لیلی گلستان: از خواندن کتابم غمگین شدم / چه مقاومتها کردیم و چه فجایعی را شاهد بودیم!
مراسم رونمایی و جشن امضای کتاب «آنچنان که بودیم» مجموعه مقالات و یادداشتهای مطبوعاتی لیلی گلستان برگزار شد.
ایرانآرت: مراسم رونمایی و جشن امضای تازهترین اثر لیلی گلستان، مترجم و گالریدار با عنوان «آنچنان که بودیم» عصر پنجشنبه ۲۱ تیر ماه در شهر کتاب دانشگاه برگزار شد.
در این مراسم که فواد نظیری و علی شروقی به عنوان سخنران حضور داشتند، علی شروقی به ذکر خاطرهای درباره لیلی گلستان پرداخت و گفت: سالها قبل از آشنایی با خانم گلستان او را به واسطه ترجمههایش میشناختم. کسانی که به عنوان روزنامهنگار با آنها سروکار داریم، معمولا سه دسته هستند. دسته اول، به ژورنالیسم نگاهی از بالا و تحقیرآمیز دارند. ژورنالیسم برای آنها صفتی برای تحقیر نوشتههای مطبوعاتی است. دسته دوم کسانی هستند که نگاهشان به خبرنگار مثل یک وسیله است، یعنی خبرنگار ابزاری است که کار آنها را راه بیاندازد. دسته سوم کسانی هستند که تعامل مثبت و همدلانهای با مطبوعات دارند و به آن به عنوان ابزار گسترش فرهنگ نگاه میکنند. خانم گلستان از دسته سوم است.
وی افزود: اولین سالهایی که وارد مطبوعات شدم با لیلی گلستان تماس گرفتم و از او یادداشت خواستم. او به من یادداشت نداد ولی برایم جالب بود که خودش دوباره تماس گرفت و گفت که نمیتواند چیزی بنویسد.
شروقی گفت: وقتی پروندهای درباره مهدی سحابی در دست داشتیم، به دنبال سالشماری از زندگی او بودیم که درواقع وجود نداشت با خانم گلستان تماس گرفتیم و ایشان شخصا این سالشمار را با منابع خود تهیه کرد و برایمان فرستاد. این تصویری است که در ذهن من به عنوان خبرنگار مانده است.
این روزنامهنگار سپس به کتاب «آنچنان که بودیم» اشاره کرد و گفت: این کتاب برای نسل من کتاب مهمی است. لیلی گلستان از نسلی است که در کار فرهنگی استمرار و جدیت داشتند. او انسانهای آن نسل را زیاد دیده است. این کتاب پر از خاطراتی است که از آن آدمها به یاد دارد. این کتاب تصویرهایی از نسلی به ما میدهد که در برابر شرایط دشوار مقاومت کردهاند و مایوس نشدهاند. در نسل ما میل به رخوت و تنبلی و میانمایگی و یک شبه به همه جا رسیدن وجود دارد. فضای مجازی به این روش دامن زده است. در زمانهای هستیم که آدمها هرچه خلاقتر باشند، تنهاترند. زیرا به آدمهای میانمایه و مطیع بیشتر بها داده میشود برای همین چنین کتابی برای این نسل لازم است.
شروقی گفت: در این کتاب با خرده روایتهای پراکنده ولی حقیقی از تاریخی روبه رو هستیم که هنرمندان و نویسندگان معاصر آن را زندگی کردهاند. این روایت لیلی گلستان است و از این جهت حقیقی است که هیچ محافظهکاری در روایت او وجود ندارد. کسی این تاریخ را روایت کرده که قرار نبوده به هیچ فرد و نهادی باج بدهد و مستقل بوده است. معتقدم یادداشتهای گلستان تاریخ مصرف ندارد.
صراحت ویژگی مهم یادداشتهای گلستان است
این روزنامهنگار توضیح داد: لیلی گلستان درباره آدمهایی نوشته است که در تاریخ معاصر ما موثر بودهاند. صراحت او در روایت کردن مهم است. روشنگویی یکی از ویژگیهای اصلی این کتاب است. او در عین اینکه از ویژگیهای مثبت فردی میگوید، ناگهان ایراد او را هم میگوید و این یک تصویر چندبعدی است. او ابراهیم گلستان و ابراهیم حقیقی را مجموعهای از تضادها میبیند. در عین طنز موجود در کتاب، در آن نیش و کنایه و عقدهگشایی نمیبینیم.
در این نشست لیلی گلستان نیز گفت: داستان انتشار کتاب این است که از روز اولی که وارد عرصه مطبوعات شدم، هرچه در مطبوعات مینوشتم یا احیانا درباره کتابم یا خودم در مطبوعات نوشته میشد را قیچی میکردم و داخل یک کیسه میریختم. این کیسه آرام آرام پر شد و امروز پنج کیسه پر از بریده جراید دارم.
وی افزود: وقتی آقای توکلی از انتشارات حرفه: هنرمند گفت که میخواهد یادداشتهای مطبوعاتیام را چاپ کند به او گفتم که تقریبا همه آنها را دارم. به درخواست ایشان دو هفته وقت گذاشتم و از بین آنها گزینش کردم. وقتی آنها را میخواندم در فکر فرو میرفتم و برایم خاطرهانگیز بود. در مرحله بعد آقای توکلی هم از بین گزینش من گزیدهای درآورد و کتاب منتشر شد.
او گفت: خوشبختانه هیچیک از یادداشتها در ارشاد سانسور نشد. فقط سه تا از نقاشیها با قلم سیاه کشیدن در بخشی از آنها چاپ شد. از دیدن حجم کتاب حیرت کردم. فکر نمیکردم اینقدر شود. وقتی مطالب را در کنار هم در کتاب دیدم برایم معنای دیگری پیدا کردند. وقتی با روال تاریخی کتاب نگاه کردم دیدم چه بر ما گذشته است و چه دیدیم و چه چیزهایی تحمل کردیم. راستش از دیدن این کتاب بسیار غمگین شدم. میتوانست همهچیز خیلی راحتتر باشد ولی نشد. چه مقاومتها کردیم و چه چانهزنیها کردیم و چه فجایعی را شاهد بودیم!
او گفت: این کتاب میتواند به نوعی تاریخ چهل ساله فرهنگ و هنر ما از دید آدمی دلسوز و مستقل و علاقهمند تلقی شود. همه چیز این کشور به من مربوط است. هرچه میبینم و میخوانم به من مربوط است. ما واقعا در این سالها مقاومت کردیم. واقعا دستمریزاد به همه ما که هنوز هستیم.