کد خبر: 7564 A

تعریف گلشیری از جوانمرگی ادبی و مرگ کوروش اسدی

تعریف گلشیری از جوانمرگی ادبی و مرگ کوروش اسدی

او ادبیات ایران و جهان را خوب خوانده و درک کرده بود. دیدی تازه و تیز در کشف رمزورازی داشت که هر داستان خوبی از آن برخوردار است.

ایران آرت، حسن میرعابدینی: هوشنگ گلشیری در مقاله‌ای معروف جوانمرگی ادبی را از مهم‌ترین عارضه‌های تاریخ داستان‌نویسی ایران می‌داند. منظور گلشیری این است که اکثر نویسندگان ما بعد از انتشار یک کار چشمگیر در روال متداولی می‌افتند و دیگر نمی‌توانند به دلایل عدیده تاریخی، سیاسی، اجتماعی، معیشتی و خلاقیتی کار چشمگیر دیگری انجام دهند.

اما مورد کورش اسدی فرق می‌کند. او در مسیر خلاقیت ادبی بود که جوانمرگ شد. فرصت اندکی برای به‌چاپ‌رساندن آثارش به او دادند. ازاین‌رو با اینکه نوشتن و خواندن را به‌عنوان سرنوشت خود برگزیده بود تنها توانست سه مجموعه‌داستان، کمتر از سی داستان کوتاه، و یک رمان منتشر کند.

حالا زنده‌یاد اسدی از میان ما رفته است و در کنار مرثیه‌ها و اندوه‌یادها باید به میراث ادبی او بیندیشیم. زیرا وقتی نویسنده‌ای خلاق جهان پرهراس ما را ترک می‌گوید، صدایش باقی می‌ماند و صدای بازمانده از کورش اسدی داستان‌ها و نقدهای اوست که تجربه زندگی دشوار و دید تیز و تازه خود را در آنها بازتاب داده است.

وقتی نویسنده‌ای خلاق جهان را ترک می‌گوید، دستاورد و تجربه ادبی‌اش باقی می‌ماند تا به کار رهروان تازه بیاید. کورش اسدی در داستان‌هایش فضاهای تیره از جنوب جنگ‌زده را و فضاهای پر از شکست و سرخوردگی زندگی شهری امروز را با شگرد مدرن رمان نو فرانسه روایت می‌کرد. شگردی پیچیده، پرابهام و شاعرانه. به‌طوری‌که لایه‌های داستان‌های او در فضای بین سطرها به شکلی لغزنده به هم می‌پیوندند. در آخرین داستان‌هایش در مجموعه «گنبد کبود» وهم و هراسی که داستان‌به‌داستان عمیق‌تر و فشرده‌تر شده، ملهم از نویسنده محبوبش، غلامحسین ساعدی، در فضایی بهره‌ور از فرم‌های قدیمی ادبی جاری می‌کند.

کورش اسدی نویسنده‌ای تجربه‌گرا است اما برخلاف پیروان جریانی از داستان‌نویسی امروز دلبستگی به فرم و زبان را بهانه گریز از توجه به اجتماع و تاریخ نمی‌کند. این نکته‌ می‌تواند درسی برای داستان‌نویسان جوان و مدرن امروز باشد. جنبه‌ای دیگر و مهم از خلاقیت ادبی او که کمتر مورد توجه قرار گرفته نقدهای اوست.

او ادبیات ایران و جهان را خوب خوانده و درک کرده بود. دیدی تازه و تیز در کشف رمزورازی داشت که هر داستان خوبی از آن برخوردار است. در کتابی که راجع به داستان‌های غلامحسین ساعدی نوشت این دید نو را با خیال‌انگیزی یک داستان‌نویس درآمیخت به‌طوری‌که انگار داریم رمانی می‌خوانیم که نقش‌آفرین ماجراهای آن ساعدی است.

به گمانم جمع‌آوری مقالات و گفت‌وگوهای او و چاپ آن‌ها به شکل کتاب می‌تواند کار جالبی باشد چون در آخرین دیداری که با اسدی در اسفندماه گذشته در اهواز داشتم یکی از مشغله‌هایش جمع‌وجورکردن و انتشار نقدها و مقالاتش بود.

 

هوشنگ گلشیری کوروش اسدی حسن میرعابدینی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین