پیام دهکردی، نانوایی پیام دهکردی، هنرمندان، شغل هنرمند
آیا همه هنرمندان میتوانند جور دیگری زندگی کنند؟/ نانوا شدن پیام دهکردی تا نوازندهای که سازش را فروخت/ یادداشت محمد مالمیر
اکنون که ماجرای نانوا شدن پیام دهکردی که از آن بهعنوان نوعی اعتراض نام برده میشود و به مذاق عده زیادی از مخاطبان خوش آمده است، بد نیست از هنرمندان جوانی یاد کنیم که در همین وضعیت حتی توان و بودجه کافی برای راه انداختن یک کسب و کار تازه ندارند
ایران آرت: محمد مالمیر: وقتی از ساموئل بکت، نمایشنامهنویس شهیر ایرلندی پرسیدند چرا مینویسد، پاسخ داد: «چون فقط همین کار را بلدم». آملی نوتومب، نویسنده فرانسوی که فرزند یک دیپلمات مطرح جهانی بود نیز چنین پاسخ داد. نوشتن، کارگردانی، بازیگری، نقاشی، مجسمهسازی، سرودن، خواندن و هر کار هنری دیگر بخشی از هویت هنرمند است و البته شغل آنهاست و مطمئنا همه هنرمندان پاسخی مشابه به همین سوال دارند. استیو تولتز نویسنده رمان مشهور «جزء از کُل» که کارنامهاش چندان پر و پیمان نیست، میگوید: «زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایینتر میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم.» کیومرث پوراحمد نیز در واپسین روزهای عمرش، این واقعیت را یادآوری کرد که اگر فیلم نسازد پیر و افسردهتر میشود. اصلا اگر فیلم نسازد، چه کار دیگری از او بر میآید؟ این را کارگردانی میگوید که منتقدانش در آخرین سالهای عمر به او میگفتند فیلم ساختن را رها کند! چه انتظار عجیب و بیهودهای!
واقعیت است که هنرمندان در هر گوشه از دنیا دغدغه تأمین معاش و گذران زندگی دارند و گاه برای بهبود معیشت خود و خانواده وارد شغلهای دوم و چندم میشوند اما معمولاً هنر خود را کنار نمیگذارند. با این حال چنانکه تعداد محدودی از هنرمندان این کار را انجام دادهاند، ممکن است برداشتهای متفاوت و گاه متناقضی شکل بگیرد که همه آنان میتوانند به سراغ شغل و حرفه دیگر بروند.
اخیراً ویدئویی از نانوا شدن پیام دهکردی، بازیگر سینما و تئاتر در فضای مجازی وایرال شده که اگر نامش را نوعی اعتراض به وضع موجود نگذاریم، دستکم اقدام شوکهکنندهای برای جامعه هنری است. هنرمندی که پس از بازی در چندین سریال و فیلم سینمایی، سال گذشته تصمیم به خداحافظی از بازیگری گرفت و بعد برای مدتی موسسه فرهنگی و هنری امید را در لاهیجان راه انداخت و حالا به سراغ نانوایی رفته تا به گفته خودش نان سالم دست مردم بدهد.
در سالهای گذشته از تأثیرات اجتماعی و اقتصادی جوامع بر هنر و هنرمندان بسیار شنیدهایم و اطلاعات جستهوگریخته زیادی ازاینگونه اثرگذاریها در ذهن داریم. درباره ناصر تقوایی، ناخدای سینمای ایران و سالهایی که به اجبار یا تقدیر کار نکرده و خانهنشین شده حرف بسیار است. یا دوری چندین ساله پیشکسوتی مانند ناصر ملکمطیعی از دنیای هنر و رفتارهایی که با او شد، یا فرهنگ شریف، استاد موسیقی که برای درمان بیماری یکی از سازهایش را فروخت، و هنرمندان جوانی که ابتدا با کرونا و بعد با شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه خانهنشین شدند... پرونده پربرگی میشود اگر بخواهیم تک تک هنرمندانی را نام ببریم که جز هنر، سراغ کار دیگری نرفتند و کسی هم از آنها یاد نکرد.
فاصله گرفتن از دنیای هنر و روی آوردن به شغل دیگر برای گذران زندگی در تاریخ هنر ایران و جهان مسبوق به سابقه است و اساساً موضوع تازهای نیست. پیام دهکردی هم اولین هنرمندی نیست که هنر را رها کرده و به سراغ کسب و کار دیگری رفته است. «بازیگری که برای امرار معاش سیگار میفروشد»، «کارگردانی که مسافرکشی میکند»، «مدیر صحنهای که راننده اسنپ شده است»، «نقاشی که کارگری میکند»، «نوازندهای که سازهایش را میفروشد» و از این دست تیترها را بهخصوص در سالهای اخیر بسیار دیدهایم و از کنار آنها عبور کردهایم.
اکنون که ماجرای نانوا شدن پیام دهکردی که از آن بهعنوان نوعی اعتراض نام برده میشود و به مذاق عده زیادی از مخاطبان خوش آمده است، بد نیست از هنرمندان جوانی یاد کنیم که در همین وضعیت حتی توان و بودجه کافی برای راه انداختن یک کسب و کار تازه ندارند. یا هنرمندان پیشکسوتی که نتیجه سالها عشق ورزیدنشان به هنر، اجارهنشینی در این سن و سال و ناتوانی در تامین مخارج درمان خود و همسرشان شده است. بیشک عدهای از هنرمندان که تعداد آنها کم هم نیست، حتی در صورتی که بتوانند از هنر دست بکشند، توان مالی کافی ندارند که کار تازهای را راه بیندازند و امرار معاش کنند. پس چه کسی میخواهد آنها را ستایش کند؟ آیا آنها میتوانند جور دیگری زندگی کنند؟!