سنگ، کاغذ، قیچی با هنر / در گالریهای تهران چه خبر است؟
علیرضا بخشی استوار: نمایشگاه نقاشیهای مریم فرزادیان در گالری آران، نمایشگاه خطاطیهای احمد مازادی در گالری شکوه، نمایشگاه عکسهای بهروز بقایی در گالری شلمان، نمایشگاه گروه "منظره" در گالری لاله و نمایشگاه نقاشیهای محمود باجلان در گالری ویستا سوژههای این هفته گالریگردی ایران آرت هستند.
ایران آرت: گالریهای تهران در جمعهای که گذشت میزبان بیش از 20 نمایشگاه جدید بودند. نمایشگاه نقاشیهای مریم فرزادیان با عنوان "سونات سرد" در گالری آران، نمایشگاه خطاطیهای احمد مازادی با عنوان "مشق امروز" در گالری شکوه، نمایشگاه عکسهای بهروز بقایی با عنوان "عکاشی" در گالری شلمان، نمایشگاه گروهی "منظره" در گالری لاله و نمایشگاه نقاشیهای محمود باجلان با عنوان "عابر پیاده" در گالری ویستا رویدادهایی هستند که در گالریگردی این هفته به سراغ آنها رفتیم.
جدال بر سر آینده موهوم از دریچه اشیاء تاریخی
سنگ، کاغذ و قیچی سه المانی هستند که در نقاشیهای مریم فرزادیان به وجهی کاملا متفاوت روایت شدهاند. او با کنار هم قرار دادن تصاویری که هم وجه نوستالژیک دارند و هم حامل معنایی خاص به لحاظ تصویری هستند در جریان یک آشفتگی تصویری که محتوای اثر را میسازد؛ در فرم، کنشی را در تابلوهایش در میاندازد که علیرغم زمختی و برندهگی که دارند؛ زیبایی را خلق میکند که مختص خود اثر و نگاه هنرمند به اشیاء پیرامونی اوست.
نظمی که این اشیاء در دل آشفتگی خود به تصویر میکشند روایتگر گذشته مغشوشی است که در میان انبوه اطلاعات و تصاویر و المانها پنهان شده است. البته میتوان از محتوای این آثار که وجهی شناخته شده در نگاه مخاطب دارد جدال هنرمند با خود بر سر ترسیم آینده موهوم را هم استنباط کرد. جدالی که از دریچه تاریخ به معنای آنچه که در حال وقوع است به نمایش در آمده است.
این اشیاء در تحلیل کیفیت روایی تصویر با توجه به بافت، سطح نور و سایهها چیزی ورای آنچه که هستند را به تصویر نمیکشند و حتی به مانند واقعیت آنها نمود دارند به گونهای که گاهی میان عکس یا نقاشی بودن آنها ابهامی ایجاد میشود. این مسئله میتواند مفهوم واقعیت به وقوع پیوسته و نقش آن در ترسیم آینده را در یک نظم جدید به تصویر بکشد.
در حقیقت فرزادیان با چینش اشیاء در کنار یکدیگر که نمادی از افکار و بازماندهای از طبقات مختلف اجتماعی است کلیت تصویری را به نمایش در آورده که میتواند پلی باشد میان گذشته، حال و آینده یک جامعه که پر از آشفتگیهای ظاهری برآمده از آشفتگیهای درونی است.
تلاش برای رسیدن به زبانی منحصر به فرد
آثار احمد مازادی به دنبال خلق یک زیباییشناسی منحصر به فرد با حفظ چهارچوبها و اسلوبهای خطاطی است. او سعی کرده با استفاده از رنگهای خاص و ترسیم خطوط در شکلی کاملا متفاوت نسبت به جریان غالب بر هنر خوشنویسی به زبان تصویری خاص برسد.
البته تلاش او تا حدودی عقیم مانده و او علیرغم تلاشهایش تنها خواسته که این موقعیت را در بیاندازد تا آثارش در شکل و شمایلی خاص جلوه کنند. او در حقیقت به دنبال کشف یک فضای جدید است که نیاز به تحلیل بیشتری نسبت به آنچه که استعدادهای خوشنویسی در برابرش قرار میدهد، دارد.
او سعی کرده این تفاوت را در شکل تصویری و با درهم تنیدگی خطوط که حاصل تکرار واژهها در سطوح مختلف است ترسیم کند اما در نهایت آن چه که به عنوان تصویر نهایی در اثرش نمود پیدا میکند در مرزی میان خلاقیت و تکرار آن چه که مرسوم است گیر افتاده و عبور از آن به تجربه کردن بیشتر نیاز دارد.
نیستی رنگ آمیزی شده میان تصاویر مرتعش
بهروز بقایی در آثارش به دنبال کشف روح صیقل یافته رنگهاست که در ارتعاش تصویری جلوه میکنند. او در تصاویری که ثبت کرده سطوحی را به مخاطبش ارائه میکنند که به شدت ناشناخته و بدون برچسب هستند.
فضایی که این رنگهای محرک ایجاد میکنند به نوعی تصویرگر یک خلاء ممتد است که در یک کلیت از اثری به اثر دیگر تعمیم و گسترش مییابد. تعمیم این رنگها از یک سو منجر به هم ریختگی ذهنی مخاطب در درک مفهوم و از سویی معناباختگی خود رنگها میشود.
او در حقیقت فضایی را به تصویر میکشد که به دلیل بیمعناییاش برای مخاطب دچار یک مرگ زودرس میشوند. مرگی که خود بدل به مفهوم پنهان در لایههای تصویر میشود. تصاویری که بقایی ثبت میکند در واقع یک عدم و نیستی رنگآمیزی شده به واسطه دخالت انسان است. دخالتی که میخواهد طعم مرگ را دلنشین کند. یا تصویر زیبایی از نیستی را به تصویر بکشد تا بتواند بر ترس خود غلبه کند.
سفر رنگین و تکراری به طبیعت بکر
نمایشگاه گروهی "منظره" آنگونه که از عنوانش بر میآید در میان رنگهای غلیظ حک شده بر بوم نقاشی قصد دارد که زیبایی طبیعت خالی از انسان را به تصویر بکشد.
برخورد امپرسیونیستی هنرمندان از گشت و گذار کوتاه و ثبت لحظهای مشاهداتشان از طبیعتی بکر و دست نخورده در این نمایشگاه با رویکردی نه چندان متفاوت به نمایش در آمده است. رویکردی که به نظر میرسد اسیر ضوابط و چهارچوبهای یک سبک تثبیت شده هنری است.
اما با این حال آنچه که در نهایت بر روی دیوار به نمایش در آمده بیانگر حقیقت و ذات زیبای نهفته در آرامش طبیعت است که جلوههای بصریاش علیرغم بروز پیدا کردن در میان رنگهای شارپ، هم نوعی آرامش در خود نهفته دارد. آرامشی که در نهایت انسان را به سوی واقعیت های فراموش شده طبیعت میکشد.
به نظر میرسد هنرمندان سعی کردهاند در این نمایشگاه از لحاظ بصری و ترسیم اشکال صوری ابتکار در عمل به خرج دهند و تصویری جدید از طبیعت فراموش شده را در بیاندازند اما به دلیل ماهیت و استعدادهای سبک مورد نظر در ارائه این آثار در نهایت با یک محدودیت رو به رو شدهاند که این محدودیت وجه تمایزی در بیان هنری آثار به وجود نیاورده است.
نزدیک شدن به حریم واقعیت برای درک خیال پدیدهها
وحید باجلان در آثارش آن چنان به واقعیت نزدیک شده است که بتواند با روایت محض پدیدهها خیالی را که در کنشها فیگورها و پرترههاست آن گونه که خود میبیند روایت کند.
رهیافت او از واقعیت در نقطهای بدل به آیکونها و تصاویر فرعی میشود که علیرغم حجم کمی که در فضای تصاویر گرفتهاند، موجب خط دهی به تفسیر کنشهای پنهان شده در تصویر و رسیدن به معناهای جدید میشوند.
در حقیقت او با نزدیک شدن به خیال، مخاطب را در یک فضای معلق قرار میدهد و با جایگذاری هوشمندانه المانهایی خیالی در سطوح گسترده بوم او را دچار یک غافلگیری میکند و همه ذهنیت شکل گرفته در مخاطب را بر هم میریزد و او را به بازبینی مجدد در آن چه که دیده هدایت میکند.
نکته دیگری که هنرمند از آن برای فضاسازی خود به خوبی از آن بهره برده است فهم صحیح در به کاربردن رنگها است. رنگها در هر تصویر به خوبی محتوای منعکس شده در دل خود را برجسته میکنند و این برجستگی یکی از وجوه تاثیرگذار همان غافلگیری است که به درستی ادراک و بر سطح بوم ترسیم شده است.