بهشتی: در دوره میان مایگی باید از گران مایگانی چون سمیع آذر مراقبت کرد/علیرضا سمیع آذر از پارادوکس عنوان کتاب" زایش مدرنیسم ایرانی" گفت
سید محمد بهشتی : علیرضا سمیع آذر شدن آسان نیست... دوران میان مایگی، میدان رشد «متوسط ها» ست. در این زمانه ممکن است بسیاری از گران مایگان حتی به زیر دست و پای میان مایگان دفن شوند. از سوی دیگر در چنین فضایی، بازار حسادت رونق می گیرد..
ایرانآرت: مراسم رونمایی از کتاب «زایش مدرنیسم ایرانی» نوشته علیرضا سمیع آذر عصر دیروز جمعه ۱۰ آذر با حضور محمد بهشتی، مجید ملانوروزی، مرتضی کاظمی، سعید صادقی و نویسنده اثر در شهر کتاب فرشته برگزار شد.
محمودرضا بهمن پور مدیر انتشارات نظر و ناشر این کتاب، به عنوان اولین سخنران این مراسم با اشاره به ویژگی ها و محتوای کلی «زایش مدرنیسم» گفت: این کتاب شاید از نخستین متون قابل توجه در خصوص هنر و هنرمندان معاصر ایران؛ به خصوص هنرمندانی که در جریان شکل گیری مدرنیسم ایرانی نقش داشته اند، باشد که با نگاه تحلیلی و موشکافانه، بسیار قابل اتکا و اعتماد خواهد بود.
سید محمد بهشتی : در دوره میان مایگی به سر می بریم
در ادامه سید محمد بهشتی، چهره صاحب نام عرصه فرهنگ و هنر در سخنانی با تاکید بر اهمیت و ارزش این کتاب در فضای فرهنگی ـ هنری، درباره ویژگی های شخصیتی علیرضا سمیع آذر سخن گفت: در طول دهه های اخیر شاهد حرکت گسترده ای در حوزه هنرهای تجسمی کشور بوده و هستیم؛ حرکتی که به روشنی راه خود را از دوران ماقبل مدرن جدا کرده و تحت عنوان دوران مدرن یا معاصر تداوم یافته است. در حوزه هنرهای معاصر، هنرمندان بسیاری هستند که کارهای ارزنده ای را به انجام رسانده اند و اگر روزی دکتر سمیع آذر همت به تدوین کتابی در باب تاریخ هنر مدرن ایران کنند، نشان داده خواهد شد که ایران در حوزه هنرهای معاصر، کارنامه ای غنی و سرشار دارد. در این میان آنچه که فقدانش به شدت احساس می شود، حضور منتقد در حوزه هنر مدرن کشور است.البته منتقدی که من شرحش را خواهم داد نه منتقد به معنای ژورنالیستی آن.
وی افزود: منتقد صرفا عیب جویی نمی کند، منتقد کسی است که به مخاطب در درک صحیح و عمیق آثار هنری کمک می کند. هنرمند (به ویژه در دوران مدرن)، در بهترین حالت زمانی که به نوعی بلوغ رسیده و «معرفه» می شوند، گویی توانایی پدید آوردن و استقرار یافتن در عالمی را دارند که تمامی آثارشان از آن عالم است. با این وصف، درک مقصود آنها از تولید یک اثر هنری به مثابه دعوت نامه هایی برای رفتن به آن عالم خواهد بود. روشن است که همه قادر به خواندن این دعوت نامه نیست و مخاطب هنر نیازمندکسانی است که به او در اجابت این دعوت کمک کنند. مسلما در صورت اجابت این دعوت، مخاطب آنچه را که هنرمند از یک اثر چشیده و لمس کرده را با تمام وجود درک کرده و می چشد.
مدیر اسبق بنیاد سینمایی فارابی در بخشی از سخنانش گفت: در کتاب پیش رو ما با مباحث انتزاعی در زمینه هنر رو به رو نیستیم بلکه نویسنده یک راست به اصل مطلب اشاره می کند. هنرمندانی در این کتاب انتخاب شده اند که آن عالم خاص را دارند. این کتاب کمک می کند که مخاطب نیز بتواند با عالم هنرمند ملاقات داشته باشد. از نظر کسانی که می توانند مخاطب یک اثر هنری باشند، در فقدان کسانی مانند علیرضا سمیع آذر، گویی با دیواری میان خود و هنرمندان رو به رو هستند؛ پس حضور ایشان برای مخاطبان هنر نیست مغتنم است. از سوی دیگر برای کسانی که قصد ورود به این حوزه را دارند نیز وجود این منتقد و راهنما شایان اهمیت است چرا که تجربه ملاقات با عالم هنرمند را برای آنها فراهم می کند.
بهشتی با اشاره به این که امروز با قرار گرفتن در دوره میان مایگی لزوم ارزش گذاری بر گران مایگان بیشتر حس می شود، گفت: با تمام این اوصاف، «علیرضا سمیع آذر» شدن کار ساده ای نیست. ما اکنون در دوران میان مایگی به سر می بریم؛ دورانی که همه چیز در آن به وفور یافت می شود، اما این فراوانی میدانی برای رشد «متوسط ها» ست. در این زمانه ممکن است بسیاری از گران مایگان حتی به زیر دست و پای میان مایگان دفن شوند. از سوی دیگر در چنین فضایی، این افراد متوسط در تکاپو هستند تا در کنار هنرمندان اصیل، آنها نیز به هر طریق دیده شوند، به همین سبب بازار حسادت رونق می گیرد. این دوران طبعا دوران سختی است اما از سوی دیگر، حکایت از پتانسیل های نهفته در سطح جامعه دارد. در چنین زمانه ای بیشتر از پیش باید قدر کسانی چون سمیع آذر را دانست و باید از آنها پرستاری و مراقبت کرد تا گران مایگان گرامی داشته و قدرشان شناخته شود؛ مانند سمیع آذر افرادی هستند که کمک می کنند تا سرمایه های فرهنگی ـ هنری ما حفظ شده و به نسل های بعد منتقل شوند.
او تاکید کرد: دکتر سمیع آذر در بحث مدیریت حوزه هنر نیز یکی از موفق ترین های دوران جدید است. در حوزه آموزش، اقتصاد هنر و ... نیز نقشی شایان توجه داشته اند. در حقیقت ایشان شخصیت ذوفنونی هستند.
-علیرضا سمیعآذر : هنر ایران با ضعف پشتوان تئوریک روبروست
علیرضا سمیع آذر، مدیر اسبق موزه هنرهای معاصر تهران و نویسنده کتاب زایش مدرنیسم ایرانی، به عنوان آخرین سخنران این برنامه با اشاره به ضعف پشتوانه تئوریک در حوزه هنر ایران و لزوم پر شدن این خلاء گفت: هنر ایران در نیم قرن گذشته به قله های درخشانی نائل شده که تداوم آن نیازمند تقویت پشتوانه نظری و مباحث جدلی است. به شخصه بارها شنیده ام که هنر ایران در عرصه جهانی بسیار پرآوازه است اما از پشتوانه نظری خوبی برخوردار نیست و کتاب هایی که به هنر ایران پرداخته باشد بسیار اندک است. همین امر، یکی از انگیزه های من برای نگارش مقالاتی بود که منجر به تولد این کتاب شد. اروپایی ها از اواخر قرن نوزدهم دوره درخشانی را در توسعه هنر با محوریت پاریس تجربه کردند و در خلال آن، جریانات، سبک ها و امواج هنری بسیار قدرتمندی را به دنیا معرفی کردند.در واقع بخش عمده هنر مدرن در نیمه اول قرن در اروپا تبلور پیدا کرد، اما در زمینه مباحث نظری چندان تلاش نشد. اما در نیمه دوم قرن به خصوص در دهه ۵۰ و ۶۰ میلادی، صاحبنظران آمریکایی اینگونه مباحث نظری را با انتشار کتب و مقالات متعدد پی گرفته شد. از همین زمان بود که جریان های مختلف هنری، یکی پس از دیگری در ایالات متحده با مرکزیت نیویورک به ظهور رسیدند، این عمدتا به جهت فعالیت نظری کارشناسان این کشور در راستای نشان دادن اهمیت هنر بود.
سمیع آذر در ادامه با بیان اینکه کتاب زایش مدرنیسم ایرانی، کتاب تاریخ هنر نیست گفت: این کتاب از آنجا که تاریخ هنر نیست بر خلاف کتاب هایی از این دست، هنرمندان را با پس زمینه تاریخی و اجتماعی آنها مورد مطالعه قرار نداده و مستقیم به سراغ هنرمند و آثار او رفته و مورد تحلیل قرار داده است. سعی من بر این بود که به نوعی رمزگشایی در این آثار بپردازم تا درک بیشتر و دریافت عمیق تری برای علاقمندان به هنر فراهم شود.
این پژوهشگر همچنین گفت: نکته دیگر آن که حدود ۱۵ هنرمند در این کتاب معرفی شده اند که البته تنها مدرنیست های ایران نیستند بلکه چهره های شاخص هنر مدرن ایران هستند و من شخصا در فرصت هایی توفیق نگارش مطلبی درباره آنها پیدا کرده ام. به همین جهت به افرادی مانند بهمن محصص، حسین کاظمی، مسعود عرب شاهی، ابوالقاسم سعیدی و ... نیز می توان اشاره کرد که هر کدام نقش بسیار مهمی در تکوین ادراک مدرن یا آنچه که من در این کتاب از آن به عنوان مدرنیسم ایرانی یاد کردم، ایفا نموده اند. مدرنیسم ایرانی اساسا یک پارادوکس است؛ چرا که مدرنیسم یک ایده جهانی است و ایرانی بودن آن با ماهیت جهانی اش مغایرت دارد. اما دلیل بهره گیری من از این تناقض به استنباط های نه چندان دقیق از مدرنیته در ایران بر می گردد؛ واقعیت این است که در هیچ عرصه ای همانند هنر مدرنیته در ایران تحقق پیدا نکرد؛ تولدی کامل، جامع و پذیرفتنی در این عرصه به وقوع پیوست که در بخش های دیگر تحقق پیدا نکرد.
سمیع آذر در پایان سخنانش گفت: دلایلی برای من وجود دارد که نشان می دهد تلاش مدرن شدن هنر در ایران به خوبی تحقق پیدا کرده و ما می توانیم به درستی از مدرنیسم قابل مشاهده در آثار هنری صحبت کنیم. دلیل اول این بود که کسانی که به دنبال هنر مدرن در کشور ما بودند به هیچ وجه در صدد پذیرش بی قید و شرط مدرنیسم نبودند، در واقع اهتمام آنها بیشتر معطوف به محلی کردن و در عین حال پذیرفتنی کردن هنر مدرن بود. دلیل دیگر به این نکته باز می گردد که در هنر تجسمی ما، هیچ گونه رنگ و بویی از رادیکالیسم وجود نداشت و در نهایت سومین عاملی که به تحقق تلاش هنرمندان ایران به زایش مدرنیسم ایرانی منجر شد پذیرش برنامه پداگوژیک هنر مدرن بود و هیچ گونه مقاومتی در مقابل الگوهای پداگوژیک آموزش هنر در دانشگاه های ایران صورت نگرفت. تمامی این موارد دست به دست هم دادند که مدرنیسم در ایران، بی نقص مورد پذیرش قرار گیرد و ما بتوانیم نوعی مدرنیسم ایرانی را به وجود آوریم.
کتاب زایش مدرنیسم ایرانی 272 صفحه به آثار هنری پانزده هنرمند : منیر فرمانفرمائیان، مارکو گریگوریان، سهراب سپهری، پرویز کلانتری، غلامحسین نامی، پرویز تناولی، محمد احصایی ،عباس کیارستمی، آیدین آغداشلو، جلال شباهنگی، فریده لاشایی، کورورش شیشه گران، پری یوش گنجی ، نصرت الله مسلمیان، بهجت صدر و کامران دیبا پرداخته است.
پیش تر علیرضا سمیعآذر ترجمه و تالیف کتاب هاى مهمى درباره هنر معاصر مانند «آخرین جنبش های هنری قرن بیستم»، «جهانی شدن و هنر جدید»، «اوج و افول مدرنیسم»، «انقلاب مفهومی» را از طریق نشر نظر روانه بازار کتاب کرده است و کتاب " زایش مدرنیسم ایرانی" در واقع نخستین کتاب او در بررسی و تحلیل هنر معاصر ایران است.
علیرضا سمیع آذر، متولد ١٣٤٠ در تهران، در سال ١٣٦٩ در رشته معماری از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و در سال ١٣٧٥ در همین رشته دکترای خود را از دانشگاه مرکزی انگلستان دریافت کرد. او از سال ١٣٧٧ تا ١٣٨٤ ریاست موزه هنرهای معاصر تهران را برعهده داشت و هم اکنون بیشتر وقت خود را به تدریس و تالیف و راهبری حراج تهران می گذراند.