علیرضا سمیع آذر | حراج تهران
یادداشت یک نقاش از اردبیل برای علیرضا سمیع آذر مدیر حراج تهران
هامون علی پور، هنرمند نقاش و مدرس هنر که در اردبیل سکونت دارد در صفحه شخصی اش که ۷ هزار نفر دنبال کننده دارد متنی خطاب به دکتر علیرضا سمیع آذر مدیر حراج تهران نوشته است:
ایران آرت : هامون علی پور، هنرمند نقاش و مدرس هنر که در اردبیل سکونت دارد در صفحه شخصی اش که ۷ هزار نفر دنبال کننده دارد متنی خطاب به دکتر علیرضا سمیع آذر مدیر حراج تهران نوشته است که شرح کامل آن در ادامه منتشر شده است:
دکتر سمیع آذر رو الان فکر میکنم دیگه نزدیکه ۱۳ سال هست که میشناسم . وقتی که کلاس ( دکتر سمیع آذر ) رو شروع کردم، تقریبا میشه گفت منو شمیم کوچک ترین افراد کلاس بودیم، شمیم رو من به زور مجبور کردم کلاس ثبت نام بکنه ، چون ماه مهر نزدیک خونه ی اونا بود و من تهران رو نمیشناختم .
از اولین ورود تا امروز چه بسیار کمک ها کرده . اینکه همیشه نگران من بودند که مدام رفت آمدم میکردم. در برف و طوفان و ... هر بار میپرسید . و بعضی وقتا نمیپرسید من پیام میدادم نمیدونم چطور میتونم در موردش صحبت کنم.
از پول کلاس هایی که از من قبول نکرده . تا سالها منو و کارهامو راهنمایی کردن و مسیر دادن .
اولین باری که کار نقاشی مو نشون دادم . یعتی همون ۱۳ سال پیش ، چندتا تابلو نقاشی قاجار داشتم . فکر کنم مد بود . من هم با مد پیش میرفتم دیگه . بهم گفت : هامون چی کار کنیم که دیگه این جوری نقاشی کردن رو از زندگیت و مغزت بیرون بکنی؟! همین جوری موندم ، ندونستم چی بگم ... گفت ببین اونقدر آدما اینجوری با این عنوان کار کردن که تو بهترین هم باشی باز جای پیشرفت وجود نداره ...
و من همچنان با سکوت نگاه میکردم ... گفت به من زود زود کار بیار و من همین جوری نگاه میکردم.
از اون اتاق در سفید که توش یه تابلو بزرگ از نیکزاد نجومی بود در اومدم ... نشستم تو راهرو ماه مهر ... از حرص چشمم پر اشک بود و اون کوچه بلند و دراز آرامش رو ندونستم چجوری رفتم.
هر سال و هر دوره از اردبیل میرفتم حراج ، و کارها رو با دقت نگاه میکردم. میپرسیدم و مدتها یاد گرفتم . باز هم یاد خواهم گرفت .
هر سال تو حراج با اصرار من با دکتر عکس میگرفتم . اما هیچ گاه از ایشون انتظار نداشتم . انتظار من یاد گرفتن بود.
امروز در کنار دکتر در کنار کار من در حراج تهران ... خیلی سخته نوشتن.
راستش من مطمئن هستم که هنرمندان شهرستانی هیچ حامی ندارند و نخواهند داشت. هنرمندی که تو شهرستان زندگی میکنه به نظرم هنوز به خیلی از جسارت ها نرسیده.
من از طرف خودم صحبت میکنم ، من در اردبیل زندگی میکنم و هر روز دارم میمیرم و زنده میشم. از بی احترامی ها بی حرمتی ها ...
از اینکه ماهی ۳۰۰ هزار تومن درس میدم، و جزو موفق ترین های این شهر محسوب میشم.
از اینکه استاد نماهای بی سواد اجازه نمیدن در دانشگاه درس بدم. هر روز مورد بی احترامی بزرگ و کوچک قرار گرفتم.
حتا یک سلام را! یک سلام! برای خیلی ها مشکل است، فکر کنید ...
با این همه بزرگترین تشویق را من از استاد سمیع آذر دیدم .
چطور یه آدم اینجوری میتونه باشه.. من واقعا مدیون محبت های ایشون هستم.