رویکردهای سانسوری دهه 60 در گالریهای تازه تاسیس
محمود نورایی: بازگشت به گذشتهای که چندان قابل تامل نیست و از درون آن هیچگاه زایشی هنری اتفاق نیفتاده، وقتی توسط یک گالری تازه تاسیس اتفاق میافتد، نشان از عقبگردی قابل توجه در روزگار معاصر دارد.
ایران آرت: در روزگاری نه چندان دور و در دوران سالهای انقلابی ایران، نگرشی در رویکرد سانسوری آثار هنری در کشور وجود داشت که بدون توجه به نیازها و مولفههای هنری هر موضوعی را نوعی اباحهگری تلقی میکرد و بدون توجه به ماهیت موضوع وایده، هر نوع نگاه هنری را سانسور میکرد. این موضوع در دهه 60 بسیار متداول بود؛ هنوزهستند کتابهای مختلف هنری که در کتابخانهها نگهداری میشوند که درون آنها آثار هنری را به دلایل مختلف رنگ میکردند تا تبلیغ بیبند و باری نشود.
این رویکرد که سالها جریان هنری کشور را به محاق برد، نسلی را پرورش داد که نمیدانستند کشیدن یک فیگور و یا مدل در نقاشی چیست و تاثیر منفی آن نزدیک به دو دهه بر جریان هنری کشور سایه انداخت. این موضوع که طی سالها نتایج خود را نشان داد، باعث شد جامعه هنری، دانشگاهی و مدیران هنری کشور پی به جریان منفی آن ببرند و در طی سالها این مسئله را حل و فصل کنند. در این دوران جریان نقد هنری نیز با خوانش درست از آثار هنری تلاش کرد که موضوع فیگور در نقاشی را نه موضوعی برای اباحهگری؛ بلکه جریانی متداول و قابل بررسی در هنر تحلیل کند و ایده هنرمند را برای مخاطب بازخوانی کند تا از جریانات سانسوری بدون تفکر دور شود. این موضوع طی بیش از دو دهه به خوبی حل و فصل شد و حتی از سوی نهادهای نظارتی نیز مورد پذیرش قرار گرفت و به نظر میرسید که جریان متداول هنری کار خود را در پیش گرفته است.
اما جمعه گذشته نمایشگاه آثار یحیی رویدل که در گالری دیلمان برپا شد، شُکی قابل توجه به مخاطبان خود وارد کرد. در این نمایشگاه بسیاری از آثار هنرمند به شکل قابل توجهی با سانسور روبرو شدند و از سوی گالریدار با کاغذ و چسب، بخشهایی از اثر پنهان شدند. در این آثار که هیچ موضوع قابل سانسوری وجود ندارد فقط به خاطر وجود فیگور بخشی از بدن و پاها از نظر مخاطب پنهان شده است.
جدا از اینکه گالری تازه تاسیس دیلمان که دومین نمایشگاه خود را برپا کرده با چه رویکردی دست به چنین اقدامی زده، باید به این موضوع از زوایای مختلفی نگریست؛ زیرا این موضوع در صورت تداوم میتواند تاثیرات منفی روی جریان هنری کشور داشته باشد.
از سوی دیگر سوالات مختلفی وجود دارد که باید به آنها جوابی قانعکننده داد، اینکه آیا جریان جدیدی در حوزه هنر اتفاق افتاده است و دستگاههای نظارتی تلاش دارند دستاوردهای هنری که طی سه دهه اخیر در حوزه هنر اتفاق افتاده را به سالهای بدون تحلیل دهه 60 بازگرداند؟
اگر این مسئله رویکرد جدیدی دربخش نظارتی مرکز هنرهای تجسمی است چرا اجازه برپایی چنین نمایشگاهی از ابتدا داده شده است تا باعث شود به حق مسلم مخاطبان یک نمایشگاه تعرض شود. یا اینکه یک گالریدار چگونه برپایی یک نمایشگاه را انتخاب و برنامهریزی میکند که از ابتدا نمیداند باید با آثار آن چه کند، این موضوع خود نشان میدهد که به اشخاصی مجوز گالری داده شده است که حتی ابتداییترین موضوعات هنری را هم نمیتوانند تحلیل یا حل و فصل کنند. یا شاید در حال حاضر نهادهای موازی در کنار وزارت ارشاد قرار گرفتهاند که آنها نیز میتوانند در سانسور یک نمایشگاه هنری نقش داشته باشند.
از هر روی این مسئله در گالری دیلمان اتفاقی نافرخنده است که میتواند بر روی تفکرهنرمندان سایه تاریکی اندازد و دانشجویان هنر را نیز به بیراهه هدایت کند.