رییس فرهنگستان هنر دست از توهین به هنرمندان برنمیدارد
اینجا همه فاسدند؛ هنرمند فاسد، گالریدار برای فساد گالری ایجاد کرده، خبرنگار فاسد، بانک فاسد است / علی معلم دامغانی هر روز فحاشتر از دیروز
مطمئن هستیم از خواندن این مصاحبه و انبوه اتهامات ناشایست و بدون سندی که رئیس فرهنگستان هنر نثار جامعه هنری میکند، شگفتزده خواهید شد؛ او هنرمند تراز اول این مملکت را مالخر خوانده، و از دیگران به عنوان فاسد نام میبرد در حالی که در هیچ دادگاهی محکوم نشدهاند.
ایرانآرت: فاطمه امینالرعایا، دیروز در روزنامه «ابتکار»، مصاحبهای با علی معلم دامغانی انجام داده و منتشر کرده که لبریز از اتهامات مختلف به جامعه هنری است. معلم در روزهای اخیر، طی نامههایی که کاملا از دایره ادب خارج شدند، اتهاماتی را به هنرمندان وارد کرده و به تهدید و توهین به سایت ایرانآرت نیز پرداخته است. اما متن گفتوگوی روزنامه ابتکار با او به این شرح است:
چرا انقدر جوابیه میدهید آقای معلم؟ هر گزارشی که در روزنامهای چاپ میشود شما بلافاصله برایش جوابیه میفرستید.
وقتی سوال ایجاد میکنند، میشود جواب نداد؟ بعضی از خبرنگاران به دنبال خبر هستند اما بعضیها به دلایلی داوری و قضاوتشان را هم با خودشان میآورند و پرسشها از نوعِ دیگری مانند نوعی بازجویی است. ممکن است قاضی از گفتار یک خبرنگار استفاده کند اما خودش نباید قضاوت کند چون هر ماجرایی دو طرف دارد و ممکن است مانند همین موضوع، ماجرا یک مقدار پیچیده باشد. طرف این ماجرا اصلا علی معلم نیست، فرهنگستان است و فرهنگستان یعنی فرهنگِ مردم. در این مورد اگر از حقی حرف زده میشود، ستانده شود به نفع مردم ستانده میشود نه به نفع من.
اما در این ماجرا این طور مطرح شده که یک نفر اموالِ حلالی داشته و من غصب کردهام و با زوری که ندارم و توانی که در من نیست، نمیگذارم صاحبش بیاید این مال حلال را ببرد و استفاده کند! این طرز فکر در مملکتی وجود دارد که آدم توقع دارد خبرنگاران بیشتر از دیگران از موضوع خبر داشته باشند و حتماً هم همین است. بازارِ فاسدِ آثار هنری و سرقت از موزهها مدتهای زیادی است که مطرح میشود، با درخواستِ خود شما چه در صدا و سیما، چه در روزنامهها این اخبار عنوان میشود. این خبر هم از جنسِ همانهاست. در واقع آدم کاملاً احساس میکند که بعضی از خبرنگاران تحت تاثیر شخصیتهایی هستند که فرهنگستان الان آنها را به عنوان مالخر یا سارق آثار هنری میشناسد. این افراد اهلیت هنری ندارند. فرض کنید آثار هنری را خریده باشند، آنها حتی به طور رسمی موزه هم ندارند که مثلاً بگوییم برای موزهشان آثار را خریدهاند. اگر موزه داشتند چرا آثارشان را اینجا میگذارند؟ و اصلاً چرا آثار اینجاست؟ چرا مدتهاست به عنوان نمایشگاه با اینها قرارداد بسته شده؟ بعد هم خیال کردند اینجا را اجاره کردهاند و اصلاً اصرار دارند آثار اینجا باشد و آنها را از اینجا به بازارها ببرند تا قبح سرقت و مالخری را منتفی کنند و بگویند این آثار از فرهنگستان هنر آمده است. اینها مسائلِ بسیار سادهای هستند.
ادبیاتی که شما در این جوابیهها استفاده میکنید برای همه تعجببرانگیز بوده است، دلیل استفاده از این لحن و واژهها چه بوده؟ خصوصاً نامهای که با سربرگ فرهنگستان، خطاب به آقای آغداشلو نوشتید خیلی عجیب بود!
[میخندد] ایشان تُرک است، آغداش هم، لفظی مهربانانه است. در ترکی به برادر میگویند «داش»، آغ هم اولش میآورند، این حرف از ترکی به فارسی آمده است. آقا داداش و آغ داداش هم مصطلح است، این یک خطابِ صمیمی است! اما تو را سَننه یک واقعیت است، ایشان به خبرنگاری گفته بود من تابلوهایی داشتم به اینها فروختم پولش را گرفتم، این نه به من مربوط است نه به فرهنگستان. اما من 500 تابلو را اینجا ضبط کردهام و اصلاً دنبال این هستم که یک نفر بگوید اینها برای من است و من او را معرفی کنم به قانون.
مگر آقای امین تفرشی نگفتند این 500 تابلو برای ماست؟
بله. گفته است اگر عاقل بود نمیگفت. چون امکان ندارد کسی بتواند 500 تابلو در کشوری که خرید و فروش یک چنین چیزهایی امکان ندارد، بخرد. حتی در یک مکان خصوصی هم این همه تابلو جمع نمیشود.
طبق قانون، بانکها یا مراکز دولتی باید بخشی از بودجهشان را صرف خرید آثار هنری بکنند. حراج تهران هم از سال 91 برگزار میشود، این خرید و فروشها غیر معمول نیست...
نه مساله این نیست، مساله این است که شما و ما میدانیم که در این سالها بسیاری از آثار از مکانهایی که آثارش برای مردم است، هدر رفته. به خاطر همین من به وزیر ارشاد نامه نوشتم و روی سایت هم گذاشتم. من میگویم 500 تابلو پیش ماست، در این سالها در مورد موزههای تحت نظرتان حرفهایی بود. از موزههایتان بپرسید چیزی کم نشده است؟ اگر کم شده شاید پیش ما باشد، بیایید نشانیهایشان را بدهید تا ما تحویلتان بدهیم. تمام کسانی که امانتدار مردم هستند، موزههای دولتی دست آنهاست و عنوانهای آنچنانی دارند برای اینکه مسئول حفظ این آثار باشند، ببینند آیا همه چیز سر جای خودش است؟ چیزی کم نشده است؟
شما گفتید شرکت پارس آریان، موزه رسمی نداشت. در یکی از مصاحبهها آقای تفرشی گفته بود به خاطر اینکه آن زمان به سرعت نمیتوانستند ساختمانی برای موزه فراهم کنند آنها را برای نمایش به اینجا آوردهاند...
این جمله نشان میدهد تفرشی را با «ت» نمینویسند با «ط» مینویسند. این یک نوع طفره رفتن است. ایشان بیزینسمن است، یعنی بقال سرکوچه است. حتی اگر از او بپرسید لبخند ژکوند برای کیست؟ ممکن است بگوید برای آغداشلو و آقای نامی. آنها بعضی از هنرمندان را آلوده کردند و از آنها برای اصلی بودنِ بعضی از آثار امضاء گرفتند. آثاری که مشخص نیست این به چه کسی فروخته شده است و حتی تا آنجا که ما میدانیم بازار هم بازارِ واقعی نیست، برخی خودشان فروشنده و خریدار آثاری که در اختیار خودشان است، میشوند، تا قیمت بعضی از آثار بالا برود.
این حرف و حدیثها در حراج تهران هم مطرح شده بود...
بله اینها جزو مسائل عمومی است. اینها سرنخ هستند. فرهنگستان چیزی برای خودش نمیخواهد. باید ثابت شود این آثار برای موزه بوده است. ما موزه بانک پاسارگاد را به رسمیت نمیشناسیم. بانک پاسارگاد اینقدر قدرت داشته که برای خودش جایی اجاره کند و نامش را بگذارد موزه. نامه امین تفرشی به آقای امانی آخرین سرپرست صبا وجود دارد که سه تابلو بفرست. در دو نوبت هم به وسیله خانم پوراکی و آقای شهبازی که طبق لیست موجود، امضای همه آنها و حراست موجود است. اینها تابلوها را بیرون بردند و آوردند اینجا. این مساله به این شکل، آنقدر معصومانه نیست. خبرنگاران باید بدانند که مملکت خراب این چیزهاست و خرابِ بعضی از خوشبینیهای خبرنگار است.
در چند مصاحبه مطرح شده بود که این تابلوها از سال 87 اینجا بوده و شما هم از سال 88 رئیس فرهنگستان بودید، سال 93 آیین رونمایی از کتاب همین مجموعه تابلوها، در موسسه صبا برگزار شد، چرا الان این موضوع را مطرح کردهاید؟ آقای تفرشی گفته بودند اینجا را اجاره کرده بودند و به محض اینکه بر سر مبلغ اجازه به توافق نرسیدند و خواستند آثار را خارج کنند این داستان پیش آمد.
من این را بارها توضیح دادم و باز هم توضیح میدهم. اصلاً اجارهای در کار نیست!
پس مبلغی که اعلام شده بابت اجاره به فرهنگستان پرداخت شده، چیست؟
آنها بانک هستند، اگر مبلغی پرداخت کنند چک میدهند، چکهایشان را بیاورند که این مبالغ برای چه پرداخت شده. آیا این مبالغ برای خراب کردن کارمندان دولت بوده است؟ در ضمن بنده یا هر کسی که سرپرست اینجا باشد، آیا میتواند اموال دولتی را اجاره بدهد؟ این منطقی نیست! اجاره نامه کو؟ مبلغ اجاره کو؟
آنها این رقم را در سربرگ رسمی اعلام کردهاند...
آن بیخود است، آن را ابتدا ما منتشر کردیم. شخصی به نام زارع بعد از مسائل 88، 130 تابلو آورده. این آدم الان جزو همین بازارهای فساد و جزو تابلوفروشان است و در روزگار او هم تابلوهایی که از لبنان خریده بودند، 7، 8 تابلو بوده که دوتایش گم شده که هنوز کارمندان ما اینجا متهماند. بیشتر خبرنگاران میپرسند چرا این همه سال مطرح نشده؟ این همه سال مطرح شده، بحث شده الان هم آدمهایی که در صبا مدیریت داشتند، هستند. میشود از آنها تحقیق کرد که این رابطه چگونه رابطهای بوده و آیا اینها دیگران را هم فاسد کردند یا نه؟ من اعتقاد دارم فاسد کردند. اما نه شما میتوانید از آنها حرف بکشید نه من حق دارم چنین کاری بکنم. این کار، کارِ قوه قضاییه است. یک روز قوه قضاییه هم باید از من بپرسد و هم از آنها،اما رویارو، تا مشخص شود فساد در کجاست.
شما در مصاحبههایتان گفتهاید مشخص نیست بعضی از این تابلوها از کجا آمده و برای چه کسی بوده، دزدی است؟ جعلی است یا اصلی؟ تعدادی از هنرمندان گفتهاند ما این آثار را به بانک پاسارگاد فروختهایم و هیچ حرفی در آن نیست.
اگر آقایان خطاطها میگویند، ما تابلوی خط نداریم. آقای آغداشلو میگوید، الان بروند خانه او، ایشان جزو کسانی است که به عنوان موزه خصوصی آثارِ بسیاری را میخرد که بسیاری از آنها زیرخاکیهایی هستند که مجرمانه بیرون آورده میشوند و مجرمانه خرید و فروش میشوند و ایشان خودشان نوعی مالخر هستند. مالخرهای دیگری هم هستند که اگر یک روز دادگاه تشکیل شد من نام آنها را میگویم، خیلی از کسانی که در ایران موجه بودند حالا به عنوان گالریدار و عنوانهای دیگر، امروز شدیداً مخالفند که چرا من این قضیه را برملا کردم و چرا ایستادم. از تهدید و تطمیع هم اگر بتوانند خودداری نمیکنند.
آقای تفرشی در مورد بعضی از آثار در مصاحبهای گفتهاند آنها را از حراج تهران یا کریستی خریدهاند. مالکیت در این حراجها مشخص نیست؟
حراج کریستی در انگلستان یک حراج بسیار بسیار محاسبهشده است، اما تابلوهای کریستی گرانتر از آن است که اینها بروند و بخرند به ایران برگردانند. اینها این آثار را اینجا از موزهها میدزدند و میبرند کریستی که شاید آنجا بتوانند بفروشند، آن هم چون دو سه بار تقلب کردند حتی در داخل ایران و تابلوهای جعلی را به جای اصلی قالب کردند، حیثیتی هم از این جهت ندارند.
چرا اجازه خروج تابلوهایی که هنرمندانشان زنده هستند و میگویند آنها را به بانک فروختهاند، نمیدهید؟
آنها اگر تابلویی اینجا دارند، تابلوهایشان را معرفی کنند، مشخصات آنها را بدهند. من نمیدانم تابلوهایی که اینجاست، کدام اصلی است و کدام جعلی و برای کیست و چگونه خریده شدهاند و ابتدا کجا بودهاند؟ امین تفرشی یک فهرست مسخره فرستاده بود که من آن را گذاشتم روی سایت که همه ببینند، من اگر نام چند اثر داوینچی و رافائل را هم در آن بنویسم، امین تفرشی مسلماً میگوید اینها همه برای من است، چون اصلاً نمیداند تابلو چیست.
این یک مال دزدی است که پیدا شده، من هم نمیدانم اما فریاد کردم که این مال برای چه کسی است که دزد را پیدا کنم. دزد میگوید برای من است. اتفاق جور دیگری افتاده اما شما جور دیگری میبینید. چه معنی دارد که امین تفرشی به عنوان بقال سرکوچه به مدیر فرهنگستان فرمان بدهد که چنین کن و چنان کن! همه 500 تابلو به نظر من مشکوک است، حتماً از موزههای دولتی به وسیله آدمهای خودی و غیرخودی یا سرقت شدهاند که سارقان همین کسانی هستند که ادعا میکنند مال ماست یا اینها از سارقان خریدهاند که مالخر هستند. این قضیه یک قضیه فرهنگی و قضایی است.
در مصاحبهای گفته بودید معاونت هنری ارشاد نیز تا حدودی در این مساله متهم است، حالا زمان تعیین معاونتها است و روشن شدن این موضوع مهم است. اگر حرفی است، شما شفاف بگویید.
این بازجویی است و مصاحبه من به شما مربوط نیست! شما دنبال خبر باشید! باید دادگاه بگوید مصاحبه من درست است یا نیست. من اینقدر برای شما ارزش قائل نیستم که به بازجویی شما پاسخ بدهم. آنچه که من میگویم به صورت خبر است. اما به عنوان یک آدم فرهنگی به شما مانند بعضی از دوستان دیگرانتان میگویم شما خبرنگار مسئولی نیستید یعنی حتی اینقدر جانبدارانه صحبت میکنید که آدم فکر میکند آدم تفرشی هستید، شاید هم باشید نمیدانم. این تناقضهایی که پیدا کردهاید اولاً به شما مربوط نیست به قاضی مربوط است ثانیاً اگر شما دنبال خبر هستید، خبر چیزی است که من تاکنون گفتهام.
بنده در مقام قضا نیستم، بنده هم مانند شما خبرنگارم و حرفهایی که میشنوم را بازگو میکنم اما مانند شما داوری نمیکنم. دیدگاهی در مورد ارشاد و معاونت هنری و یکی از خویشاوندان نزدیک آقای معاون که از قدیم به خیلی از فسادهای در کار موسیقی و غیره مشهور است، وجود دارد. حتی یکبار هم من با ایشان برخورد کردم و یک نامه برایشان نوشتم که یک قسمت را برای شما میخوانم «نسنجیدن ای بیهنر سنجه نیست/ مرا رنجه کردی دلت رنجه نیست/ گرفتم که ما هر دو بیدانشیم/ کویر طبس ساحل تنجه نیست» اهلش متوجه میشوند جریان چه بوده.
شما پنجم شهریور نامهای برای کلانتری 107 فلسطین نوشتید، که در سایت فرهنگستان هم موجود است، با این مضمون که پانصد تابلو قیمتی در خزانه فرهنگستان و نمایشگاه صبا موجود است. اولین حریم حفاظتی آن وظیفه قانونی فرهنگستان است. اما از آنجا که ساختمان فرهنگستان در حوزه استحفاظی کلانتری است، و تهدید و تطمیع هم وجود دارد، مسئولیت حراست از این تابلوها بر عهده کلانتری است. حال سوال اینجاست که اگر حراست از این تابلوها برای فرهنگستان سخت است، هیچ نهاد بالا دستی نبود که بتوانید این آثار را به آنها تحویل بدهید؟ یا از آنها استمداد کنید؟
من به نهاد بالادستی گفتم، البته شاید بالا دستی نباشد، اما هماندازه است. من به ارشاد نوشتم که وارسی کنند.
چرا از شما تحویل نگرفتند؟
بروید از ارشاد بپرسید! من هم نگفتم ارشاد بیاید تحویل بگیرد، من گفتم ارشاد ببیند آیا موزههایش خالی نشده؟ جایی اثری را نبردهاند؟ اگر بردهاند، بیاید این آثار را هم ببیند. شاید آن اثر در بین اینها باشد.
اما این تناقضات قضائی که شما کشف کردید و عنوان میکنید و صورت بازجویی دارد، باز هم میگویم به شما مربوط نیست به دادگستری مربوط است و اطلاعاتی هم که دارم به شما نمیدهم چون شما لایق این نیستید و جانبدار هستید، شما حتی عدالت خبرنگار را هم ندارید آنقدر جانبدرانه صحبت کردید که «ابتکار» باید در مورد شما فکری کند. شما باید دنبال خبر باشید، خبر این است 500 اثر پیش ماست. یک آدمی بیرون ادعا میکند مال اوست و از طرفی اهلیت این کار را ندارد و از طرفی ما که چیزی نگفتیم، گفتیم باشد برای تو، اینها را از کجا آوردی؟ این سالها خیلی آثار گم شده است بیایند محاسبه کنند به وزیر ارشاد هم نوشتیم محاسبه کنند، ببیند چیزی گم نشده است. مستقیماً یا از دیوار رفتند بالا دزدیدند یا خریدند و به خاطر همین است که 500 اثر وقتی اینجاست و حراستِ من نه باتوم دارد نه هفتتیر، من چارهای ندارم و مجبورم که به کلانتری ناحیه بنویسم که اگر اینها گم شود شما هم مسئولید برای اینکه باید حمایت کنید.
اگر همینطوری که دارد آبروی روزنامهنگاری ایران به وسیله عدهای که از فعالیتهای تفرشی در روزنامهها حمایت میکنند و پشتیبانی بانک پاسارگاد را هم دارند، برود؛ عجیب نیست که روزنامهنگاران را هم خریده باشند. این است که من به زودی این موضوع را منعکس میکنم که مملکت خراب خیانت امثال ماست، یک استخر اگر شکافهای متعددی داشته باشد آب ندارد و آبرو هم ندارد. اینجا همه فاسدند، بانک فاسد است، نماینده بانک فاسد است، خبرنگار فاسد است، هنرمند مدعی فاسد است، گالریدار برای فساد گالری ایجاد کرده است. این مملکت خراب آدمهایش است و به صورت عام باید جریان اصلاح شود، این را به عنوان یک آدم فرهنگی میگویم.
یک سوال هم درباره دیوار شیشهای بپرسم. زمانی که دیوار شیشهای را نصب کردید یکی از اعضای شورای شهر گذشته گفت این کار غیرقانونی است، نظر شما در این مورد چیست؟
دیوار شیشهای را نمیدانم غیرقانونی است یا نه. دیوار حتماً به یک دلیلی ایجاد میشود، اینجا یک محیط باز است. اگر قانون متوجه میشد چه کسانی آنجا حضور پیدا میکردند ما باید جوابِ سنگینتری میدادیم، باید جواب میدادیم که چرا اینجا مثلاً حشیش مصرف کردند؟ چرا معتاد بود؟ چرا دختر و پسر بود؟ دیوار شیشهای که دیوار نیست چون هر چیزی که آن طرف آن دیده شود دیگر دیوار محسوب نمیشود، ما این را ایجاد کردیم که آمدورفتها قطع شود. کسانی هم که میگویند اینها جرم است بیایند آن را خراب کنند، اگر شهرداری این را گفته است چرا عمل نکرده و فقط حرف زده است؟ بسیاری جاها کار غیرقانونی انجام میشود، میروند و ویران میکنند، جریمه هم میکنند. میآمدند این را هم ویران میکردند، جریمه میکردند.
در میان مصاحبه، شما به من اتهامات زیادی زدید.
من اتهام نزدم حقیقت را گفتم. من به شما نصیحت میکنم هر کسی باید کار خودش را انجام بدهد انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر. خبرنگار باید دنبال خبر باشد، داوری و بازجویی کار او نیست.
من میخواهم زوایای پنهان ماجرا برای افکار عمومی روشن شود.
روشن کردن زوایای پنهان کار شما نیست، شما زوایای پنهان را به هزار دلیل نمیتوانید بیان کنید. اگر من هم چیزی بدانم و بگویم شما جرات نوشتن آن را ندارید. ما آثار شما را میبینیم. در بسیاری موارد متاسفانه خبرنگاران مغرض هستند و مسائل را وارونه جلوه میدهند و خودشان هم میدانند که بخشی از کار مملکت خراب رفتار همین خبرنگاران صدیق و صمیمیِ نسبت به شیطان است. بنابراین اینها را اتهام تلقی نکنید یک نوع تنبیه برای تنبه و بیداری است. تا زیبایی است باید زشتی را کنار گذاشت، تا راستی است دروغ را باید کنار گذاشت، تا میشود مسائل را خوشبینانه دید، بدبینانه ندید. تا میشود به نفع مظلوم دید به نفع ظالم ندید. مردم مظلوماند و این آثار برای مردم و مظلومان است.
اگر آثار متعلق به مردم باشد، کسی حق تعرض به مال مردم را ندارد.
شما تعرض میکنید، یک کفه ترازوی شما سنگینتر است.
این موضوع به این دلیل است که اطلاعات ما از آن طرف قضیه بیشتر است.
آنها خودشان میدانند کارشان فاسد است. اگر کارشان درست بود تاکنون هم پول و هم نفوذ داشتند. میتوانستند بیایند به زور آثار را بردارند و ببرند اما طرفشان من نیستم، طرفشان فرهنگستان هنر است که در پناه قانون است. این آثار به دو دلیل به اینجا آمدهاند. اینجا میتوانسته نمایشگاه باشد ولی انبار کسی نمیتوانسته باشد مگر اینکه نظرِ سویی داشته باشند که استفاده از حیثیت فرهنگستان برای کار خلاف است و این یعنی برنامه کردن حکومت، دولت و همه ارزشهایی که به ایران و مسلمانی و همه آن چیزهایی که به آن مینازیم. اینکه چند نفر آدمِ عوضی یک مملکت را به نوعی تخریب کنند و جوانان بزرگواری هم مانند شما بیایند پافشاری کنند که من تناقض کشف کردم، کارِ من ادبیات است تناقضی که من در حرفهایم میآورم حتماً از آن غرض و نظری دارم. میدانم بالاخره ممکن است کار به قانون بکشد و منتظرم. رئیسجمهور هم دستوری دادند ولی هنوز کاری صورت نگرفته است. البته باز به رئیسجمهوری و دیگران هم یادآوری میکنم که خلاصه اقدام کنند، چون دو سه نفر از این سود میبرند و زیانش اولاً به دولت و حکومت و مجلس و قوه قضائیه میرسد ثانیاً به همه مردم. اینها همانطور که کارمندان من را فاسد کردند خبرنگاران را هم دارند فاسد میکنند، برای چندرغاز پولی که دارند. وگرنه هیچ جاذبه دیگری ندارند، بیسواد هستند، دشمن خودشان و مردم و میهنشان هستند. این مسائل چیزهایی است که کسانی که قدرت قانونی دارند باید آشکارش کنند. ما سرنخ را در اختیار آنها میگذاریم وگرنه قصه از این بزرگتر است. در ایران هر کس بیل و گلنگی دارد، زیر خاکی کشف میکند. زیرخاکیها اینجا فروش میروند تا آن طرف بروند! هر جا کتاب خطی وجود دارد از کتابخانههای دولتی و غیردولتی سرقت میشود. گروهی این کارها را میکنند. من آدمِ فرهنگیام، من حس میکنم یکی روی شاخه نشسته است دارد بُناش را اره میکند، همه دارند سقوط میکنند. حتی اگر هیچ فایدهای هم نداشته باشد من باید بگویم و خبرنگار هم باید بگوید چون او هم ادعا میکند فرهنگی است اما اگر فرهنگی نباشد، خودش خودش را معرفی میکند، نام خودش را زیر خبرهایش مینویسد و ما هم لال نیستیم و باز در مورد این موضوع هم مینویسیم.
باید پرسید آقای معلم با چه پیشینه ای رئیس فرهنگستان هنر شده اند. ضمن اینکه اگ واقعا چنین فسادی وجود دارد چرا ایشان به قوه قضائیه ارجاع نمی دهند. همچنین چرا در این مدت دادستان کل کشور سکوت کرده و اقدامی نمی کند. در خاتمه اینکه این فحاشی ها نشان دهنده این نیست که پشت پرده مسائلی هست که ایشان می خواهد این شکلی انتقام بگیرد و آیا کسی نیست که به ایشان بیاموزد ادب بسیار خوبست. ایشان چند وقت پیش هم بیجهت و بدون هیچ منطق و دلیلی به یکی از اساتید مهم دانشگاه امام صادق فحاشی کرده بود.
دلم واسه آقای معلم می سوزه!!
در جایگاه فرهنگستان شایسته است از ادببات بهتری استفاده بکنند و به هنرمندان و به جامعه هنری احترام بگذارند.
متاسفم
ایشان هم ریس وزارت فساد هستند
کافر همه را به کیش خویش پندارد