سفر به نامهای عجیب (6)
جزیره سحرانگیزی در گلستان!
سفرهای نوروزی را اینجا با پیشنهادهای ایران آرت سپری کنید. به یقین این شهرهای عجیب و غریب را به کلیشههای معمولِ نوروزی ترجیح میدهید.
ایران آرت: نوجوانم و پاسور تیم والیبال مدرسه. تمام مسابقات والیبال آن سالها را با خواهر بزرگ هم تیمیام تماشا میکنم و اسم همه بازیکنان را خفظم. مهمترینهایشان اهل گنبدند و ترکمن. از همان جا مهر ترکمنیها به دلم مینشیند. قصد میکنم به بندر ترکمن و گنبد سفر کنم. هیچ ترکمنی نمیدانم اما وقتی روی نقشه آشوراده را پیدا میکنم و میفهمم ترکمنیها به جزیره میگویند «آدا» عزمم برای دیدن این جزیره جزم میشود.
قطاری که از تهران قرار است به بندر ترکمن برساندم شبرو است. زمستان است و سرمای سختی خوردهام. تمام طول را به تمام شدن دستمالهایم فکر میکنم و به فروشگاه قطار که بسته است. فکرهای مختلفی به سرم میزند که از گفتن جزئیاتش میگذرم. به بندر ترکمن که میرسم، میگویند با این حال نمیتوانی روی قایق بنشینی و به آشرواده بروی. سوز دریا اذیتت میکند. پس اولین کاری که میکنم این است که به درمانگاهی میروم و سرمی تزریق میکنم. دو سه ساعت بعد جانی گرفتهام و سوار قایق به شبه جزیرهای میروم که آب بالا آمده دریای خزر کم کم از سکنه خالیاش کرده و حالا جایی است برای این که فقط سری به آن بزنی، بهترین ماهی اوزون برون عمرت را در بشقابهای ملامین عهد بوقش بخوری و موقع خوردن، چاشنی آبلیمو را فراموش نکنی. تصاویر آنچه از این شبه جزیره به مرور زمان زیر آب رفته یکی از قشنگترین و سور رئالترین چیزهایی است که در عمرم دیدهام.
لیلا نصیریها