روایت هنگامه اخوان از سختگیریهای لطفی تا بازخوانی آهنگهای قمر
هنگامه اخوان از همکاری با لطفی و مشکاتیان در گروههای شیدا و عارف و از تأثیر گرفتن خود از استاد صبا میگوید.
ایران آرت: هنگامه اخوان سال ۱۳۳۴ در فومن از توابع استان گیلان به دنیا آمد. علاقهاش به هنر آواز از کودکی نمود پیدا کرد و به گفته خودش در این راه پر پیچ و خم سختیهای بسیاری را متحمل شد چراکه با وجود مخالفتها و محدودیتها این راه را انتخاب کرده بود و آن را ادامه داد. در بسیاری از مطالبی که درباره او نوشته شده از شباهت صدا و تحریرهایش به قمرالملوک وزیری سخن گفته شده است.
گفتوگوی هنگامه اخوان با سیمین سلیمانی در روزنامه اعتماد را در ادامه میخوانید.
ابتدا میخواهم درباره ورودتان به عرصه هنر موسیقی سوال کنم؛ گفته شده پدر، مادر و برادر شما صدای گرمی داشتند اما فقط شما به هنر آواز روی آوردید؛ چه شد که بهطور جدی وارد این هنر شدید؟
من از همان نوجوانی عاشق موسیقی بودم با شنیدن آوازها از رادیو سراپا گوش میشدم و سعی میکردم آنها را در حافظه نگه دارم و در خلوت با خود بخوانم، یعنی تقلید کنم. صدای بانو قمر مرا بیشتر جذب میکرد؛ بدون اینکه بدانم در چه دستگاه یا گوشه آوازی است سعی میکردم که از ایشان با همان اوج بخوانم و صدایم را تا انتها رها میکردم و درکل از ردیفهای موسیقایی اطلاعی نداشتم و نمیدانستم که تحریرها باید منسجم باشند تا اینکه به تهران آمدم و در تهران فعالیتها برای کارهای هنری بسیار وسیعتر از زادگاهم شمال بود. برای همین با کمک و همراهی شوهر خواهر بزرگم با اساتیدی که در این راه زحمتهای فراوان کشیده بودند، آشنا شدم و پس از دوره کوتاهی آموزش ردیف موسیقی و امتحان ورودی در رادیو مورد قبول اساتید آن زمان واقع و در ادامه وارد کلاس آموزشی استاد ادیب خوانساری شدم.
پس اینطور شد که به طور جدی وارد این عرصه شدید. در این روند با چه کسان دیگری آشنا شدید؟
بله. در همین کلاسها بود که صدایم به گوش مدیران وقت رادیو رسید و آشنایی با آقای محمدرضا لطفی نیز به این شکل صورت گرفت و با همکاری ایشان در سال ۱۳۵۶ با خواندن تصنیف «موسم گل» صدایم از رادیو پخش شد و به گوش دوستداران و شنوندگان موسیقی رسید و از همان زمان به صورت جدی وارد عرصه این هنر فاخر شدم.
برخلاف برخی خانوادهها، گویا خانواده شما بعدا از ورودتان به این هنر حمایت کردند و حتی مشوقتان بودند؛ همانطور که گفتید با همراهی همسر خواهرتان با اساتید آشنا شدید. پدرتان که به گمانم اولین مدرس شما بودند؛ درست است؟
البته درست است که پدرم اولین معلم من بودند و چون آشنایی با کارهای بانو قمر داشتند درخصوص ایشان صحبت میکردند اما مثل بیشتر خانوادهها موافق فعالیت کار من در هنر موسیقی نبودند. من وقتی به تهران آمدم، کار یادگیری موسیقی را بدون اطلاع پدر و دیگران شروع کردم و البته با حمایتهای خواهر بزرگتر و شوهر ایشان که من با آنها زندگی میکردم.
و بعد چه اتفاقی افتاد؛ مخالفتها ادامه یافت؟
خب بعدها که صدایم برای اولین بار از رادیو پخش شد و همه خانواده شنیدند چون در جریان امری انجام شده قرار گرفتند، دیگر با ادامه آن منعی وجود نداشت و به همین جهت راحتتر به انجام کار هنری ادامه دادم.
از تجربه همکاری خود با گروه شیدا به سرپرستی آقای لطفی همچنین گروه عارف به سرپرستی آقای مشکاتیان بگویید؟
همانگونه که از آثار من مشخص است، بیشترکارها بازخوانی آوازها و تصنیفهای بانو قمر و در برخی از آنها بانو روحانگیز است. بنا به علاقه و تشخیص زندهیاد لطفی و نزدیک بودن صدای من به بانوی بزرگوار قمر به این اجراها پرداختم و تاکنون هم در برخی از اجراهای خود به این کار ادامه میدهم. در آن زمان استادان لطفی و مشکاتیان از بزرگان موسیقی سنتی به شمار میرفتند که فعالیت مستمری داشتند؛ البته بزرگان موسیقی دیگری هم بودند اما من بنا به پیشنهاد مسوولان وقت با این گروهها شروع به فعالیت کردم و بسیار هم تجربه ارزشمندی بود و آثار به جا مانده گویای این همکاری خوب است. یکی از شخصیتهای بارز استاد لطفی، وقتشناسی و جدی بودن در تمرینات مداوم گروه بود. درکارهای اجرایی با هیچ کس شوخی نداشت تا نوازنده سازش را درست کوک نمیکرد، اجازه نواختن نداشت. همچنین در اجرای خواننده نیز بسیار حساس بود و تجربه این خصوصیات به بنده هم منتقل شد؛ یادشان گرامی باد.
به نظر شما بنیادیترین مساله برای کسی که مایل است به عرصه هنر آواز وارد شود، چیست؟
به طورکلی باید تاکید کنم که لازمه یادگیری و شروع آموزش هنرجو داشتن صدای مناسب برای خواندن آواز است و اگر در این خصوص صدای اولیه را نداشته باشد، نمیتوان به او کمک کرد.
در صحبتهای پیشینی که با هم داشتیم از مشکلاتی که بر سر راه شما وجود داشت، بسیار گفتید؛ از محدودیتها گرفته تا اتفاقات مختلف و... میخواستم از سختیهایی که در راه خواننده شدن با آن مواجه شدید برای مخاطبان ما نیز بگویید؟
در دورانی که من شروع به یادگیری کردم در بیشتر خانوادهها برای آموزش دیدن در زمینه هنر منع وجود داشت؛ به خاطر تعصباتی که در اجتماع آن زمان و در خانوادهها به خصوص برای دختران بود؛ طبیعی است که این تعصب در خانواده من که در شهرستان زندگی میکردم، بسیار سختتر بود. همه تلاشها باید پنهانی و دور از چشم و گوش خانواده میبود. برای همین برایم بسیار دشوار بود که در آنجا بخواهم به آرزوی دیرینه خود برسم؛ برای همین منظور تصمیم به خارج شدن از درون خانواده گرفتم و به تهران مهاجرت و پیش خواهرم زندگی کردم؛ البته زندگی در تهران هم سختیهای خودش را داشت؛ دوری از پدر و مادر برایم دشوار و بسیار ناراحتکننده بود.
در حال حاضر وضعیت را چطور ارزیابی میکنید؟ نظرتان درباره احوال کنونی هنر موسیقی چیست؟
به نظرم متاسفانه در حال حاضر در دوران هرج و مرج موسیقی قرار گرفتهایم و در این میان تاجرانی که بویی از هنر نبردهاند برای سودجویی بیشتر آن را به تاراج میبرند و مسوولان هم که در راس آنها صدا و سیما قرار دارد به آن توجهی ندارند.
شما اجراهایی در خارج کشور هم داشتید؛ چطور بودند؟
بله. کنسرتهایی درکشورهای مختلف از جمله فرانسه، ایتالیا و سوئد داشتم همچنین در انگلیس در لندن و منچستر نیز کنسرت برگزار کردم. استقبال خوبی از این کنسرتها شد. پس از آخرین کنسرتهایی که برگزار کردیم از 6 کشور برای اجرا از ما دعوت کردند که متاسفانه شیوع کرونا اجازه نداد برگزار کنیم.
به عنوان سوال آخر میخواهم بپرسم خانم هنگامه اخوان طی این سالها که کار موسیقی کردهاند،کدام شخصیتهای موسیقی معاصر را بر خود و بر هنر موسیقی تاثیرگذارتر یافتهاند؟
به نظر من استاد صبا شخصیت بینظیری بودند؛ البته راجع به استاد صبا من میتوانم از آنچه که در مورد شخصیت ایشان مطالعه کردهام، صحبت کنم و در این خصوص بیشک استاد فرهاد فخرالدینی که از شاگردان ایشان بودند بسیار بهتر میتوانند صحبت کنند. استاد صبا از برجستهترین چهرههای موسیقی معاصر ایران به شمار میروند که متاسفانه خیلی زود و در سن 55 سالگی از دنیا رفتند. ایشان یک مجموعه موسیقایی بودند و در نواختن همه سازهای موسیقی ایرانی چیرگی تمام داشتند و در تمام جریانهای موسیقی نیز تاثیر مستقیم و مثبت داشتهاند. بیشتر نوازندگان بعد از استاد صبا از شاگردان ایشان هستند که هرکدام خود از استادان بزرگ موسیقی ایران شدند.