حتی یکبار در حین تماشای یک فیلم در جشنواره فیلم فجر دیدم که مردم در سالن سینما تخمه میخورند و یا کهنه بچهشان را عوض میکنند! همانجا به همسرم گفتم از اینجا برویم و همسرم هم با من موافق بود. پیش از انقلاب دایی من یک دوستی داشت که صاحب سینما "مایاک" بود. من به همین واسطه بهصورت مجانی به سینما میرفتم و در آنجا فیلم میدیدم اما از زمانی که وارد کار دوبله شدم، دیگر به سینما نرفتم. یکی- دو بار با آقای جلال مقامی به سینما رفتم و فیلم "هملت" را دیدم و یکمرتبه هم با آقای سعید مظفری برای دیدن فیلم به سینما رفتم.
در فیلمهای سینمایی بهجای چه بازیگرهای مهمی از سینمای هالیوود صحبت کردهاید؟
بهاستثناء بازیگرهای خیلی جوان سینمای دنیا، تقریباً نقش بقیه آرتیستهای مهم جهانی را دوبله کردهام. "برادران کندی"، "برت لنکستر"، "چارلز برانسن"، "ایلای والاک"، "آکیم تامیروف"، "جان وین"، "اد هریس" و "آنتونی هاپکینز" برخی بازیگرانی هستند که صدای آنها را در فیلمهای مختلف دوبله کردهام.
یک دوبلور بهجز صدای خوب و جذاب، چه دانش و ویژگیهای دیگری باید داشته باشد تا در کارش به موفقیت برسد؟
دوبلوری یک سری شگردهای ناگفتنی دارد که هرکسی به آن شگردها نمیرسد و هرکسی هم برای رسیدن به آنها تلاش نمیکند. من یکی از دوبلورهایی هستم که توجه زیادی به "لیپ سینک" (لبخوانی) دارم. برای مثال وقتی آنتونی هاپکینز میگوید "No"، طبیعتاً حرکت لب او در حین گفتن حرف o رو به بیرون است ولی من آن را طوری میگویم که مخاطب فکر کند هاپکینز بهجای No گفته است نَه! درواقع مخاطب فکر میکند هاپکینز فارسی حرف میزند. این شگردی است که همه به آن نمیرسند و گفتنی هم نیست که من بگویم تا دیگران هم یاد بگیرند. من همیشه به جوانترها میگویم هرچقدر جعبه ابزارتان را مجهزتر کنید، دوبله کردن برایتان راحتتر میشود. هر گوینده و دوبلوری که میخواهد پایدار بماند، باید برای خودش ابزار جمع کند و این ابزارها هم شخصی هستند نه عمومی. بعضی از این ابزارها که عمومی هستند را من به دیگران میگویم اما ابزارهای شخصی را نمیشود به کسی توضیح داد.
عجیب است که چرا برخلاف بسیاری از همکارانتان در حوزه گویندگی و دوبله، شما هیچوقت بهطور مستمر در رادیو کار نکردید. دلیل حضور نیافتن و کار نکردنتان در رادیو چیست؟
من اصولاً از رادیو بدم میآید و نمیدانم چرا رادیو را دوست ندارم. اگر رادیو ماشین من میتوانست شهادت بدهد، الان به شما میگفت که من هیچوقت رادیوی ماشینم را روشن نکردهام. البته چند بار به اقتضائات مختلف در رادیو حضور پیدا کردهام. مثلاً یکبار هنرمند گرانقدر کشورمان زندهیاد منوچهر نوذری مرا به برنامه "صبح جمعه با شما " دعوت کرد و من 3-4 جلسه در آن برنامه حضور پیدا کردم و آمدم بیرون. یکبار هم خانم مریم شیرزاد مرا به برنامه "رنگینکمان" دعوت کرد که من در آنجا هم فقط دو ماه دوام آوردم. همچنین آقای محمد صالح علاء نیز یک دوره مرا به رادیو تهران برد اما مدتی بعد متوجه شدم که تهیهکننده آن برنامه خود آقای صالح علاء نیست و از آن برنامه هم خارج شدم. در رادیو پول خیلی کمی به گویندگان میدهند و برای من بهصرفه نیست در آنجا کار کنم. بهجز این موارد یکبار هم یکی از دوستان خوبم به نام سبحان اکرامی که گوینده بخش ورزش رادیو است به من زنگ زد و گفت استاد چند دقیقه میشود روی خط رادیو بیایید و صحبت کنید؟ من قبول کردم چون ایشان باادبترین هنرجویی است که تابهحال داشتهام و با پدرش هم دوست بودم. همین آقا الان میخواهد فیلم "پدرخوانده " را برای دل خودش دوبله کند و از من هم دعوت کرد بهجای مارلون براندو حرف بزنم. من هم قبول کردم چون این جوانان درختان تنومند آینده این مملکت هستند و باید به آنها کمک کرد. من برای دانشجوها هم خیلی دلی کارکردهام و از آنها پول نگرفتهام. امیدوارم این جوانان روزبهروز پیشرفت کنند و آینده این عرصه را رقم بزنند.
در حال حاضر فضای ورود جوانان به عرصه دوبله چقدر فراهم است و این فضا را نسبت به فضای دوره ورود خودتان به عرصه دوبله چگونه ارزیابی میکنید؟
عدهای میگویند مسیر ورود جوانان به عرصه دوبله بسته است و من نمیدانم منظورشان چیست. مگر قرار است 40 میلیون نفر وارد حرفه دوبله شوند؟ دوبله یک تعداد مشخصی کار بلد این حرفه را میخواهد و متأسفانه آنقدری هم پول ندارد که همه برای آن ذوق کنند. الان شما اگر بروید از یکی از همین جوانهای فعال در واحد دوبله تلویزیون سؤال کنید که چقدر حقوق میگیرد، به شما میگوید حقوقش ماهانه 600 هزار تومان است! من دیدهام خیلی از همکارانم در آموزشگاهها به جوانان دوبله آموزش میدهند، درحالیکه هیچکدام مجوز این کار را ندارند. تنها کسی که در عرصه دوبله مجوز این کار را دارد من هستم چون درجه و مدرک آن را از وزارت فرهنگ و ارشاد گرفتهام. به من اجازه تدریس در دانشگاهها و آموزشگاهها را دادهاند اما دیگر دوستان این مجوز را ندارند و کلاسهایشان بهصورت غیرقانونی برگزار میشود. البته من یکی- دو نفر از همکارانم را میشناسم که باوجدان هستند و قصدشان تربیت نسل جدید دوبلورها است اما بقیه فقط دارند از جوانان پول میگیرند و هیچچیزی هم به آنها یاد نمیدهند. جوانها میآیند و این حرفها را به من میگویند. یک خانمی با دو دیپلم فن بیان و دوبله پیش من آمده بود و میگفت 2.5 میلیون تومان برای گرفتن این مدرکها هزینه کرده است. پرسیدم چه چیزی یاد گرفتهاید؟ ایشان گفت هیچی. گفتم پس آن مدرکها را بیندازید در سطل آشغال! البته خود این جوانها گناهی ندارند. آنها با هزار سختی یک مبلغی را جور میکنند و به آموزشگاهها میپردازند تا دوبله را یاد بگیرند اما کسانی که دوبله تدریس میکنند هیچی به آنها یاد نمیدهند.
برنامهها و مسابقات استعدادیابی نظیر "جادوی صدا" تا چه اندازه خروجی مثبتی برای گویندگی و دوبله دارند و خود شما پیشکسوتهای این حوزه چقدر میتوانید به حضور هنرجوها در عرصه دوبله کمک کنید؟
متأسفانه این برنامهها هیچ خروجی مثبتی ندارند. تلویزیون بزرگترین دروغگو و چاپلوس دنیا است! آقای حسینخانی تهیهکننده مسابقه "جادوی صدا" دوست من است اما در قرارداد ما ذکر نشده بود که این برنامه اسپانسر مالی دارد اما بدون اطلاع ما از همان برنامه اول یک اپلیکیشن مالی را تبلیغ کردند. من گفتم این تبلیغات را حذف کنید تا من بیایم. آقای حسینخانی گفت این اپلیکشین با شبکه قرارداد بسته است اما من گفتم به ما ربطی ندارد چون شما این را در قرارداد ذکر نکردید. در آخر کارمان به دعوا با نماینده این اپلیکیشن کشید. تلویزیون از این اپلیکیشن پول خوبی میگیرد و اپلیکیشن هم چند برابرش را با پول مردم به دست میآورد. مردم با این اپلیکیشن رأی میدهند و پولش میرود توی جیب صاحبان این اپلیکیشن. دیروز تلویزیون را خیلی اتفاقی روشن کردم و دیدم که برنامه "دوبله و سینما " که من و آقای منوچهر والیزاده در آن حضور داشتیم برای چندمین بار از شبکه نمایش پخش میشود. تکرار آن برنامه را فقط 3 بار خود من دیدم. ما به خاطر آقای مطمئنزاده به آن برنامه رفتیم چون ایشان دائرهالمعارف سینمای متحرک ایران هستند و همه برایشان احترام قائلاند. متأسفانه متوجه شدم حتی پول آقای حسین مطمئنزاده را هم خوردهاند و زحمتهای ایشان برای 50 قسمت برنامه دود هوا شده است. من میانه خوبی با تلویزیون و رادیو ندارم و فقط به خاطر حضور یک شخص خاص است که واحد دوبلاژ تلویزیون را تحمل میکنم. متأسفم که این را میگویم اما در تلویزیون شارلاتان بازی وجود دارد.
واحد دوبلاژ تلویزیون یکزمانی رونق زیادی داشت و فیلمهای خوبی را هم دوبله میکرد اما آیا الان هم همان وضعیت در این واحد وجود دارد یا شرایط واحد دوبلاژ تلویزیون با گذشته خودش فرق میکند؟
الان شرایط دوبله بههمریخته شده و شبکههای تلویزیونی اغلب فیلمهایشان را به دوبلورهای زیرزمینی میدهند تا هزینههای ناشی از دوبله فیلم را کاهش دهند. درواقع یک هزینهای را برای دوبله میگیرند و فقط بخشی از آن را خرج خود دوبله میکنند و بقیهاش را خرج خرید یک ماشین چندمیلیونی میکنند! این وضعیت دوبله تلویزیون ملی کشور ما است.
تاکنون پیشآمده که سرکار حین دوبله کردن یک نقش منقلب شوید و احساساتتان اجازه ندهد کار کنید؟
هرگز نمیگذارم احساساتم در کارم دخالت کند. وقتی در قسمت 51 سریال "آن شرلی" شخصیت پیرمرد (متیو) میمیرد، یک موسیقی پخش میشود که من به گروه کودک و نوجوان سازمان صداوسیما زنگ زدم و گفتم من میتوانم برای این بخش یک سوگواره بنویسم؟ به من گفتند شما تامالاختیار هستید. من یک سوگواره نوشتم و سه واژه خیلی مهم از سه شاعر را در آن قراردادم. وقتی داشتم آن را اجرا میکردم، خانم مریم شیرزاد شروع کرد به گریه کردن. ضبط را قطع کردم و گفتم خانم شیرزاد اعصاب خودتان را خرد نکنید. هر وقت احساس کردید راحت هستید بگویید برداشت کنیم. اجازه ندادم خانم شیرزاد هم خودش را ناراحت کند و هم کار خوب از آن درنیاید. واقعاً دیالوگ دردناکی بود. در آن سوگواره میگفتم: "دلم میخواست یک پدر میخواند مرا، دلم میخواست در لباس عقد میدیدی مرا، ولی افسوس آرزوها میرود بر باد، میشود در خاک."؛ هیچوقت اجازه ندادم احساسات در کارم رخنه کند چون نمیخواهم کارم بد از آب دربیاید.
به نظرتان حرفه دوبله نیاز به یکرشته دانشگاهی دارد یا خیر؟
دوبله در هیچ کجای دنیا یکرشته دانشگاهی نیست و به نظرم وجود آن در ایران هم لازم نیست چون فقط به شمار آدمهای مدعی عرصه دوبله میافزاید و کمک دیگری به جوانها نمیکند. در واقع وقتی جوانها درس این رشته را بخوانند و شاگرد پیشکسوتهای این حوزه شوند، دیگر بهجایی میرسند که مدعی این عرصه میشوند و میخواهند هر طوری که شده سرکار بروند. ما یکزمانی یک عده از هنرجوها را تعلیم دادیم اما در آخر تلویزیون به آنها کار نداد و الان همه بیکار هستند. یک عده مدیر دوبلاژ بیسواد و بیتجربه هم به تلویزیون اضافهشده که به بعضی از این بچهها گفتهاند یک نریشن را باید ندید بگویید! مگر چنین چیزی ممکن است؟ وقتی وضعیت اینطوری است و قرار نیست آدمهایی که کار بلد هستند سرکار بروند، دانشگاه و تحصیل این رشته به چه دردی میخورد؟ اضافه کردن یکرشته دانشگاهی برای حرفه دوبله فقط و فقط به تعداد مدعیان این عرصه اضافه میکند و بس.
در حال حاضر مشغول چهکاری هستید و چهکارهایی آماده پخش دارید؟
من در حال حاضر در یک سریال 5 قسمتی بهجای "آنتونی هاپکینز" حرف میزنم و برای این دوبله فکر و قریحه خوبی دارم. قرار است در دوبله فیلم "پدرخوانده" هم بهجای مارلون براندو حرف بزنم. بهجز اینها در فیلمهای "هانیبال"، "پیدایش هانیبال" و "ریچارد دوم" هم دوبلوری کردهام که باید ببینیم این کارها چه زمانی پخش میشوند.
گفت و گو: سمیرا افتخاری