کاوه آفاق: نمایشگاه نقاشی برگزار میکنم/ راک، موسیقی طبقه متوسط است/ مرام زیرزمینی دارم/وقت خودنمایی یاد وطن میافتند!/کنسرت آناتما در اسرائیل نگذاشت کار مشترک کنیم/از پاپ، کاتولیکترند!
شاید خیلی اتفاقات در گروه بیفتد و من ناراحت نشوم اما بی اخلاقی و ناسپاسی مرا آزار میدهد. اگر در گروهی همه بی اخلاق باشند، من در آن گروه نمیمانم و اگر یکی دونفر باشند عذر آدم بیاخلاق را میخواهم.
ایرانآرت، مینا آتشی: اسم کاوه آفاق با خیلی چیزها گره خورده، از ممنوع از کار بودن تا موسیقی راک، از حرفهای جنجالی گاهوبیگاهش تا عشقی که به وطنش دارد. از the ways تا "شال"، "اتاق آبی"، "فلوکستین" و "بیگانه". همه و همه نام او را به ترکیبی جذاب تبدیل کرده تا یکی از ستارههای جوان نسل خودش باشد؛ نسلی که عصیان از ویژگیهای آن است و میشود آن را در هنرهای مختلف از سینما و تئاتر گرفته تا موسیقی و هنرهای تجسمی دنبال کرد. با او گفتوگویی ترتیب دادهایم:
*مردم در سالهای 87-88 موسیقی راک را به سختی گوش میکردند و الآن چون هضم موسیقی راک برایشان راحت شده، گمان میکنند که موسیقی ها پاپیولار شده است. موسیقی راک موسیقی طبقه متوسط شهری است که اگر در میان این قشر از جامعه پا بگیرد، آرام آرام موسیقیهای دیگر تضعیف میشوند. سبک من تغییری نکرده و این مردم ما هستند که سلیقهشان رشد کرده و موسیقی راک تندتری را طلب میکنند.
*قدمت موسیقی راک در ایران با قدمت موسیقی پاپ قابل مقایسه نیست. فراموش نکنیم ما نهایتاً پنج شش خواننده بودیم اما آنها پانصد ششصد خواننده بودند که همه سایتها، کانالهای ماهواره و حتی صداسیما را هم دارند.
*امکان ندارد که جامعه متوسط شهری رشد کند و موسیقی راک با پیشرفت مواجه نشود چون موسیقی راک از جنس مردم است.
*من زمان خروج، یک سری از ساختههایم را که گذاشتم و بیرون آمدم. مشکلی اصلی گروه The Ways خواننده است. به هر حال خوانندگی حرفه ای یک سری ویژگی می خواهد و همچنین به قول قدیمیها صدای گرم و گیرا میخواهد. به نظرم اگر The Ways خواننده را عوض کند شاید موفق شود.
*یک دلیل خروجم از The Ways به خاطر عدم تحمل برخی بیاخلاقیهای همه گروه بود. نمیشد همه را اخراج کنجم پس خودم از آن میان گریزان شدم. و مطمئن باشید که از گروه فعلی هم اگر کسی خارج شود، قطعاً علتش بی اخلاقیاش بوده است. شاید خیلی اتفاقات در گروه بیفتد و من ناراحت نشوم اما بی اخلاقی و ناسپاسی مرا آزار میدهد. اگر در گروهی همه بی اخلاق باشند، من در آن گروه نمیمانم و اگر یکی دونفر باشند عذر آدم بیاخلاق را میخواهم.
*من طوری دوستانه با اعضا رفتار میکنم که خوانندهسالاری معنایی ندارد. وضعیت هر گروهی در کنسرتهایش مشخص است، شما باید بیایید کنسرتهای ما را ببینید تا متوجه شوید که همچین چیزی در ما نیست.
*من یک خواننده زیرزمینی بودهام و این مسائل در منش و اخلاق خوانندههای زیرزمینی نیست. خوانندههای زیرزمینی امثال بنده کارشان را بدون پول و در موقعیتهای سخت پیش بردهاند و زمان هم برای چنین تفکراتی نداشتهاند. بنابراین برای من خندهدار است که بخواهد در گروهمان خودم یا کس دیگری سالار باشد. ما چند دوست هستیم که تا پندار و کردارمان در مقابل یکدیگر نیک باشد دور هم پابرجا خواهیم بود.
*بنده آثار جان لنون را بارها در دانشگاهها به صحنه بردم. من در آن کنسرت از عینکی استفاده کرده بودم که گویا دوستان با دیدن آن عینک به یاد جان لنون افتادند و نسبت به آن واکنش نشان دادند. من در آن لحظه به یاد سختیها و دردهای سر راه هنرمندان ایرانی افتادم و این دشواریها را با آسایش هنرمندان بریتانیایی در دهه 60 مقایسه کردم و آن حرفها را زدم. به نظرم اگر ایرانیها هم آن امکانات هنرمندان بریتانیایی را داشتند، الآن خیلی جلوتر از این بودند. بی شک هرکس با خودش تا به حال لااقل یک بار گفته است که اگر امکانات مثل خارج داشتم استعدادم هدر نمیرفت. من هم همین را گفتم. متأسفانه خودباوری در میان جامعه ایرانی از بین رفته و کسی باور ندارد که اگر استعدادهای این جامعه با امکانات بهتری مواجه بودند، بهتر به نتیجه میرسیدند و موفقتر بودند. اصولاً من آدمی هستم که حرف دلم را میزنم و خودسانسوری در کارم نیست. آن حرف را زدم که به بعضی از پاپ کاتولیکترها برخورد و ناراحت شدند. اگر کسی از حرف حساب ناراحت شد، عذر میخواهم.
*هر کس عقیده ای دارد و اگر بگوید من این دستبند ایران را برای خودنمایی به دست دارم شاید حق دارد که این طور فکر کند، چون خودش حتما مواقع خودنمایی یاد وطنش می افتد. من یک میهنپرست هستم همین و بس. ماجرای این دستبند هم به ابتدای شکلگیری گروه The Ways بر میگردد. زمانی که گروه تشکیل شد، من این اسم انگلیسی را روی آن گذاشتم و حتی آرم پروانه را بر مبنای حرف "w" طراحی کردم. قرار بود که اشعار انگلیسی بخوانیم و در خارج از کشور کار کنیم. اینها مرا نگران کرد که همه چیز که خارجی شد و هیچ نشانی از ایران در کار نیست. گفتم حتما باید نشانی از کشورم حداقل در خودم وجود داشته باشد. بنابراین روزی از یک خرازی سه ساق به رنگهای سبز، سفید و قرمز خریداری کردم و همانها را به دستم انداختم تا امروز هم همان سه رنگ همراه ما هستند.
*مشکلاتی از جمله کپی رایت و حقِ تا جایی که یادم است 15 هزار یورویی استفاده از نام آناتما باعث شد که هرگز اثر مشترک من با این گروه منتشر نشود. ما حدود 15 هزار یورو به کمپانی که آناتما با آن قرارداد داشت پرداخت میکردیم یا فقط اسم خواننده گروه پای کار می آمد، اما در ایران کسی وینسنت کاوانا خواننده گروه را نمیشناسد و مردم گروه آناتما معرف حضورشان است و ما مجبور به استفاده داخلی از نام آناتما بودیم وگرنه پروژه فقط ضرر بود.از طرفی برای مجوز در دولت قبل که اقدام کردیم در قوانین ارشاد و وزارت خارجه متوجه شدیم که چون این گروه حدود بیست سال پیش در سرزمینهای اشغالی در بخش اسرائیل کنسرت گذاشته پس هیچگاه مجوز حضور آن گروه برای کار یا حتی اجرا در ایران داده نخواهد شد. وینسنت خواننده گروه به تنهایی مشکلی برای ورود به ایران نداشت. بنابراین چنین مشکلاتی وجود داشت که باعث شد آن قطعه در گوشی موبایل ما بماند و دوستان نزدیک گوش کنند و منتشر نشود.
*دست ناقابلی بر آتش هنرهای تجسمی دارم آن هم به واسطه پدر مادر و البته دورانی است که معماری میخواندم. در دوران ما کسانی که نقاشیشان خوب نبود، دروس معماری را نمی توانستند راحت پاس کنند و به همین خاطر من به نقاشی توجه ویژهای داشتم و در اوقات فراغتم در دانشگاه نقاشی میکردم و خوب تا الان هم ادامه دارد. همین روزها اگر عمری بود در گالری"ثالث" نمایشگاهی از نقاشی های جدیدی که انجام دادهام برگزار خواهیم کرد که امیدوارم استقبال و فروش خوبی داشته باشیم.