گفتوگوی ایرانآرت با قطبالدین صادقی درباره فمینیسم در نمایش و «مروارید»
زن از اندیشه، روح و آگاهی صحبت میکند
«مروارید» روی صحنه رفته تا بالاخره پس از سه سال این نمایش، روی صحنه به خود ببیند. به بهانه این اجرا، با قطبالدین صادقی؛ نویسنده، طراح و کارگردان «مروارید» گفتوگو کردهایم
ایرانآرت، مینا صفار: این روزها قطبالدین صادقی با نمایش «مروارید» در مقام نویسنده و کارگردان به تماشاخانه ایرانشهر آمده است و در سالن استاد ناظرزادهکرمانی این اثر را اجرا میکند. نگارش نمایشنامه «مروارید» به سال 1393 بازمیگردد که صادقی آن را برای پروژه کارگردانی سروش طاهری، بازیگر نقش قتلغ نوشته بود و طاهری این نمایش را در قالب سیوسومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر روی صحنه برده بود. قطبالدین صادقی در سیوپنجمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر با نمایش «گا ده ر» حضور داشت و قرار بود همین نمایش را در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه ببرد اما چون اعضای گروهش به سفرهایی خارج از ایران رفتند، اجرای این نمایش به زمانی دیگر موکول شد و به پیشنهاد سروش طاهری که هم این نمایش را کارگردانی کرده بود و هم بههمراه همسرش؛ مانلی حسینپور، کارگردان و بازیگر تئاتر، در آن اجرا حضور داشت، «مروارید» روی صحنه رفت تا بالاخره پس از سه سال این نمایش، روی صحنه به خود ببیند. به بهانه این اجرا، با قطبالدین صادقی؛ نویسنده، طراح و کارگردان «مروارید» گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید.
کمی درباره دغدغهای که به نگارش نمایشنامه «مروارید» منجر شد، بگویید.
مغولها علاوهبر کشتار و غارتگریای که انجام دادند، دو کار بسیار وحشتناک کردند، نخست اینکه انسانها را کشتند؛ هشتصد سال پیش، شش میلیون نفر از جمعیت شهری ما کشته شد که با مقیاس الان میشود، ششصد میلیون انسان! سرنوشت هر کشوری پر از لحظات تلخ و شیرین، فتح و شکست، شهامت و ترس است. این مسائل در حیات ملتها بهخصوص در میان ملتهای کهنسل بسیار زیاد است. باید این را نشان میدادم و طرح موضوع میکردم. هدف اولیه من، دفاع از زنان ایرانی بود چون بیش از مردان قربانی شدند؛ ستمی که به زنان شد به مردان نشد. مردان را فوری میکشتند اما درباره زنان به آنها تجاوز شد، به بردگی برده شدند و مورد تحقیر قرار گرفتند. حکم بر پاکی این زنان کردم. اساس لباس مروارید و گلبهار که در نمایش من حضور دارند، سفید است. عروسی که در صحنه میبینید، نماد سرزمین ما است؛ بزرگ، برجسته و پاک. بهنوعی این عروس، نماد پاکی تمام زنان سرزمین ما است که دست ستم روزگار آنها را به مذلت کشانده است.
قرار بود نمایش «گا ده ر» را در سالن استاد انتظامی اجرا کنید اما به دلیل مشکلاتی که برای گروه نمایشی بهوجود آمد، نمایش «مروارید» را جایگزین کردید. این اتفاق نشات گرفته از یک گروه تئاتر بسیار منسجم و حرفهای است. البته گروه هنر از سال 1366 فعالیتهای خود را آغاز کرده است و تا امروز پایدار مانده است. راز این انسجام و پایداری چیست؟
گروه بازیگران مثل تیم ورزشی هستند. یک تیم ورزشی خوب، تیمی است که تمام بازیکنان و عوامل بتوانند یکدیگر را پیدا کنند. شاید در خاطر داشته باشید که سال 2004 یونان در مسابقات جام ملتهای اروپا، تمام تیمهای ستارهدار را شکست داد و قهرمان آن دوره شد! چون خوب یکدیگر را پیدا کردند که این برخورد، ذات کار گروهی است. باید با یکدیگر هماهنگ باشند، بدهبستان داشته باشند و زبان یکدیگر را بفهمند. سالهاست با سروش، مانلی و محمد کار میکنم. آنها میدانند من چه میخواهم و من هم حدود توانایی آنها را میدانم و بهسرعت آنها را راهنمایی میکنم. ما برای بهصحنه بردن نمایش، حدود بیست روز تمرین کردیم. این تمرین ساخت دکور، لباس، موسیقی و ... را هم در خود داشت. برغای موسیقی 15 قطعه ساخته شده بود اما من چهار قطعه را انتخاب کردم و تصمیم گرفتم در کجا از این قطعات استفاده کنم. این که چیزی نیست! در رویال کورت شکسپیر در لندن «هملت» یا «لیر شاه» را سه هفته تمرین میکنند و آنها را روی صحنه میبرند یا در کمدی فرانسز، نمایشنامههای مولیر را در عرض سه هفته آماده میکنند. این افراد فوقالعاده خبرهاند. من با گروههای دانشجویی کار کردهام و برای آماده کردن نمایش، هشت ماه تمرین کردهایم چون آن نوع کار این میزان تمرین را میطلبد، دانشجویان باید ذرهذره با اجرا آشنا شوند و ذرهذره یکدیگر را بشناسند و تصاویر را تعقیب کنند اما افراد حرفهای اینگونه نیستند. از ویژگیهای یک گروه حرفهای این است که در کمترین زمان و البته با برنامهریزی به بیشترین نتیجه برسد.
البته در اجرای قبلی نمایش، هم سروش طاهری حضور داشت و هم مانلی حسینپور. آیا این اتفاق هم کمی تمرین نمایش را راحتتر میکرد؟
بله هر دو حضور داشتند اما من کار را کاملا تغییر دادهام. با بینش، میزانسن و ... دیگری نمایش را آماده کردم. در تحلیلهای من، حتی نقشی که سروش و مانلی ایفا میکردند، تغییر کرد. سروش تغییر بنیادینی در متن داده بود و قوم مغول را به گروه داعش تبدیل کرده بود. من گفتم که داعش بد است و من علیه داعش هم نمایش کار کردهام و آنها را جنایتکار و ضد بشریت دانستهام اما قبل از اینکه داعشی وجود داشته باشد، ما خودمان مغولها را دیدهایم. تجربیات هولناک داشتیم و بهتر است زمختی وحشتناک و بیرحمی عریان تاریخ خودمان را نشان دهیم. حافظه تاریخی ما باید دوباره طراوت پیدا کند. دوباره معضلاتمان را پیش چشم بیاوریم، آنها را تحلیل کنیم و راه برونرفت از این مشکلات را بیابیم. داعش چندان به ما نرسیده است اما مغول، در ناخودآگاه جمعی ما نقش بسته است. یکی از دلیلی که ایرانیها دروغگو و ترسو هستند، یورش مغول است. باید ریشههایی که در ناخودآگاه ما هستند را بکاویم. در زمان کارگردانی سروش، او را کاملا آزد گذاشتم اما در زمان اجرای خودم، شرایط را تغییر دادم. حتی مانلی حسینپور کهدر اجرای سروش، نقش مروارید را ایفا میکرد، بسیار لطیف این نقش را بازی کرده بود که به او گفتم اصلا این نیست. برای او بسیار سخت بود که وارد روایت من بشود.
اتفاقا بهتازگی شاهد هستیم که نمایشنامهنویسان مرد، بهسمت معضلاتی که برای زنان وجود دارد مینویسند اما بهندرت شاهد چنین اتفاقی در میان نمایشنامهنویسان زن هستیم. چرا این اتفاق میافتد آیا بهدلیل این است که به زنان ما اجازه نمیدهد در این حوزه وارد شوند؟
نه. فکر میکنم به این دلیل باشد که زنان فقط رویه بیرونی قضیه را لمس میکنند و در حد اعتراضهای جنسی و پیگیری حق و حقوق طلاق و آزادیهای عاطفی فمینیسم را میفهمند. باید به دنبال این باشند که یک زن، صرف نظر از جسماش، جان، روح، شهامت و اندیشهای دارد که باید این قدرت روحی را پیدا کند. باید کاری کرد که مردان به زنان بهعنوان یک جنسیت و ماده نگاه نکنند، اول روح و شخصیت آنها را ببینند. اگر یک زن به آن روح و شخصیت، اعتماد به نفس و تشخص رسید، فمینیست است. تنها راه ارتباط یک زن با جهان نباید جسم باشد بلکه باید قدرت روحی، اندیشه و اعتماد به نفس باشد. وقتی یک زن به اینجا رسید، فمینیست است و دیگر بدن او، واسطهاش با جهان نیست. در این نمایش من با روح و اندیشه مروارید، او را با قوم مغول روبهرو میکنم. این شخصت زن ایرانی است، که با تهور و اعتمادبهنفس، نماد خرد و پایداری، در برابر خشونت، غارت و ویرانگری وحشیان متجاوز است. مغولها در همهجا تن مروارید را میخواهند اما او از اندیشه، روح و آگاهی صحبت میکند. این مساله باید در آثاری که درباره زنان ما نوشته میشود، بهشدت مورد توجه قرار گیرد.
شما «مروارید» را در سالن استاد ناظرزادهکرمانی روی صحنه بردهاید که دو اجرا در روز را تجربه میکند. این مساله کمی در طراحیها برای شما مشکل ایجاد نکرد؟
بسیار زیاد دست مرا بست. من حتی نوعی میزانسنها و طراحیها را انجام دادم که بتوانم در مدت 10 دقیقه صحنه را جمع کنم. این نوع کار، از خصلتهای یک میزانسن فهیم است که دردسرساز نباشد. من صحنه را نهایتا در مدت 15 دقیقه پهن میکنم و در همین مدت هم جمع میکنم. در برخی از مواقع کارگردان باید اینگونه کار کند. در بعضی از جشنوارهها همچون آوینیون، نوانسی و ... در یک سالن روزانه پنج نمایش مختلف اجرا میشود! چالاکی تحرک میزانسن و عوامل در شرایطی که قرار داریم باید بهدرستی عمل کند. این نوع رفتار به این بستگی دارد که شما چقدر به تئاتر مسلط هستید، چقدر شرایط را درک میکنید و چه میزان خودتان را با آن، تطبیق میدهید.