در گفتوگو با محمدحسین آقاسی، علیاکبر صادقی، یوسف طاهری و نیکنام حسینیپور مطرح شد
از خطاطی شجریان تا پرتره آغداشلو ؛:سرنوشت پر ابهام آثار جمشید سماواتیان/ یک پرونده بسیار عجیب هنری مالی/ پای یک پرستار در میان است
پرترههایی که آیدین آغداشلو و کیخسرو خروش از زندهیاد جمشید سماواتیان کشیدند، شعری که محمدرضا شجریان در خانه این نقاش نوگرا به خط خود نوشت، خاطرات و دستنوشتهها و بیش از ۵۰ تابلو که سماواتیان آنقدر دوستشان داشت که نه از خانه خارجشان میکرد و نه از خودش دور؛ اینها همه به پرستارِ سماواتیان تعلق گرفته است، بی آنکه در جایی بهعنوان بخشی از تاریخ فرهنگوهنر این سرزمین ثبتوضبط شود.
ایران آرت: نرگس کیانی در خبرآنلاین نوشت: ۲۳ مهر ۱۴۰۰ بود که خبر آمد جمشید سماواتیان، نقاش پیشکسوت نوگرا بر اثر عارضه قلبی در ۸۳ سالگی در خانه خود در خادمآبادِ شهریار درگذشته است اما آنچه موجب شد امروز، ۱۱ آبان بار دیگر به او و آنچه بر سر تابلوهای نقاشی، دستنوشتهها، عکسها و خاطرات موجود در خانهاش آمده است بپردازیم، همسایه یا همخانهاش است؛ پرستاری که براساس وکالتنامههایی با امضای این استاد مسلط بر شیوههای مختلف پتینهکاری، در غیاب وُراث و سکونت تنها فرزند او، همایون سماواتیان در آمریکا، مالک خانه و متعلقاتش شده و موظف است به خواست متوفی، مبلغ حاصل از فروشِ این همه را به دست یتیمخانهداران جنوب تهران برساند.
به گزارش خبرآنلاین، فارغ از این که او چنین خواهد کرد یا نه، اهمیت این تابلوها، دستنوشتهها، عکسها و خاطرات است که دوستداران و علاقهمندان فرهنگوهنر را نگران سرنوشت آنها میکند؛ از پرترههایی که کیخسرو خروش و آیدین آغداشلو از جمشید سماواتیان کشیده بودند تا شعری که محمدرضا شجریان در خانه سماواتیان به خط خود نوشت، از خاطرات و دستنوشتههای جمشید سماواتیان تا بالای ۵۰ تابلو که آنقدر دوستشان داشت که نه از خانه خارجشان میکرد و نه از خودش دور.
آنچه در ادامه میخوانید حاصل گفتوگویی است (به ترتیب تماس تلفنی) با محمدحسین آقاسی (وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای دادگستری مرکز)، علیاکبر صادقی (هنرمند پیشکسوت و از پرکارترین و موفقترین نقاشان سبک سورئالیسم)، یوسف طاهری (مجموعهدار و دوست ۱۵ ساله زندهیاد جمشید سماواتیان) و نیکنام حسینیپور (مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت). گزارش- گفتوگویی که طی آن به جزئیات آنچه میان جمشید سماواتیان و پرستارش گذشته است پرداختیم و همچنین پرسیدیم تکلیف آنچه از هنرمندِ درگذشته بر جای میماند در صورت عدم حضور وُراث چیست و اگر در این صورت، هنرمند ماتَرَکَش را به کسی واگذار کرده باشد، چگونه میتوان این واگذاری را اثبات یا نفی کرد؟ در پایان نیز نیکنام حسینیپور از امکانی گفت که هنرمندان میتوانند با بهرهگیری از آن، در زمان حیاتشان، با قراردادن دستنوشتهها، عکسها، خاطراتشان و... در اختیار سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، دست کم نسخهای الکترونیک از آنها را برای ثبت در تاریخ فرهنگوهنر به یادگار بگذارند.
آقاسی: در صورت اثبات واگذاری، کسی نمیتواند متعرض شود
محمدحسین آقاسی، وکیل پایه یک دادگستری و عضو کانون وکلای دادگستری مرکز با بررسی موضوع تکلیف آثار مولف، مصنف و هنرمند پس از فوتش از منظر قانونی، به خبرآنلاین چنین میگوید: «مولف، مصنف و هنرمند تا زمانی که زنده است میتواند در مورد آثارش تصمیم بگیرد که به کسی واگذارشان کند، ببخشد یا بفروشدشان یا هرچیزِ دیگر اما اگر این کار را نکرده باشد، وارث شرعی و قانونی نداشته باشد و وصیتنامهای هم در کار نباشد، در آن صورت ستاد اجرایی فرمان حضرت امام(ره) است که تصمیم میگیرد با آثار او چه کند و اینگونه نیست که وزارت فرهنگوارشاد اسلامی یا متولی فرهنگیوهنری دیگری در این مورد تصمیمگیری کند.»
او با تمرکز بر آنچه در خصوص آثار باقیمانده از زندهیاد جمشید سماواتیان رخ داده است، میافزاید: «اگر او در زمان حیاتش گفته است که این آثار برای فلان کس یا کسان است و این کار را تحت عنوان «واگذاری» و نه «وصیت» انجام داده است هیچکس نمیتواند متعرض کسی یا کسانی شود که این آثار به آنها واگذار شده است اما اگر آثار را تحت عنوان وصیت به کسی یا کسانی منتقل کرده است، تنها یکسوم آن به این افراد تعلق میگیرد و دوسومِ دیگر در صورت وجود وارث قانونی اعم از فرزند و همسر، پدر و مادر، برادر و خواهر، خاله و عمه، دایی و عمو و... متعلق به آنهاست و در صورت نبود وارث قانونی متعلق به ولیفقیه.»
وکیل زندهیاد محمدرضا شجریان، با تاکید بر لزوم دقت به آنچه مطرح میکند، ادامه میدهد: «پس در اینجا دو فرض مطرح است. فرض اول که خود بر دو قسم است؛ یک، اگر وارث قانونی وجود دارد و آنچه مولف، مصنف و هنرمند در مورد آثارش نوشته در قالب «وصیت» است، یکسوم به کسانی که وصیت شده است میرسد و دوسوم در اختیار ورثه قانونی قرار میگیرد. دو، اگر وارث قانونی وجود ندارد و مجددا آنچه مولف، مصنف و هنرمند در مورد آثارش نوشته در قالب «وصیت» است، یکسوم به کسانی که وصیت شده است میرسد و دوسوم در اختیار ولیفقیه قرار میگیرد. فرض دوم؛ اگر مولف، مصنف و هنرمند در زمان حیاتش آثار خود را «واگذار» کرده است و نه «وصیت»، در این صورت مالک کسی است یا کسانی هستند که آثار به آنها واگذار شده است و هیچکس نمیتواند در این مورد دخالتی کند و در حالت «واگذاری» قانون یکسوم و دوسوم وجود ندارد.»
او با تاکید بر تفاوت وصیتکردن و واگذارکردن، میگوید: «به عنوان مثال هنرمند در وصیتنامهاش مینویسد فلان اثر متعلق به فلان فرد یا افراد «خواهد بود» اما اگر بنویسد فلان اثر متعلق به فلان فرد یا افراد «است» یعنی آن را واگذار کرده است. تفاوت واژه «خواهد بود» و «است» در اینجا از منظر قانون بسیار است و در حالت دوم اثر به صورت کامل به فرد یا افراد مذکور واگذار میشود. اتفاقی که میتواند براساس شهادت شاهد، اقرارنامه مولف، مصنف و هنرمند یا سندی محضری شکل بگیرد و هریک از موارد، به تنهایی میتوانند موجب اثبات این حق و پذیرش در محضر دادگاه شوند.»
صادقی: اگر وارثی وجود ندارد باید آثار را به موزه داد
علیاکبر صادقی، هنرمند پیشکسوت و از پرکارترین و موفقترین نقاشان سبک سورئالیسم، با بیان این که «آثار هنرمند، اگر صاحب همسر و فرزند باشد بدون شک به آنها تعلق خواهد گرفت و آنها خود میدانند با این آثار چه کنند»، ادامه میدهد: «به نظر من، قاعدتا آثار یک هنرمند، بعد از خودش، به خانوادهاش میرسد و اگر خانوادهای نداشت باید در موزه نگهداری شود و کسی نمیتواند مدعی شود که فلان اثر به او واگذار شده است. مانند مسئلهای که برای عباس کیارستمی پیش آمد و خانمی گفت که کیارستمی تعدادی از سناریوها و دستنوشتههایش را به او واگذار کرده است که از نظر من صحیح نیست.»
او با ذکر خاطراتی از زندهیاد سماواتیان میافزاید: «سماواتیان، هم نقاش بسیار خوبی بود و هم انسانی بسیار خوب. او اصفهانی بود و از دوستان بسیار خوبِ من و از سال اولی که به دانشکده هنرهای زیبا آمد با هم رفیق شدیم. (به شوخی) من چون دانشکده را ۱۲ سال طول دادم که سربازی نروم با همه اینها آشنا و دوست و رفیق بودم. سماواتیان هنرمندی بسیار خوب بود، گاهی اوقات هم پیش من میآمد، آن زمان که «نگارخانه سبز» را داشتم، به من سر میزد و با هم ناهار میخوردیم. همیشه زنگ میزد و حالواحوال میکردیم. به نظر من بسیار خوب است که بشود آثار او را در موزهای نگهداری کرد تا نامش جاودانه بماند.»
صادقی در پایان در پاسخ به این سوال که در مورد وُراث جمشید سماواتیان چه میداند هم میگوید: «تا آنجا که من میدانم و شنیدهام فرزندی دارد که ساکن آمریکاست. دقیقا نمیدانم کجا، چه و چهطور اما میتوانید از کیخسرو خروش که رابطه نزدیکتری با سماواتیان داشت پرسوجو کنید.»
روایت طاهری از آنچه در خانه استاد سماواتیان دیده بود
با گالری خروش، متعلق به کیخسرو خروش، خوشنویس و نقاش شناختهشده تماس میگیریم تا شاید راهی برای ارتباط با او و کسب اطلاعات بیشتر بیابیم که به یوسف طاهری، مجموعهدار و دوست ۱۵ ساله زندهیاد جمشید سماواتیان ارجاع داده میشویم.
یوسف طاهری که خود، مجموعهای از آثار سماواتیان را در زمان حیات او، از شخص خودش، «حراج گالری شمس» و «حراج تهران» خریداری کرده است و در اختیار دارد، صحبتهایش را اینگونه آغاز میکند: «استاد سماواتیان وارثی به نام همایون سماواتیان دارند که پسرشان هستند اما پیش از فوت استاد، ارتباطی آنچنانی با یکدیگر نداشتند و چندباری هم که با ایشان تماس گرفته شد، گفتند که نمیتوانند به ایران بیایند و تصمیمگیری در هر موردی را به پدر واگذار کردند. البته شنیدم که پس از فوت زندهیاد جمشید سماواتیان، ایشان وکالتی به داییشان دادهاند.»
این مجموعهدار آثار هنری ادامه میدهد: «زندهیاد سماواتیان تعدادی از آثارشان را پیش از فوت فروخته بودند و تعدادی دیگر را بهصورت امانی در «گالری نگر» نگه میداشتند، تعداد دیگری اثر نیز داشتند که بسیار به آنها علاقهمند و بهقدری وابستهشان بودند که هیچگاه از خانه خارجشان نمیکردند. طبق اطلاعات من، پس از ابتلای استاد به کرونا خانمی به همراه برادرشان بهعنوان پرستار از ایشان مراقبت میکردند و زندهیاد سماواتیان پس از بهبودی، به این خانواده وکالت دادند و هم خانه خود را به نام آنها کردند و هم آثارشان را. درواقع طی سه، چهار وکالتنامه همه حقوحقوق خود را واگذار کردند؛ در یک وکالتنامه حسابهای بانکیشان را، در وکالتنامهای دیگر آثار موجود در «گالری نگر» را و در وکالتنامهای خانهشان و آنچه را در آن موجود بود. من چندباری از استاد علت این کار را پرسیدم و ایشان پاسخ دادند که از این خانواده راضیاند.»
او با بیان این که «استاد سماواتیان یک روز با من تماس گرفتند و گفتند از شما میخواهم نظارت کنید تا این خانم آنچه را به او منتقل شده است در یتیمخانههای جنوب تهران هزینه کند»، میافزاید: «پذیرش این مسئولیت از عهده من خارج بود و همین را به استاد نیز گفتم و اضافه کردم اگر میخواهند این کار را انجام دهند اموالشان را صلح کنند تا مطابق قانون، تا هنگامی که در قید حیات هستند خود از آن بهره ببرند و پس از آن، به شخص یا اشخاصی که تعیین میکنند تعلق بگیرد.»
او در مورد آنچه در خانه زندهیاد جمشید سماواتیان واقع در خادمآبادِ شهریار وجود داشت هم میافزاید: «تعداد آثار به گمانم بالای ۵۰ تابلو بود. از جمله پرترههایی که کیخسرو خروش و آیدین آغداشلو از استاد سماواتیان کشیده بودند. کارهایی از همکلاسیهایشان مانند صادق تبریزی و علیاکبر صادقی. تعدادی اثر از خودشان که بسیار مورد علاقهشان بود؛ از جمله تابلویی در مکتب کمالالملک و پتینهکاریهایی عالی. خاطراتی که بهشخصه بسیار دوست داشتم ماندگار شوند، دستنوشتههایی از دوران حشرونشر با عباس کیارستمی و بزرگانی چون هوشنگ سیحون و علیمحمد حیدریان که استاد زندهیاد سماواتیان بودند و علاقه زیادی به یکدیگر داشتند. خطنوشتهای از محمدرضا شجریان که در خانه خود استاد نوشته شده بود، هنگامی که خانهشان در خارک بود و مرتب دور هم جمع میشدند. چیزهایی از این دست که امیدوارم ورثه بتوانند برشان گردانند، چراکه نه پول و نه خانه هیچکدام مهم نیست و مهم آثار و خاطراتی است که از استاد به جا مانده است.»
او که عکسی از خطاطی محمدرضا شجریان در منزل جمشید سماواتیان را هم در اختیارمان میگذارد، در پایان میافزاید: «نظر استاد این بود که همه اینها، خانه و هر آنچه در آن است به فروش برسد و به پرستارشان هم گفته بودند که ماحصل آن به علاوه موجودی حسابهای بانکیشان میبایست صرف یتیمخانههای جنوب تهران شود و آن خانم، خودشان و وجدانشان میدانند که چهطور برخورد کنند.»
طاهری همچنین از امیدواریاش برای محققشدن آنچه در جلسهای با حضور او، آیدین آغداشلو، مجید ملانوروزی و رضا نامی مطرح شد میگوید. جلسهای که طی آن تصمیم گرفته شد بزرگداشتی برای زندهیاد جمشید سماواتیان در موزه هنرهای معاصر برگزار شود.
حسینیپور: قصدمان حفظ چیزهایی است که تاریخِ هنر را میسازند
این گزارش- گفتوگو در صحبت با نیکنام حسینیپور، مدیرعامل مؤسسه هنرمندان پیشکسوت به پایان میرسد. او با بیان این که «ما در زمان حیات استاد جمشید سماواتیان به دنبال حفظ آنچه بخشی از تاریخ تحولوتطور فرهنگ کشورمان را میسازد بودیم» میافزاید: «قصد ما این بود که عکسها، دستنوشتهها، خاطرات و مواردی از این دست را از استاد امانت بگیریم، به سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تحویل دهیم و پس از تبدیل شدنشان به نسخه الکترونیک برای نگهداری در آرشیو، ضمن برگرداندن اصلِ اسناد، نسخهای از فایل الکترونیک را نیز در اختیار استاد بگذاریم تا اگر پژوهشگری، محققی و... قصد داشت در مورد سیر تحولوتطور فرهنگوهنر مملکتمان کاری پژوهشی صورت دهد به این اسناد دسترسی داشته باشد.»
او تاکید میکند: «به نظر من این حساسیت میبایست نه صرفا در مورد زندهیاد سماواتیان که در مورد همه هنرمندان وجود داشته باشد و اگر در زمان حیات هنرمند رخ دهد اتفاقی بسیار فرخنده است. به همین سبب در حال انعقاد تفاهمنامهای با سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران هستیم تا هر هنرمندی که مایل بود، در زمان حیاتش، خود این کار را انجام دهد چراکه پس از درگذشت این عزیزان، با نظرات احتمالا متفاوت وُراث مواجه میشویم و ممکن است دیدگاههای گوناگون آنها مانع از تحقق این امر شود. ما چه در مورد استاد سماواتیان و چه در مورد دیگر عزیزان پیگیر این اتفاقیم وگرنه میدانیم که آثار هنرمند بدون شک متعلق به وُراث قانونی اوست و ما اگرچه موظف به حفظشان هستیم اما تکلیف مالکیتشان از طریق قانون مشخص میشود و بههیچعنوان در حوزه اختیارات ما نیست.»
حسینیپور در پاسخ به این سوال که آیا اکنون امکان تهیه نسخهای الکترونیک از آنچه از جمشید سماواتیان به جا مانده است، وجود دارد یا خیر، میگوید: «این امکان اکنون از لحاظ قانونی وجود ندارد و تنها راه پیش رو، توجیهکردن وُراث و کسانی است که مایملک موجود به آنها واگذار شده است تا با تحویل این اسناد به موسسه هنرمندان پیشکسوت به عنوان حلقه واسطه، زمینه ارسالشان به سازمان اسناد و کتابخانه ملی و تهیه نسخه الکترونیک از آنها را فراهم سازند.»
مدیرعامل موسسه هنرمندان پیشکسوت در پایان در جواب این که آیا هنرمندان از وجود چنین امکانی که میشود در زمان حیات برای تهیه نسخهای الکترونیک از داراییها اعم از دستنوشته، خاطرات، عکس و... به سازمان اسناد و کتابخانه ملی مراجعه کرد بی آن که لزومی داشته باشد که اصل این موارد به دیگری واگذار شود مطلعند یا خیر هم میگوید: «من چند باری در سخنرانیها و صحبتهایم به این نکته اشاره کردهام و اگر لازم باشد میتوانیم بیش از پیش به آن بپردازیم و از اصحاب رسانه نیز درخواست میکنم که به این موضوع توجه کنند.»