اولین بار از دیدن کار خودم خوشم نیامد/ بازیگری را مدیون سمندریان هستم
عباس غفاری: لیلی رشیدی اگرچه در یک خانواده بزرگ هنری و پر از هنرمندان سرشناس رشد کرده اما معتقد است بازیگری را به واسطه حمید سمندریان انتخاب و ادامه داده است.
ایران آرت: لیلی رشیدی فرزند زندهیاد داوود رشیدی، نخستین تجربه بازیگری خود را در سن 16 سالگی با فیلم "دلشدگان" زندهیاد علی حاتمی آغاز کرد، هر چند که او در آثار سینمایی و تلویزیونی ایفای نقش داشته است و با مجموعه تلویزیونی "قصههای تا به تا" در ذهن مخاطبان ماندگار شد، اما از این هنرمند میتوان به عنوان چهره تئاتری نام برد؛ چرا که او در هنرهای نمایشی حضوری پر رنگ و قابل دفاع داشته است. رشیدی اکنون نیز بازیگر نمایشی با عنوان "تنها خدا حق دارد بیدارم کند" به کارگردانی محمد عاقبتی است که این اثر نمایشی در سالن هامون شهر رشت روی صحنه است. به بهانه اجرای این نمایش گفتوگویی با وی داشتهایم که در ادامه میخوانیم:
خانم رشیدی چه شد که به سمت بازیگری آمدید و حرفه بازیگری را انتخاب کردید؟
دقیقاً خاطرم نیست که چه اتفاقی افتاد که به این سمت آمدم. من در اوایل دهه 70 خیلی کوتاه در فیلم "دلشدگان" زندهیاد علی حاتمی بازی کردم که کار شیرینی بود ولی من آن زمان فقط 16 سال داشتم و خیلی چیزها را جدی نمیگرفتم. بعد از آن در فیلمی از آقای صدر عاملی بازی کردم که هیچ وقت پخش نشد. آن جا بود که احساس کردم که بازیگری چقدر کار سختی است و فکر میکردم که از پس آن بر نیایم. بعد از آن در مجموعه تلویزیونی "قصههای تابهتا" بازی کردم که در مدتی طولانی روی آنتن رفت و من به واسطه آن ثمره و شیرینی این حرفه برایم معنا پیدا کرد. در ادامه هم به پیشنهاد خالهام خانم مرضیه برومند به کلاسهای بازیگری آقای سمندریان رفتم و از آنجا دیگر بازیگری برایم جدیتر شد.
شما در یک خانواده کاملاً هنری بزرگ شدید و هم پدر و هم خالهتان از جمله هنرمندان شناختهشده عرصه تئاتر، تلویزیون و سینما هستند. حضور در چنین خانوادهای چقدر روی علاقه شما به هنر تأثیر گذاشت؟
اینکه اطرافیان من در کار هنر بودند، همیشه برایم جالب بود. به همین خاطر من هیچوقت نگاهی معمولی یا منفی نسبت به این حرفه نداشتم و اتفاقاً فکر میکردم که این حرفه را دوست دارم. اما دلیلی که مرا مصمم به ادامه دادن راه بازیگری کرد، شرکت در کلاسهای آقای سمندریان بود. کار گروهی برای اولین بار در کلاسهای آقای سمندریان برای من معنا پیدا کرد و از آنجا بود که من همنوعان خودم را پیدا کردم و دیدم که عدهای هم مثل من هستند که این کار را دوست دارند و برایش تلاش میکنند.
اولین باری که تصویرتان را در تلویزیون دیدید چه حسی داشتید و واکنش خانوادهتان به نقشآفرینیتان چه بود؟
حقیقتاً خودم که از کارم خوشم نیامده بود و مدام فکر میکردم که باید بهتر میبودم. خانواده هم نه گفتند که کارت شاهکار است و نه گفتند که ادامه نده.
در آن دوران چقدر حس میکردید که زیر سایه نام بزرگ پدرتان هستید؟
من هیچوقت سنگینی سایه نام پدرم را احساس نکردم. هنوز هم بعضی وقتها مردم من را با نام پدرم میشناسند ولی هیچوقت سنگینی نام ایشان را احساس نکردم. من کارهای زیادی انجام دادم و خیلیها نمیدانستند که من دختر داوود رشیدی هستم و اینکه به شخصیت مستقل من اعتماد کرده بودند خیلی برایم لذتبخش بود. قطعاً من هم دوست دارم که یک شخصیت مستقل داشته باشم ولی اگر مردم مرا با نام پدرم هم بشناسند، چیزی نیست که شخصیت مستقل مرا زیر سوال ببرد.
اجرای "آنتیگونه" در آن زمان هم از جانب اهالی تئاتر و هم منتقدین بسیار مورد توجه قرار گرفت و شما در آن اجرا بسیار موفق ظاهر شدید و معمولاً بازیگران در آن شرایط کمتر ریسک میکنند و حداقل زمان مادر شدن و بچهدار شدن را کمی به تعویق میاندازند. چرا مادر شدن را به بازیگری ترجیح دادید؟
در حقیقت من اصلاً به این مسائل توجه نمیکردم و خیلی آسانتر با مسائل برخورد میکردم. چهار ماه اول بارداری هم سر تمرینات حاضر میشدم و به آقای محمدطاهری هم گفتم که دو هفته بعد از تولد فرزندم به تمرینات میآیم اما بعد از تولد فرزندم همه چیز تغییر کرد. آن زمان من دوباره تلاش کردم که سه ماه بعد در تمرینات حضور پیدا کنم و چون تمرینات طولانی بود، آقای محمدطاهری میتوانست صبر کند و مشکلی نبود اما این پروسه یک سال به طول انجامید.
با دیدن نمایش "سیاها" حسرت نخوردید که در آن نمایش حضور ندارید؟
حسرت من از آن جهت نیست که که ای کاش مادر نمیشدم و به جایش در نمایش "سیاها" بازی میکردم. من خیلی دوست داشتم که در نمایش "سیاها" حضور داشته باشم اما مادر شدن را هم دوست داشتم چون با مادر شدن یک عشق بسیار بزرگی وارد زندگی من شده بود. من حضور در آن گروه را دوست داشتم اما بعدها شرایط طور دیگری رقم خورد. بعد از نمایش "سیاها" آقای محمد طاهری یک نمایش را با حضور دو بازیگر، عاطفه تهرانی و مجید بهرامی کار کرد. این دو بازیگر وقت آزادتری داشتند و در تمرینات طولانی ایشان حاضر میشدند. بعد از آن نمایش هم که آقای محمدطاهری از ایران رفت و شاید اگر یک روزی به ایران برگردد، این همکاری ادامه پیدا کند.
بعد از آنکه مادر شدید، چقدر طول کشید تا دوباره تصمیم بگیرید به سمت بازیگری و اجرا برگردید؟
بازیگری همیشه برای من مهم بود و اصلاً فکر نمیکردم که چیزی سد راه من است. تقریباً دو سال طول گذشت و من دوباره با سریال "بدون شرح" به کارگردانی آقای مهدی مظلومی کارم را شروع کردم که یک کار کمدی بود و خوشبختانه بسیار موفق و پر بیننده هم از آب در آمد.
نمایش "هنر" با حضور 3 بازیگر مطرح از جمله آقایان داوود رشیدی، فرهاد آئیش و سعید پورصمیمی اجرای بسیار موفقی را در آن سالها داشت. آیا تماشای این نمایش بعدها در بازی شما در سریالهایی همچون "بدون شرح" تاثیرگذار بود؟
نه به آن معنا. نمایش "هنر" جزو کارهایی از پدرم است که به شخصه خیلی به آن علاقه دارم. در مجموع آن نمایش جزو نمایشهای مورد علاقه من بود.
در سریال "بدون شرح" شما در کنار بازیگران بزرگ و با تجربهای همچون آقای فتحعلی اویسی و خانم مریم سعادت بازی کردید و آقای امیر جعفری هم آن زمان در تئاتر بازیگر بسیار توانمند و شناخته شدهای بود. آقای آئیش هم در آن سریال به عنوان بازیگردان حضور داشت. حضور در کنار این افراد در آن سریال چه تأثیری در روند بازیگری شما داشت؟
بیشتر از همه حضور آقای آئیش روی من تأثیر گذاشت. آقای آئیش در مورد سریالهای تلویزیونی دید تازه و متفاوتی داشتند و تمرکزشان فقط روی بازیها نبود و روی همه چیز مثل متن هم نظر میدادند. من فکر میکنم که دلیل موفقیت سریال "بدون شرح" حضور آقای آئیش و نوع نگاه آقای ایشان به طنز بود. خانم سعادت و آقای اویسی هم به عنوان پارتنر و بازیگر نقش مقابل در مورد کار من نظر میدادند اما من فکر میکنم که همیشه لازم نیست یک چیزهایی را به طور مستقیم به کسی گفت. ما میتوانیم گاهی با نوع بازی که انجام میدهیم روی بازی پارتنر خودمان تاثیرگذار باشیم.
بعد از شما وارد یک نمایش آوانگارد به نام "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" به کارگردانی آقای رضا حداد شدید که مطمئناً جنس آن با جنس نمایش "دیوان تئاترال" متفاوت بود. این همه تغییر و تحول را چگونه به وجود آوردید؟
تغییر به تنهایی شکل نمیگیرد و چیزی نیست که بار آن به تنهایی بر دوش یک نفر باشد. بالاخره یک روندی را باید در تمرینات گذراند تا بتوان به شکل خاصی از اجرا رسید. تئاتر آقای حداد یک نمایش تجربی بود که متن خاص آقای چرمشیر را داشت. در آن تئاتر هر فرد یک مونولوگ را اجرا می کرد که مثل یک داستان بود. من آن زمان نمایش "کسی نیست همه داستانها را به یاد آورد" را دوست داشتم اما بعدها دیگر علاقهای به اجرای آن نداشتم. البته من در اجرای دوباره آن نمایش هم حضور پیدا کردم اما آن اشتیاق و انرژی اجرای اول را نداشتم و کار هم در نهایت به مانند اجرای اولش مورد استقبال قرار نگرفت. به هر حال در نمایش تجربی، بازیگر سعی میکند که با حس و حالش به نقش برسد و شرایط اجتماعی و احوالات شخصی هم در موفقیت بازیگر موثر است و شاید اگر بعدها دوباره بخواهد آن کار را انجام بدهد، موفق به رسیدن به آن حس و حال قبلی نشود و در نتیجه نمایش به یک کار تقلبی و فاقد ارزش تبدیل شود. اتفاقی که برای من در اجرای اول تئاتر آقای حداد جذاب بود، این بود که مرا یاد تئاتر "آنتیگونه" میانداخت چون تیم جوانی در آن کار حضور داشت.
جدا از آنکه خیلی از تئاتریها از ارائه کارهای غمگین به کودکان ابا دارند، فکر میکنید که چرا در مسائل آموزشی هم بیشتر تأکید بر این است که باید همه چیز در قالب کارهای شاد و ریتمیک به کودکان آموزش داده شود؟
من معتقدم که این اتفاق هم درست نیست و اما اگر قرار نباشد که کسی چنین چیزهایی را به بچهها آموزش بدهد، این وظیفه خانوادهها و البته هنرمندان است که برای آنها کارهایی تولید کنند که جنس دیگری از اتفاقاتی که ممکن است با آنها مواجه شوند را نشان دهد. تئاتر کودک ایران در اوایل انقلاب به شدت عالی بود و من به خاطر دارم که آن زمان انواع تئاترها وجود داشت اما متأسفانه تئاتر کودک در ایران برخلاف تئاتر بزرگسال پیشرفت نکرد و گونههای مختلف تئاتری در حوزه تئاتر کودک به کار گرفته نشد. الان اکثر تئاترهای کودک ما از نوع بازیها گرفته تا طراحی لباس و میزانسنها، همه چیزشان شبیه کارهای کودک تلویزیونی است و اتفاق خیلی غم انگیز است.
شما در سال گذشته بسیار فعال بودید و در 3 نمایش حضور داشتید. در سال 94 هم اولین کارگردانیتان را با نمایش "اسم" که براساس یک نمایشنامه بسیار معروف فرانسوی بود به روی صحنه بردید که خانم حائری هم ترجمه آن را بر عهده داشتند. چه چیزی باعث شد که پس از سالها فعالیت در عرصه بازیگری، تصمیم بگیرید که نمایش بسیار دشوار "اسم" را کارگردانی کنید؟
در سالهای اخیر خیلی به این موضوع فکر میکردم و دوست داشتم متن بسیار خوبی را کار کنم. ابتدا فیلم "اسم" را دیدم و برایم خیلی جالب بود. بنابراین فکر کردم که حتماً نمایشش هم دیدنی خواهد شد. بعد از آن پیگیری کردم و دیدم که متن "اسم" در واقع یک نمایشنامه است و آن را خریداری کردم. ترجمه آن را هم به خانم حائری سپردم. متن که ترجمه شد، اول از همه آن را به آقای معجونی نشان دادم و آقای معجونی هم تأیید کرد که متن خوبی است. به آقای معجونی گفتم که دوست دارم شما در این نمایش بازی کنید و آقای معجونی هم پذیرفت. کم کم سایر اعضای گروه نیز به ما اضافه شدند و کار شکل گرفت.
چه ضرورتی دیدید که کارگردانی کنید؟
وقتی آن متن را دیدم، احساس کردم که دوست دارم فکر و ایده من در آن متن باشد. به هر حال آدم یک جاهایی هم دوست دارد که بیشتر از آن که بازیگر فکر و ایده کس دیگری باشد، سلیقه و نظر خودش را در کار دخالت دهد و کاری را با نام خودش به ثبت برساند. اما مهمترین دلیلی که این نمایش را کار کردم، صرفا فقط علاقهام به متن "اسم" بود و دلم میخواست که حتی پیش از آنکه این متن چاپ شود، من نمایشش را به روی صحنه ببرم.
الان پس از حدود ربع قرن فعالیت در عرصه بازیگری، آیا همچنان آن نگاه اولیه به بازیگری را دارید و بازیگری همچنان برایتان جذاب است یا نگاهتان نسبت به آن تغییر کرده است؟ در این سالها محبوب شدن در میان مردم چقدر برایتان اهمیت داشته است؟
من همان نگاه را به بازیگری دارم و چه بسا که جذابیت بازیگری برایم بیشتر هم شده باشد چون رفته رفته به آن به شکلی جدیتر نگاه کردم. بنابراین بازیگری برای من نه تنها بد نشد، بلکه شیرینتر و لذتبخشتر هم شد. من در این سالها هیچوقت چهره خیلی مشهوری نبودهام چون نه در سینما و نه در تلویزیون به صورت خیلی دائم و طولانی کار نکردم. شهرت من در میان مردم یک شهرت آنچنانی نیست اما دوست دارم اگر شهرتی هم وجود دارد، همراه با محبوبیت باشد و مردم مرا دوست داشته باشند. دلم میخواهد اگر حتی در کارهای کوچک هم که شده، تأثیرگذار باشم و جواب محبت مردم را بدهم.
امروز دوست دارید که مردم شما را به عنوان لیلی رشیدی دختر زندهیاد داوود رشیدی بشناسند یا به عنوان لیلی رشیدی بازیگر؟
من لیلی رشیدی دختر زندهیاد داوود رشیدی هستم و دوست دارم که مردم مرا به این عنوان بشناسند و این چیزی نیست که مرا آزار بدهد. دوست دارم که مردم خود مرا هم بشناسند اما میخواهم این را هم بدانند که من دختر زندهیاد داوود رشیدی هستم.
منبع: هنرآنلاین