زنستیزی در ادبیات فارسی با اعمال شاقه!/سعدی و حافظ زنذلیل نبودند؟
شاملو در انتقاد از زن ستیزی فردوسی به بیتی استناد کرد که در هیچ نسخه ای از شاهنامه وجود ندارد!
ایرانآرت: حقوق زنان تابع مسئله فردیت و آزادی های فردی در دوران مدرن است. در ذیل مسئله فردیت در عصر جدید تعریف می شود. تحقیق درباره زن ستیزی با حقوق و آزادی های زنان در ادبیات قدیم فارسی همان قدر بی معناست که بخواهیم در "ایلیاد و ادیسه" و "کمدی الهی" دنبال نشانه های حاکی از "فاشیسم" یا "سرکوب آزادی مدنی " بگردیم.
فاشیسم در اثر ایلیاد و ادیسه هیچ معنای ندارند. چون اصلا خواستگاه فاشیسم چیز دیگری است . ما از ایلیاد و ادیسه و کمدی الهی انتظار نداریم برای ما از آزادی های مدنی حرف بزنند . ایلیاد و ادیسه نیامدند که به ما آزادی های مدنی را بیاموزند. آن ها در ایامی به وجود آمدند که اساسا مسئله آزادی های مدنی وجود نداشت. ساختارهای که بعدها فاشیسم را به وجود آورد، وجود نداشت .
در مورد مسئله زن ستیزی یا حقوق و آزادی های زنان در ادبیات فارسی هم همین طور. ما نباید از سعدی و فردوسی و مولوی انتظار داشته باشیم تصوری از زن و زنانگی داشته باشند که بعد از ظهور مدرنیته به وجود آمد. نباید انتظار داشته باشیم در چارچوب مفاهیمی بیندیشند که خود اروپا تازه کمتر از دویست سال است آن ها را کشف کرده و ما کمتر از صدسال است که آن ها را می شناسیم.
همان طور که طرح مسئله "فاشیسم" در ایلیاد غلط و بی معناست ، طرح مسئله زن ستیزی یا حقوق و آزادی های زنان در ادبیات قدیم فارسی هم غلط و بی معناست . حقوق زنان و آزادی های زنان از مسائلی است که بعد از پیدایش رنساس ،بعد از ظهور مسئله فردیت، بعد از انقلاب های علمی و صنعتی، بعد از تغییر ساختارهای اجتماعی و اقتصادی ، مطرح شد. بدون تغییر آن ساختارها ، بدون تغییر نظام تقسیم کار اجتماعی ، امکان نداشت نگاه جامعه به زن هم تغییر کند. زن ستیزی در ادبیات فارسی موضوع قالبی و عوام پسندی است. خواننده را به سرعت علاقمند می کند. زحمتی هم ندارد. لازم نیست متون قدیم را زیروروکنیم و دنبال شاهد بگردیم . لازم نیست چیزی از تاریخ ادبیات فارسی بدانیم. کافی است لای "امثال و حکم" دهخدا را باز کنیم و تمام شعرها و ضرب المثل های را که در ذیل زن آمده جمع کنیم و با مقداری شعارهای امروزی درباره لزوم برابری حقوق زنان و مردان قاطی کنیم و مقاله به ظاهر عالمانه ای تحویل بدهیم.
ولی این رویکرد غلطی است . مسائل زنان را به مسائل اخلاقی تقلیل می دهد. در حالی که تلقی زن و مرد از یکدیگر ربطی به اخلاق ندارد. تابع مسائل اجتماعی و اقتصادی است . اشکال دیگر این است که شواهدی که غالبا برای زن ستیزی در ادبیات فارسی پیدا می کنند ، سندیت ندارد. تقریبا هیچ یک از بیت های که در این باره به فردوسی منسوب کرده اند، از فردوسی نیست . معروف تر از همه "زن و اژدها هردو در خاک به" که حتی در نسخ خطی شاهنامه هم وجود ندارد و فقط در یکی دو نسخه از "گرشاسپ نامه" اسدی توسی آمده و اگر صحت آن نسخه ها را بپذیریم، از اسدی توسی است.
تقریبا هیچ یک از افرادی که فردوسی را به زن ستیزی متهم کرده اند یا از این بیت ها انتقاد کرده اند به خودشان زحمت نداده اند، لایه چاپ معتبری از شاهنامه را باز کنند و ببینند این بیت ها واقعا در شاهنامه وجود دارد یا نه. حتی اشخاصی که خودشان درباره شاهنامه کتاب نوشته اند و قاعدتا باید آن ها را شاهنامه پژوه تلقی کرد گاهی این بیت ها را نقل می کنند بدون اینکه به خودشان زحمت بدهند سند این شعرها را در شاهنامه یا در هرجای دیگری نشان بدهند.
آقای قدم علی سرامی چند کتاب درباره شاهنامه تالیف کرده. ولی باز از فردوسی و رستم انتقاد میکند که زن ستیز بوده اند و سندی که برای این زن ستیزی می دهد همان بیت معروف است که در هیچ نسخه ای از شاهنامه وجود ندارد: زن و اژدها هر دو در خاک به! مثنوی بلندی هم در انتقاد از رستم و فردوسی و زن ستیزی آن ها سروده. شاملو در انتقاد از زن ستیزی فردوسی به بیتی استناد کرد که در هیچ نسخه ای از شاهنامه وجود ندارد. نه در نسخه های چاپی، نه در نسخه های قدیم که اعتبار بیشتری دارند و نه در نسخه های خطی متاخر : "اگر نیک بودی زن و نام زن / مراورا مزن نام بودی نه زن" و به روایتی دیگر: "اگر زن نبودی برای زدن/ مراو مزن نام بودی نه زن". من هرچه گشتم که شاملو این بیت را از کجا نقل کرده ، نفهمیدم.
[این یادداشت مجتبی عبداللهنژاد در هفته نامه کرگدن منتشر شده است]