بررسی نقش حراج خانه کریستیز در منطقه خاورمیانه در رونق هنرهای تجسمی ایران
نسخه نجات ایرانی برای حراج انگلیسی
بیست و پنج روز از برگزاری بیست و دومین دوره حراج کریستیز خاورمیانه، که شامگاه 28 اسفندماه در هتل امارات تاورز دبی برگزار شد، میگذرد اما شیرینی موفقیت هنرمندان ایرانی در آن همچنان بر کام هنر ایران باقی است
ایرانآرت: بیست و پنج روز از برگزاری بیست و دومین دوره حراج کریستیز خاورمیانه، که شامگاه 28 اسفندماه در هتل امارات تاورز دبی برگزار شد، میگذرد اما شیرینی موفقیت هنرمندان ایرانی در آن همچنان بر کام هنر ایران باقی است؛ حراجی که این بار و پس از بیستویک دوره برگزاری، به زعم برخی کمرونق و شکستخورده و به باور عدهای دیگر، سرفصلی برای اتفاقات درخور توجه در آینده نزدیک بود. باز هم، این هنرمندان ایرانی بودند که سهم چشمگیری از دلارهای جابهجا شده در بزرگترین حراج هنری منطقه را به خود اختصاص دادند؛ آنها، هم مجموعا نزدیک به یکمیلیون دلار نسبت به دوره پیشین برگزاری حراجی کریستیز بیشتر فروختند و هم رکوردهای سوم به بعد را کسب کردند.
نسخه نجات ایرانی برای حراج انگلیسی
چنانچه در گزارش مفصلی در ایرانآرت نوشتیم، از حراج بیستودوم دبی به عنوان «پرنوسانترین دوره این حراج تاکنون» میتوان یاد کرد، اما در عین حال این نوسان را محصول رسیدن این حراج به جایگاه واقعی و دوری از هیجانات حول و حوش حراجهای آثار هنری نیز می توان دانست.
محمود نورایی، منتقد هنری، که در این دوره از حراج کریستیز حضور داشته است، درباره دوری این حراج از هیجانات معمول به روزنامه جامجم گفته است: «یکسری حراجها بخصوص در سالهای ابتدایی برگزاری، دچار هیجانهای کاذباند. البته خود عوامل این حراجها در شکلگیری این فضای هیجانی دست دارند. آنها با ساز و کارهایی قیمت آثار را به شکلی کاذب بالا میبرند تا بازار حراجشان داغ شود. به طور مثال در حراج تهران، شاهد بازاری به این شکل هستیم. از این منظر است که میتوان گفت منطقی هیجانی، گاه جای منطقی هنری را میگیرد».
نورایی در توضیح شکلگیری این فضای هیجانی میافزاید: «به طور مثال، قیمت واقعی اثری از سهراب سپهری، سه میلیارد تومان نیست. هر چند آثار او بسیار میارزد، اما قیمتگذاری آثار هنری به هر حال مبتنی بر قواعدی منطقی میتواند باشد. وقتی در حراج اول آثار این شاعر ـ نقاش 750میلیون، در حراج دوم یک میلیارد تومان و در حراج بعدی سه میلیارد تومان فروش میرود، این نشاندهنده هیجان است. اینها همه در حالی است که در بیستودومین دوره حراج کریستیز از این هیجان بسیار کاسته شد؛ خریداران آثار باارزش را صرفا بنا بر ملاحظات هنری خریداری کردند. به سوابق هنرمند و آثار فروشرفتهاش توجه داشتند و آن را در خریدهایشان لحاظ میکردند و به آثار پرحرفوحدیث نزدیک نمیشدند. مهمتر از همه، این بار از لابیستهای عرب خبری نبود؛ کسانی که به حراج میآمدند و برای بالا بردن قیمتها بازارگرمی میکردند.»
به همین فراخور، آثار ایرانی این دوره از حراج کریستیز خاورمیانه نیز مشمول فروشنرفتن شدند. 52 اثر به فروش نرسید که سهم هنرمندان ایرانی نیز 16 اثر بود. محمود نورایی اما از بهفروشنرسیدن برخی آثار تفسیر مثبتی دارد.
او میگوید: «تقریبا یکسوم آثار به فروش نرسید. این خود نشاندهنده روندی منطقی بود. 3 اثر از محمود سعید که اغلب رکورددار است، خریداری پیدا نکرد چون از لابیهای همیشگی خبری نبود. اما این روند به دور از هیجان، نشان داد که هنر ایران در منطقه حرف اول را میزند و میتواند نجاتدهنده باشد.»
وقتی به فهرست 16تایی آثار هنرمندان ایرانی که در این دوره از حراج کریستیز خاورمیانه به فروش نرسیدند نگاه میکنیم، نکته قابل توجهی به چشم میخورد. 5 اثر از این میان، مربوط به سیراک ملکونیان بوده است. اما نورایی از این نکته قابل توجه، به تحلیلی رسیده است که اتفاقا آن را برای هنر خاورمیانه بسیار امیدبخش ارزیابی میکند.
این منتقد هنری در این باره میگوید: «حراجی کریستیز این بار دست به کاری بزرگ زد، هر چند که ثمرهاش را در همین دوره ندید. این حراج، برای نخستین بار توجه ویژهای به مقوله آرتروم نشان داد. بیشتر توان برگزارکنندگان صرف این شد تا خریداران را متوجه مجموعه آثاری از یک هنرمند کنند تا آنها به اصطلاح آرتروم یک هنرمند را بخرند. اتفاقی که در دنیا سابقه نسبتا طولانی دارد، اما در خاورمیانه کاملا تازه است. به همین دلیل در این دوره هنوز فروش مجموع آثار یک هنرمند، نکته جاافتاده و پذیرفتهشدهای برای خریداران نبود. یکی از آرترومهای این دوره نیز مربوط به هنرمند ایرانی سیراک ملکونیان بود که به همین دلیل فروش نرفت. در واقع میتوان فروش پرنوسان این حراج را به همین شیوه و تمرکز برگزارکنندگان برای جاانداختن فرهنگ تازه خریداری آرتروم نسبت داد، اما این، مطلقا نشانه شکست نیست و اتفاقا میتوان از آن به عنوان پایهگذاری اتفاقی مثبت برای هنر خاورمیانه یاد کرد. هر چند که همین دوره نیز، با افزایش نزدیک دومیلیوندلاری همراه بود که از این میان قریب به یکمیلیوندلار نیز هنرمندان ایرانی بیشتر فروختند.»
عایدی کریستیز برای هنر ایران
چندسالی است که نام «کریستیز» برای ما همراه است با خبرهای خوب برای اقتصاد هنر در ایران؛ یک حراجی معتبر که ایرانیها اغلب حرف مهمی در آن برای گفتن داشتهاند. اما پرسشی که گاه مطرح میشود این است که برگزاری این حراجی معتبر، چه تاثیر مشخصی بر مناسبات اقتصادی هنر در داخل کشور دارد؟
محمود نورایی در این باره معتقد است: «میدانیم که مهمترین عامل رونق بازار، تنظیم متناسب عرضه و تقاضاست. بر همین اساس، کریستیز میتواند این بازار را هدایت کند. مهمتر از این، این حراج میتواند در تعیین قیمت و عامل مهم قیمتگذاری موثر باشد. از سویی، کریستیز، بازاری واقعی برای هنر است. امید نسلهای مختلف را برای ادامه کار نگاه میدارد. برای جوانها انگیزه و برای پیشکسوتها بازار مهمی است. از یاد نمیبریم که تا بازار داغ نباشد، ترسیم مسیری برای پیشرفت هنر، میسر نیست».