تاثیرگذارترین زنان هنر ایران در سال نودوهفت؛ از سلبریتیشدن در 74سالگی تا بازگشت سیمین
گلستان، پس از آن برنامهی تداکس که خیلی دیده شد تا حالا هیچگاه از صدر اخبار هنری پایین نیامده است
ایرانآرت، نگار حسینخانی: به نظر زنان موفق مانند مردان موفقند و دستهبندی موفقیت عدهای به دو ساحت زن و مرد، در حالی که آن موفقیت افتخار و حظی عمومی است، چندان درست و به حق نیست. اما از آنجایی که مشکلات و سنگ پیش نرفتنها همیشه جلوی پای عدهای انداخته میشود، نیز نمیتواند به این دستهبندیها خرده گرفت. با این حال، روزنامه همشهری طی پروندهای، به زنان موثر در سال 97 پرداخته است. هر چند بسیاری بودند که شایستگی این را داشتند دربارهشان نوشته شود اما به چند تن در حوزههای مختلف هنر اکتفا شده است؛ از یلدا معیری که نشان عکس سال مطبوعاتی ایران را دریافت کرد و در پاسخ به استفاده دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا از عکسش واکنش نشان داد تا نسیم مرعشی که پس از موفقیت کتاب اولش «پاییز فصل آخر سال است»، «هرس» را منتشر کرد که تا امروز 19 بار تجدید چاپ شده است. زنان موفق نیز مانند مردان موفق کم نیستند، اما به تاثیرگذارترینهای امسال در چند حوزه خواهیم پرداخت.
.
.
.
تجسمی؛ لیلی گلستان
راهنمای سلبریتیشدن در 74سالگی
صابر محمدی: در روزگاری که معیارهای رسانهایِ تبدیلشدن معمولیها و متوسطها به سلبریتیها، فرسخها با گذشته فاصله دارد، چهرهشدن با تأسی به معیارهای اصیل، سخت است؛ وقتی شما میتوانید با حرکتی محیرالعقول و هرچهسخیفتر، یک سلبریتیِ چندمیلیونیِ مجازی باشید، سخت است که تقویتکننده گفتمانهای فرهنگی باشید و از این مسیر سلبریتی شوید. این اما اتفاقی است که در یکی دو سال گذشته برای لیلی گلستان افتاده است، آن هم در هفتادوچهارسالگی.
ماجرا از یک عکس شروع شد؛ الناز شاکردوست، بازیگر سینما که چندمیلیون دنبالکننده در اینستاگرام دارد آمده بود به تماشای آثار حراج تهران؛ به رویدادی که لیلی گلستان سال گذشته رکوردش را با فروش 5میلیاردی تابلویی از سهراب سپهری چندمیلیارد جابهجا کرده بود. خانم بازیگر تا لیلی گلستان را لابهلای تابلوها دید سمتش آمد و در آغوشش گرفت و سعی کرد در همه قابهایی که آن شب عکاسها از لیلی گلستان میبندند، حضور داشته باشد. آن شب دوگانهی عجیب شاکردوست/گلستان برای من خیلی به چشم آمد؛ سعی میکردم پاسخی برای پرسشهای این قابها که میتوانستند این دو گونهی متفاوت از سلبریتی را یکجا ثبت کنند بیابم. [البته فکر نکنید منظورمان این است که شاکردوست از ان سلبریتیهای سخیف مجازی است، مساله بر سر دو مدیوم متفاوت برای سلبریتیشدن است که گلستان را در هنرهای مهجور تجسمی و شاکردوست را در صنعت پرزرقوبرق سینما سلبریتی میکند].
گلستان، پس از آن برنامهی تداکس که خیلی دیده شد تا حالا هیچگاه از صدر اخبار هنری پایین نیامده است؛ زن گالریداری که مترجم نمونههایی مهم از ادبیات داستانی جهان است و برگزارکننده «صد اثر، صد هنرمند» به عنوان قدیمیترین رویداد سالانه هنرهای تجسمی پس از انقلاب 57 هم به حساب میآید، در گالریای که آبا و اجدادی است و او توانسته در آن، شعار «به عرصه عمومیآوردن هنر لاکچری» را تا حدودی تحقق ببخشد. در سالی که گذشت، گلستان میتواند با انتشار دو سه کتاب، از جمله کتاب مجموعه خصوصیاش، با برپایی پررونقترِ «صد اثر، صد هنرمند» و با اظهارنظرهای صریح و بیپردهاش درباره هر آنچه پیرامونش میگذرد، یکی از زنان مهم هنر ایران باشد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
موسیقی؛ هانا کامکار و دیگران
جنگیدن با همه محدودیتها
سهند آدمعارف: اگرچه طبق روال سالهای پیش امسال هم زنان چندان مجال بروز و ظهور در عرصه موسیقی را نداشتند اما چند چهرهی موسیقی در سال 1397 یا فعالیت تاثیرگذاری داشتند و یا فعالیتهایشان در گذشته امسال باعث شد نام آنان بیشتر شنیده شود. به نزهت امیری میشود اشاره کرد که امسال اولین رهبری زن ارکستر ملی را بهنام خود رقم زد و یا فریماه قوامصدری که بهعنوان پیانیستی برجسته نامش در رابطه با اجرای آثار علیرضا مشایخی بسیار شنیده شد. همچنین فوزیه مجد که قطعات مدرنی را که سالها پیش نوشته شد امسال در جشنواره فجر توسط خانم دولا از ایرلند بهطرزی شگفتانگیز اجرا شد. اما عنوان تاثیرگذارترین زن موسیقی امسال بیشک باید به هانا کامکار تعلق بگیرد چرا که فعالیتی مستمر و بیوقفه در موسیقی تئاتر، مستندنگاری در حوزه موسیقی و خواندن در کنسرت داشته و هیچگاته راضی به اجرای کنسرت صرفا برای بانوان نشده و همواره سعی کرده است بهواسطه اجرای همخوانی، بتواند کنسرتها و اجراهای تئاتری را برگزار کند. بیشک عبور از محدودیتها در این زمینه برایش کار بسیار دشواری بوده و بهرغم همهی این محدودیتها، کیفیت مطلوب و قابل قبولی از موسیقی را هم ارائه کرده است. برای این موفقیت مستمر بایست به او تبریک گفت و امیدواریم این موفقیتها همواره تداوم داشته باشد.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
تئاتر؛ فاطمه معتمدآریا
در بابِ عاشقیت سیمین
علی رستگار: چه آنجا که در «گیلانه» با قامتی تا شده از رنج، قربان صدقه اسماعیلش می رود و برای دامادی محال پسرش، غمگنانه شادمانیِ عبثی می کند و چه آنجا که در «خنکای ختم خاطره»، در هیبت دو مادر آذری و جنوبی، با سوز کلامِ برآمده از جانش، مرثیه هایی مردافکن سر می دهد، عشق را تماما و به زیبایی معنا می کند.
فاطمه معتمدآریا در همه این سالهای بازیگری، جلوه هایی از عشق را هنرمندانه ارائه کرده و اندکی با لبخند و بیشتر با اشک، ما تماشاگران را تحت تاثیر قرار داده است. این عشق گاهی مادرانه بوده، نظیر آنچه به آن اشاره شد و بسیار آثاری دیگر همچون آباجان و جان دار و مهر مادری و گاهی نیز دلبرانه؛ همچون «همسر» که به نقش شیرین، به هماوردی تلخی با شوهرش احمد، می پردازد و سرانجام عشق است که این رقابت را ختم به خیر می کند. یا در «روسری آبی» که به نقش نوبر کردانی، هم آتش گداخته ای بر روح و قلب رسول رحمانی می اندازد و هم از خجالت دل تماشاگران درمی آید. او حتی در «ناصرالدین شاه آکتور سینما» هم با «جعفرجعفر» گفتنش، دل قبله عالم را آب می کند و کاخ و حرمسرایی را به هم می ریزد.
فرقی نمی کند، بازی معتمدآریا را بر پرده سینما، در صفحه تلویزیون و یا روی صحنه تئاتر، ببینیم؛ عاشقیت سیمین همچنان و در همه جا پابرجاست. معتمدآریا باوجود اینکه در این سالها بیشتر در عرصه تصویر، هنرنمایی کرده، اما هرازگاهی و به محضِ پیشنهاد نقش خوب، در تئاتر هم حضور چشمگیری داشته است. نمونه متاخر آن بازی در نمایش خنکای ختم خاطره به نویسندگی و کارگردانی حمیدرضا آذرنگ است که جایزه بهترین بازیگر زن در بخش مسابقه «تئاتر بینالملل» سی و هفتمین جشنواره بین المللی تئاتر فجر را برای او به ارمغان آورد.
معتمدآریا با بازی در دو نقش متفاوت زن آذری و زن جنوبی و با درک درست از فضای متفاوت زیستی و لحاظ این تفاوتها در اجرا و کلام و رفتار، نشان داد که آن جلوه گری تصویری و این همه سال ماندگاری و در اوج بودن بی دلیل نیست. او که پیشتر تجربه نقش آفرینی های موفق در سینمای دفاع مقدس را داشت، اینجا روی صحنه هم سویه های دیگری از عشق مادرانه اش را بروز می دهد و در پسزمینه ای با داغ مشترک جنگ، تماشاگر را با دو نقش متفاوت، متاثر می کند. تجلیل جشنواره تئاتر فجر از این هنرنمایی، تنها تایید و قدردانی یک نگاه رسمی از معتمدآریاست برای یک بازی تماشایی. تشویق واقعی اما نگاه خیره و قلبِ خیس ما نظاره گران سیمین بود به وقت تماشای خنکای ختم خاطره، تجلیل دلیِ ما برای بازگشت باشکوه و مقتدرانه بازیگری به تئاتر است که عاشقیتش را هرازگاهی در حوالیِ نفسهای تماشاگران ادامه می دهد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
سینما؛ الناز شاکردوست
ماه شب چهارده
سعید مروتی: اشک چشمان الناز شاکردوست در لحظهای که سیمرغ بلورین جشنواره را در آغوش گرفته بود، هم نشانه شادی از موفقیتی بزرگ و هم نمایانگر مسیر دشوار طیشده توسط او بود؛ بازیگری که با «گل یخ» به سینما آمد و اگرچه اقتباس پوراحمد از «سلطان قلبها»ی فردین، در گیشه شکست خورد (تا ثابت شود گامبرداشتن در حیطه سینمای عامهپسند کار هر کسی نیست)، ولی شاکردوست با همین فیلم ناموفق تجاری جذب سینمای تجاری شد. بیش از یکدهه الناز شاکردوست در انواع و اقسام کمدیها و ملودرامهای ایرانی بازی کرد و از معدود تلاشهایش برای ورود به سینمای متفاوت (مثل بازی در «چه کسی امیر را کشت؟» و «باد در علفزار میپیچد») زیر سایه سنگین فیلمهای تجاریاش به چشم نیامد. در دورهای آنقدر پرکار شد که 3 فیلمش همزمان روی پرده میآمد و روزگاری چنان به هر پیشنهادی با هر کیفیتی جواب مثبت داد که سر از فیلمهایی چون «تو و من» درآورد. بازی در «رسوایی» دهنمکی، پرفروشترین فیلم سال92، اوج موفقیت شاکردوست به عنوان بازیگر فیلمهای موفق در گیشه بود. اغلب بازیگران برخاسته از خاستگاه سینمای موسوم به بدنه، پس از چشیدن طعم شهرت، سودای کسب اعتبار هنری مییابند؛ وسوسهای خطرناک که خیلیوقتها به تمامشدن اعتبار فرد در بازار گیشه میانجامد بیآنکه تاییدی از سوی نخبگان به دست آید. اما در مورد الناز شاکردوست اینگونه نشد. بازی در «خفگی» جیرانی گامی محکم بود که داوران جشنواره سیوپنجم فجر ترجیح دادند آن را نبینند ولی امسال بخت با شاکردوست یار بود که در فیلم محبوب داوران جشنواره بازی کرد. موفقیت شبی که ماه کامل شد احتمالا به تغییر جایگاه طبقاتی شاکردوست به عنوان بازیگر، منجر میشود. حالا او در اوج موفقیت و اعتبار قرار دارد و از این به بعد کارش بسیار دشوارتر است؛ دشوارتر از بازی در فیلم نفسگیر شبی که ماه کامل شد.