ورود بخش خصوصی برای تبدیل درختان خشکیده تهران به مجسمه / جمشید مرادیان: هنر مجسمهسازی با تمرین بصری دادن مردم رشد خواهد کرد / کیوان عبداللهی: مسئولیت اجتماعی خود را در حوزه هنرهای تجسمی قرار دادهایم
جمشید مرادیان با حمایت بخش خصوصی درختان خشکیده تهران را به مجسمه تبدیل میکند.
ایران آرت: جمشید مرادیان که نامی آشنا در عرصه مجسمهسازی با چوب است و در 15 سال گذشته درختان خشکیده متعددی را در سطح شهر تهران، سمنان، کرمان و سمپوزیومهای بینالمللی به مجسمه تبدیل کرده است در یک ماه و نیم اخیر با حمایت بخش خصوصی «شرکت روژین» یک درخت نارون خشکیده هفت متری را در محله دزاشیب تهران، به مجسمه بدل کرد تا شهروندانی که سالها پای پیاده و یا هنگام عبور با اتومیبل از کنار این درخت نارون که روزگاری سبز بوده است، گذر میکردند و از تماشای آن لذت میبردند حتی پس از خشک شدن این درخت، شاهد شکل دیگری از زندگی آن باشند. درختی که سالها امید و زندگی را به شهروندان تهرانی هدیه کرده است.
جمشید مرادیان پیشتر پنج تنه خشکیده درخت به ارتفاع پنج متر را در بلوار ماهان کرج، چهار درخت در محوطه باغ موزه ایرانی، دو درخت در محوطه دانشگاه امیرکبیر، یک درخت درکرمان و یک درخت در سمنان و هفت درخت در ایتالیا و دو درخت در فرانسه را به مجسمه تبدیل کرده است. او برای نخستین بار با حمایت بخش خصوصی یک درخت خشکیده را در منطقه یک شهرداری تهران تبدیل به مجسمه کرد و دوست دارد، امکان ساخت مجسمه از درختان خشکیده شهرهای دیگر ایران نیز برایش فراهم شود. پروسه شکلگیری این تنه خشکیده به مجسمه قریب به یک ماه و نیم طول کشید. البته او پیش از این با توجه به دغدغه و علاقه شخصیاش چندین تنه خشکیده درخت را در منطقه درکه به مجسمه تبدیل کرده است.
او درباره چرایی گرایش خود به ساخت مجسمه از تنه خشکیده درختان در فضای عمومی گفت: من سالها در فضای خصوصیام در آتلیهام مشغول ساخت مجسمه بودم تا این که توسط میکائیل باختین با موضوع کارناوال آشنا شدم و از آن پس روند فعالیت هنریام تغییری اساسی کرد. مهمترین ویژگی کارناوال، خنده است؛ اما خنده کارناوال را نمیتوان با شکلهای خاص آن در آگاهی مدرن یکی گرفت. این خنده، فقط تمسخر، طنزآمیز یا هجوآلود نیست. این خنده، دوسویه است و رابطه مستقیمی میان آن کسی که میخندد و آن کسی که میخنداند وجود دارد. در واقع کلید دستیابی به ساختار کارناوال، دوسویگی است و براین اساس بازیگر، تماشاگر نیز هست و ویرانگری به سازندگی میانجامد و مرگ مساوی است با تولد دوباره. برای همین تصمیم گرفتم امر کارناوال را در مجسمهسازی اجرا کنم و به دوسویگی در مجسمهسازی دست یابم.
به گفته مرادیان تا زمانی این دوسویگی در مجسمهسازی به وجود نیاید، مخاطب زمانی که با مجسمه در گالری روبرو میشود به جای این که از تماشای آن لذت ببرد، دچار هراس میشود. چرا که او با تماشای مجسمه با توانایی مجسمهساز برای ساخت اثر هنری روبرو میشود که خود از آن بیبهره است. از این رو مرادیان با تبدیل کردن درختان خشکیده که هنوز ریشه در خاک دارند و در فضای عمومی جای دارند، تلاش میکند تا مخاطب را نیز در ساخت مجسمههایش سهیم کند و به نوعی آنها را از خوفی که در مواجهه با اثر هنری با آن روبرو میشود، برهاند و با این چالش روبرو کند که او نیز میتواند در مقام مجسمهساز قرار گیرد و تمایز آن چنان خاصی با مجسمهساز ندارد.
مرادیان گفت: مجسمه باید با مردم آغشته شود و تمرین بصرى به آنها داده شود. درآن صورت است که هنرمجسمهسازى رشد پیدا مىکند و ادامه مىیابد. اگر مخاطب وقت ندارد که به گالرى برود و مجسمه ببیند، من مجسمهام را سر راه او قرارمىدهم تا با هنرم درگیر شود. اگر چنین دیدى داشته باشیم ضرورت مجسمه درجامعه شهرى نابه سامان امروز را درک خواهیم کرد.
مرادیان درباره چگونگی شیوه کارش برای ساخت مجسمه از تنه خشکیده درختان توضیح داد: شیوه کار من به این شکل است که در ابتدای امر، درختی را که به واسطه باکتریها و کرمها خشک شده است را آفتزدایی میکنم. درخت را سمپاشی و به آن آنتیباکتری تزریق میکنم و پس از ساخت مجسمه با لایههای مختلف پتروشیمی قیر و بنزین درخت را ایزوله کرده واین دو ماده پتروشیمی موجب میشوند که حشرات دیگر نتوانند در درخت رشد کند و سمی هم که به درخت تزریق کردهایم در عرض دو ماه تبدیل به گاز میشود و این گاز با بویی که دارد موجب میشود، کرم خراطی که به جان درخت افتاده است، بمیرد و با این روش امکانی برای این درخت خشکیده بوجود میآید تا سالیان سال در منظر شهروندان باقی بماند و به نوعی دیگر از حیات خود ادامه بدهد. درواقع با این روش من چوب را از بیقراری به آرامش رساندم و سپس روی آن مجسمه میسازم.
البته به قول مرادیان ساخت مجسمه از تنه درختان خشکیده مخالفانی هم دارد، برخی از شهروندان نیز بر این باورهستند که او نیز همچون برجسازان، خود زمینه خشک شدن یک درخت را فراهم میکند تا در فرصت مغتضی آن را تبدیل به مجسمه کند.
این مجسمه درباره فرمی که از دل این درخت خشکیده تراشیده است، گفت: پیشتر قرار بود فرم دیگری از دل این درخت نارون بتراشم اما به واسطه تخریب کرمهای خراط، روند کار من نیز تغییر کرد. در نمای ظاهری مخاطب با تکههای چوبی که روی هم طبقه طبقه سوار شدهاند؛ روبرو میشود، با ساخت این اثر به نوعی خواستهام حس تعلیق را به مخاطب منتقل کنم. البته همان گونه که شیوه کارم را میدانید این طبقه طبقه شدن تنه درخت را با کم کردن از بافت درخت به وجود آوردهام. ما ایرانیها در روند زندگیمان همواره با مقوله تعلیق و سر درگمی روبرو هستیم و این موضوع بر تمام مناسبات اجتماعی، فردی و بینالمللی ما ایرانیها نمود بارزی پیدا کرده است.
مرادیان سالهاست که دیگر برای مجسمههایی که میسازد عنوانی نمیگذارد و با این روش میخواهد مخاطب خودش براساس خوانشی که از اثر دارد، برای مجسمه نام بگذارد. در واقع نمیخواهد با انتخاب عنوان حریم خصوصی مخاطب را تصاحب کند.
این هنرمند پیشکسوت درباره چرایی انتخاب این درخت نارون گفت: این درخت در مکان بسیار پر ترددی قرار دارد و چهره خشکیده آن تصویر خوبی در ذهن مخاطب نمیگذاشت و با انتخاب آن تلاش کردیم ضمن اینکه گونه دیگری از زیبایی را به این منطقه هدیه کنیم، زمینهای را فراهم کنیم تا افراد بیشتری با روند مجسمه شدن آن روبرو شوند. البته نوع درخت هم برای ساخت مجسمه برای من اهمیت دارد.
درخت نارون از جمله درختان مقاوم در برابر گرما، رطوبت و آلودگی هواست که نیاز به مراقبت خاصی ندارد و چوب آن بسیار مقاوم و محکم است و در صنایع روکشسازی، مبلسازی و کشتیسازی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین از چوب این درخت برای ساخت تیرها و ستونهای سازههای روستایی نیز استفاده میشود. از این رو این درخت حتی پس از این که مجسمه شد نیز سالهای سال میتواند به حیات خود ادامه دهد.
مرادیان درباره چگونگی وارد شدن حامی مالی از بخش خصوصی به این پروژه هنری گفت: شیوه کار من همیشه به این شکل بود که با حضور در سمپوزیومها و یا همکاری با سازمان زیباسازی شهر تهران و شهرداری مناطق، اقدام به ساخت مجسمههای درختی میکردم اما این بار از سوی شرکت روژین اجرای این پروژه به من پیشنهاد شد و تمام هزینه و کارهای اجرای این پروژه نیز از سوی این شرکت خصوصی که فعالیتش در حوزه تولید محصولات غذایی است، صورت گرفت و سازمان زیباسازی شهر تهران و شهرداری منطقه یک نیز تمام حمایتهای لازم برای اجرای این پروژه را از ما کردند. البته با صحبتهایی که شده قرار است این پروژه تداوم داشته باشد و من درختان خشکیده دیگری را در سطح شهر تهران مجسمه کنم.
به گفته این مجسمهساز، مردم در جریان ساخت این مجسمه از خود بسیار شوق و ذوق نشان دادند و چون میخواستیم که تعداد بیشتری از شهروندان تهرانی را در این پروژه سهیم کنیم، روند ساخت مجسمهها را طولانیتر کردیم تا گفتوگوی میان مجسمه و شهروندان را طولانیتر کنیم.
کیوان عبداللهی نماینده شرکت روژین و حامی پروژه تبدیل تک درخت خشکیده نارون به مجسمه، نیز درباره ورود بخش خصوصی در حوزه هنرهای تجسمی گفت: شرکت روژین در حوزه تولید محصولات غذایی فعالیت میکند و این برای نخستینبار است که این شرکت حامی فعالیت هنری در حوزه تجسمی میشود.
به گفته عبداللهی بیشتر شرکتها به عنوان حامی مالی تمایل دارند از پروژهها سینمایی و تئاتر حمایت کنند و تاکنون کم پیش آمده که یک شرکت خصوصی بخواهد از یک پروژه تجسمی حمایت کند.
او افزود: پس از این که در شرکت روژین تصمیم گرفتیم که از یک پروژه تجسمی و تبدیل درختان خشکیده به مجسمه توسط حمایت کنیم، با آقای مرادیان تماس گرفتیم و او نیز پذیرفت و شرکت روژین به هیچ وجه در ایده فرم این مجسمه و اجرای آن دخالت نکرده است و تنها امکانات لازم را در اختیار جمشید مرادیان و همکارانش گذاشته است و هماهنگیهای لازم را با سازمان زیباسازی و شهرداری منطقه یک انجام داده است.
عبداللهی ادامه داد: شرکت روژین پروژه تبدیل کردن درختان خشکیده به مجسمه را در حوزه فعالیتهایش در بخش مسئولیت اجتماعی تعریف کرده و قصد دارد این پروژه را ادامه بدهد و در دیگر مناطق شهر تهران درختان خشکیده را به مجسمه تبدیل کند تا به جای حذف درختان خشکیده از سطح شهر، با ساخت مجسمه زیبایی و پویایی را به تهران و شهروندانش هدیه بدهد.
او درباره جمشید مرادیان گفت: مرادیان یکی از مهمترین مجسمهسازان امروز ایران است که سالهاست تمرکزش را بر روی درختان خشکیده گذاشته است و نه تنها در ایران بلکه درعرصه بینالمللی نیز شناخته شده است.
او درباره چرایی انتخاب تک درخت نارون در محله دزاشیب گفت: در برخی مناطق شهر اصولا کار کردن در فضای عمومی راحتتر است و از سوی مردم بیشتر با استقبال مواجه میشود. هرچند که ما در شرکت روژین قصد داریم که در دیگر مناطق تهران به مرور این پروژه را اجرا کنیم.
عبداللهی ادامه داد: با توجه به این که شرکت روژین به عنوان حامی مالی، این پروژه را پیش برد و بازخورد خوبی نیز از اجرای آن گرفت، بستری را نیز فراهم کرد تا سایر شرکتها نیز ترغیب شوند که حامی پروژههای تجسمی شوند.
عبداللهی همچنین از سازمان زیباسازی و شهرداری منطقه یک برای حمایت از این پروژه قدردانی کرد.
مرادیان که در این سالها برای اینکه هنرجویانش را نیز در چنین موقیعتی قرار دهد و آن را نیز برای ساخت مجسمه در فضای عمومی تربیت کند، به آموزشهایش در کارگاه شخصیاش بسنده نکرده و از آنها به عنوان دستیار در پروژههایش کمک گرفته است و در پروژه ساخت مجسمه از درخت نارون نیز از دو هنرجوی مجسمهسازی کاوه سلگی و بهنام جفرودی نیز کمک گرفته است.
بهنام جفرودی که در دو ماه اخیر به عنوان یکی از دستیاران جمشید مرادیان در ساخت این مجسمه درختی سهم داشت و دانشجوی ترم چهارم مجسمهسازی است، حضور در این رویداد را بسیار ارزشمند و تاثیرگذار میداند و معتقد است حضورش در این رویداد به اندازه هشت سال تحصیل در رشته مجسمهسازی برایش دست آورد داشته است.
او گفت: مجسمهسازی در فضای عمومی و در مقابل چشم مردم هر چند سختیهایی هم دارد اما کمک میکند تا سطح سواد بصری مردم از مجسمهسازی بالا برود و در مدتی که در این پروژه دستیار جمشید مرادیان بودم به خوبی دریافتم که سهیم کردن مردم در امر خلق هنری، چقدر میتواند در تغییر نگاه مردم با مجسمهسازی نقش داشته باشد.
کاوه سلگی دیگر دستیار جمشید مرادیان که دانشآموخته رشته معماری است و سالهاست که به عنوان شاگرد جمشید مرادیان از آموزههای این مجسمهساز بهره میبرد و آثارش در چند نمایشگاه گروهی نیز به نمایش در آمده است، گفت: جمشید مرادیان استاد درجه یکی است و در کلاس مجسمهسازی او در نخستین قدم یاد میگیریم که دید هنری داشته باشیم و بعد اصول تکنیکی ساخت مجسمه را به ما یاد میدهد.
به گفته این مجسمهساز جوان، همراهی کردن در این رویداد هنری به عنوان دستیار به او کمک کرده تا اعتماد به نفساش بالاتر برود و از شهروندان تهرانی که در معرض ساخت این مجسمه درختی قرار گرفتهاند، انرژی خوبی گرفته است.