واکنشهای مختلف به گزارش ایرانآرت؛ نامجو روانپریش است/ شهرام ناظری چه ربطی به محمدرضاشجریان دارد؟
از همه مخاطبان ایرانآرت که چنین پیگیرانه ما را دنبال میکنند و سببساز قوت قلب ما هستند، ممنونیم.
ایرانآرت، صابر محمدی: شنبهای که گذشت گزارشی در ایرانآرت منتشر کردیم که به بهانهی انتشار ویدیویی از ناظریخوانی کودکان فرانسوی نوشته شده بود. گزارشی که ما با تیتر «شهرام ناظری آن سال با شجریان و محسن نامجو چه کرد؟» منتشر کردیم، از رهگذر قطعه «شیدا شدم» شهرام ناظری که بچههای یک مهد کودک همخوانیاش میکرد، به سال 86 سرک کشیده بود تا کمی در آن سال، سالی که آلبوم «مولویه» شهرام ناظری منتشر شد، غور کند. «شیدا شدم» معروفترین قطعه این آلبوم بود. در این سفر به گذشته، ما به چهار آلبوم مهم دیگر آن سال پرداختیم و سعی کردیم طی گزارشی پیمایشی، پی ببریم که چطور آلبوم ناظری و قطعهی «شیدا شدم»اش توانست رقبای سرسختی را در ماندگاری پشت سر بگذارد و حالا بعد از دوازده سال همچنان اینجا آنجا شنیده شود.
این شیوه از گزارشنویسی که البته تازه نیست و هم ما بارها در ایرانآرت و هم دیگران در رسانههای دیگر آن را با کیفیاتی گوناگون آزمودهاند، چندان مبتنی بر شیوههای کلاسیک گزارشنویسی که در رسانهها معمول است، نیست. مکانیزم چنین گزارشهایی به جای اینکه در پی یافتنِ دادههایی خبری و تحلیل آنها باشد، مبتنی است بر سیستم تداعی و پیمایش در نقطههای ارجاع در تاریخ. در چنین گزارشهایی ما نخِ ماجرا را از روی خط خبرهای روز میگیریم اما به آن محدود نمیمانیم و به دنبال تحلیلهایی میگردیم که مفاهیم مرتبط با خبر میتوانند آنها را بربسازند.
همین تفاوت در شیوه کار، ظاهرا برای برخی مخاطبان همدل و همراهان پیگیر ایرانآرت تازگیهایی داشته و آنها سردرگم کرده است. برخی از آنها ظاهرا منطقی را که چنین گزارشهایی بر آن استوارند مورد دقت قرار ندادهاند. چرا که مثلا پرسیدهاند، ربط محمدرضا شجریان و محسن نامجو به این ویدیو که از ناظریخوانی بچههای فرانسوی منتشر کردهایم، چیست.
ما در آن گزارش، به بهانهی انتشار ویدیوی پیشگفته، به سال 86 رفتیم و آلبومهای مهمی را که در آن سال منتشر شده بودند، مورد دقت قرار دادیم؛ سه آلبوم از محمدرضا شجریان و یک آلبوم از محسن نامجو.
شجریان و ناظری را کوچک کردید!
ما گزارش سایت را در صفحه اینستاگرام ایرانآرت هم منتشر کردیم. گزارش، تا این لحظه با واکنشهای مختلفی روبهرو شده است. جدای از دوستانی که به تحریریه ایرانآرت لطف دارند و از این نوشته تعریف و تمجید کردهاند، تعدادی از همراهان ما نیز که حضورشان در سایت و صفحهی ما مایه مباهتمان است، نکاتی را مطرح کردهاند که نیاز به توضیح دارد.
دوستی نوشته: «بنده که واقعا گیج شدن هدف شمااز این توضیح وتفاسیرچه بود ولی امیدوارم کوچک شمردن فخرآواز ایران شهرام ناظری نباشد.بااحترام ویژه به خسروآواز ایران». ما به این دوست پیشنهاد کردیم که به جای گمانهزنی دربارهی گزارش ما، آن را بخواند تا به قصد آشکار ما در رابطه با پاسداشت این بزرگان بهراحتی پی ببرد.
دوست دیگری هم پیرو همان سردرگمی نوشته: «دقیقا من هم سردرگم شدم، این سه عزیز و دیگر بزرگان موسیقی اصیل ایرانی، برای مردم جایگاه ویژه ای دارند ، و در این نوع نحوه نگارش مطلب کمی احساس تخریب جایگاه استاد شهرام ناظری میشود ،امید دارم که چنین نباشد». توصیه ما به این دوست نیز این بود که کاش گزارش را بخوانند به جای اینکه گمانهزنی کنند ما در گزارش چه کردهایم.
کاربر دیگری هم در نظری مشابه نوشته: «فکر کنم منظور از انتشار این مطلب بزرگنمایى آقاى نامجو و تحقیر بچهگانه از اساطید شجریان و ناظرى بود». البته ما متوجه نشدیم چهطور میشود از گزارش ایرانآرت چنین نتیجهای گرفت اما باز هم میگوییم شاید ناآشنابودن اغلب مخاطبان رسانهها به این شیوه از برخورد با سوژه در گزارش، باعث شده منطق آن را صراحتا درنیابند. ما نوشتیم: «آلبوم مولویه شهرام ناظری آن قدر شنیده شد که آن سال، مهمترین آلبوم موسیقی ایرانی باشد». و نمیدانیم از چنین جملهای که صراحتا در ستایش استاد ناظری است میتوان به چنین نتیجهای رسید که این کاربر محترم رسیده است.
نامجو روانپریش و پوچ است؟
تعدادی از کامنتها هم حول این موضوع بود که چرا نامجو را کنار شجریان و ناظری نشاندهایم. منطق این دسته از مواضع بر این استوار است که نامجو، کیفیتی نازلتر از شجریان و ناظری در موسیقی دارد و بنابراین نباید کنار آنها در یک گزارش بنشیند.
یکی از کاربران در این باره نوشته: «بچه که بودیم ، دهه ٦٠ ، یه جوک بود که ارنولد و راکی میان ایران ، فرودگاه که میرسن کمیته دستگیرشون میکنه یکی عزیز جویای نام هم به کمیته چی میگه جناب سروان ما سه تا رو کجا میبرین ، آخه قربونت انصاف هم خوب چیزیه با اوردن بعضی نامهای روان پریش توهین نکن به اسطوره های هنر مملکت».
دیگری هم در همین رابطه نوشته است: «در برابر سلاطین و افتخارات موسیقی ایران،استاد شجریان و استاد ناظری ،بردن نام فردی پوچ ،که از موسیقی سنتی و آواز ایرانی حتی بویی نبرده و در اندازه آن هم نیست،احمقانه ترین و خنده دار ترین کار ممکن است.متنی کاملا بیهوده و بی اساس و چرند بود.نام قله های دست نیافتنی آواز ایران ،آقایان شجریان و ناظری تا ابد جاودانه باد».
فارغ از اینکه نویسنده گزارش مورد اشاره در ایرانآرت معتقد است که هر هنرمندی حتما باید به مقادیری روانپریشی و جنون هم مجهز باشد و احتمالا از موسیقی محسن نامجو دفاع هم میکند، ما در اینجا باید بگوییم مطلقا در این گزارش، قصدی در مقایسه کیفی نداشتهایم. انتخاب سه آلبوم از محمدرضا شجریان و یک آلبوم از محسن نامجو در سال 86، صرفا از روی اهمیت این آلبومها در آن سال بوده است. اهمیت، ارزشی کیفی نیست. ممکن بود آن سال به طور مثال ساسیمانکن هم آلبومی منتشر میکرد که بنا به دلایل فرامتنی اهمیت مییافت. [آشکار است که ساسیمانکن هیچ ارتباطی به محسن نامجو یا شجریان و ناظری ندارد]. ما این سه نام را به دلیل کنار هم د ر سال 86 رصد کردیم که آلبومهای هر یک، آثار مهمی در آن سال بودند و کاری نداشتیم به اینکه نامجو ارزش این را که با دو استاد آواز ایرانی مقایسه شود را دارد یا نه. اساسا کار ما در آن گزارش مقایسه نبود. آلبوم «ترنج» نامجو را از این رو آوردیم که آن سال، یکی از مهمترین آلبومهای موسیقی ایرانی بود، فارغ از ژانرها و اعتبار نامها.
از همه مخاطبان ایرانآرت که چنین پیگیرانه ما را دنبال میکنند و سببساز قوت قلب ما هستند، ممنونیم.