شناسنامه قلابی کتابها را باور نکنید/ جعل رمان معروف مارکز!
گویا در این سالهای اخیر دوره جدیدی از قاچاق کتاب در بازار کتاب ایرانی شروع شده است.
ایران آرت: پدیده قاچاق کتاب پس از آنکه در تابستان سال گذشته به صورتی وسیع در رسانههای همگانی مورد توجه قرار گرفت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و اتحادیه ناشران تهران با تشکیل کارگروهی تصمیم بر مبارزه با آن گرفتند، این روزها ابعاد تازهای به خود گرفته است و قاچاقچیان کتاب روشهای تازهای را برای فریب مخاطب خود به کار بستهاند.
ماجرای قاچاق کتاب پس از آنکه پایش به رسانهها باز شد، نشان داد که زخمی است دیرپا که بسیاری از ناشران سالهاست با آن دست به گریبان هستند و به خاطر نبود بسترهای قانونی کافی برای مقابله با آن بیشتر از آنکه برای راه حلش تدبیری سنجیده شود، در همه این سالها استخوانی لای زخمشان بوده است.
زیراکس؛ اولین تجربهها در قاچاق کتاب
دوره ابتدایی قاچاق کتاب شامل انتشار نسخههای زیراکسی آثاری بود که مدتها بود به دلایل قانونی اجازه انتشار نداشتند و یا اینکه ناشری مایل به انتشار آنها نبود. این دست آثار به طور عمده با چاپهای نامرغوب و به صورت زیراکس در گوشه و کنار خیابان به فروش میرسید. این دست آثار به دلیل اینکه ناشر مشخصی که متمایل به انتشار دوباره آن باشد و یا اینکه بتواند آن را منتشر کند، نداشته است، همواره از جذابیت بالایی برای مخاطب برخوردار بوده و مشتریان خاص خود را داشته است. این بازار کوچک در واقع اخلال کمی در بازار و چرخه اصلی اقتصاد نشر در کشور ایجاد میکرد و بیش از هر چیز بازسازی نوعی نوستالوژی در میان مخاطبان کتابهای قدیمی بود.
با این همه رفته رفته این بازار مهمان کتابهایی شد که میشد نسخههایی از آنها را در کتابفروشیها نیز پیدا کرد و البته بساطکننده اصرار داشت که نسخه او قدیمی و بدون سانسور است و همین مساله مخاطب را به این سمت سوق میداد تا به جای نسخه کتابفروشی به سراغ خرید آن برود. در این آشفته بازار اثبات برتری بود که رفتهرفته شگردهای مختلفی برای فریب مخاطب خلق شد.
مدیر نشر آریابان که ناشر بسیاری از آثار گابریل گارسیا مارکز است در این زمینه چندی پیش به خبرنگار مهر گفته بود که نسخهای از یکی از آثار پرطرفدار این نویسنده را که موسسه خودش چاپ کرده در یکی از این بساطها دیده و وقتی از فرد سوال کرده که کتاب چه ویژگیهایی دارد با این جمله روبرو شده که این نسخه قدیمی و بدون سانسور است. این ناشر اذعان میکرد که کتاب فروش برای اقناع مخاطبش به این حرف، کتاب او را خریده و با کشاندن جلد و برخی صفحاتش به کف آسفالت خیابان و دفمره کردنش سعی در القای این موضوع داشته که این نسخه قدیمی و اصل است!
اما فاز دوم قاچاق کتاب که در تابستان سال گذشته خود را پس از سالها حضور در بازار و چرخه نشر به رسانهها معرفی کرد، انتشار نسخههای پرفروش بازار به صورت غیرقانونی بود.
شکار کتابهای با تعداد چاپ بالا
بررسیها نشان میداد که قاچاقچیان کتاب که به طور عمده شامل چند فرد مشخص در تهران و البته برخی شهرستانها مانند اصفهان و مشهد میشود. این افراد کتابهای پرفروش بازار که به طور عمده از چاپ ششم به بعد را شامل میشود را انتخاب و با کیفیتی نازل تر توسط دستگاههای چاپ دیجیتال کپی و در بازار میفروختند. این اقدام به دلیل کاهش شدید هزینه تولید و البته فروش با قیمتی همسان با قیمت ناشر از حاشیه سود خوبی برای آنها برخوردار بود.
به روایت ناشران به دلیل خلاءهای قانونی، کماکان تیغ تهدید قاچاقچیان برندهتر از کارگروه بخش خصوصی و دستگاههای دولتی است؛ قاچاقچیانی که به روایت برخی ناشران مالباخته با ضمانت گذاشتن کارت ملی خود، بارها از دادسرای بررسی پرونده خود نیز خارج شده و به کارشان ادامه داده بودند.در بازه شش ماه ابتدایی سال گذشته این مساله چنان خود را نشان داد که بسیاری از کتابفروشیهای معتبر پایتخت نیز در میان آثار خود چنین کتابهایی را برای فروش داشتند. این کتابفروشان به دلیل خرید نسخهها با قیمتی نازلتر از قیمت ارائه اثر توسط ناشر، آنها را به کتابفروش عرضه میکرد و همین مساله کتابفروش را نیز به خرید و فروش این آثار راغب میکرد.
در همین راستا و پس از اعتراض شدید ناشران در این زمینه و طرح این موضوع با وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، در نهایت کارگروهی به منظور مقابله با این پدیده در اتحادیه ناشران شکل گرفت و معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز قول پیگیری این مساله را داد و حتی در این زمینه تفاهمنامهای نیز با اتحادیه به امضا رساند.
با این همه و به روایت ناشران به دلیل خلاءهای قانونی، این کارگروه نیز نتوانست راه به جایی ببرد و کماکان تیغ تهدید قاچاقچیان برندهتر از کارگروه بخش خصوصی و دستگاههای دولتی بود؛ قاچاقچیانی که به روایت برخی ناشران مالباخته با ضمانت گذاشتن کارت ملی خود، بارها از دادسرای بررسی پرونده خود نیز خارج شده و به کارشان ادامه داده بودند.
اما فار سوم از قاچاق کتاب که به تازگی خود را به رخ کشیده است نه تنها یک کلاهبرداری اقتصادی که به بازی گرفتن باورهای مردم و خاطراتشان از مطالعه برخی شاهکارهای ادبی معاصر به ویژه در حوزه ترجمه است.
اگر تا پیش از این ناشران در شکایتهای خود از کپیکردن مجلداتی از کتابهای پرفروش خود شکایت داشتند و عنوان میکردند این مجلدات بدون اطلاع آنها به صورت غیرقانونی کپیشده و در حال فروش است، این روزها قاچاقچیان اقدام به انتشار ترجمههای غیر اصلی از کتابهای مشهور و با تاکید بر سانسور نشده بودن آن کردهاند.
روایتی از مواجهه با حربه تازه قاچاقچیان
سعید رهنمایی مدیر تولید پخش ققنوس که یکی از بزرگترین موسسات نشر و پخش کتاب در کشور به شمار میرود به تازگی این اتفاق عجیب و البته جدید را برای مهر شرح داده است.
وی در این زمینه گفت: به دنبال پیدا کردن نسخههای قاچاق کتاب «ملت عشق» که از کتابهای پرفروش نشر ققنوس است به یک کتابفروشی سر زدم و البته نسخههای مجعول و غیراصلی کتابهای ناشران بسیاری را هم پیدا کردم. در این میان اما موضوعی نظرم را جلب کرد. این مساله وجود کتاب «عشق سالهای وبا» نوشته مارکز با ترجمه بهمن فرزانه بود که از کتابهای نشر ققنوس است اما با تعجب دیدم که سال چاپ این کتاب برای نوبت اول در آن ۱۳۵۲ ذکر و ناشر را نیز نشر گردون که میدانیم متعلق به آقای عباس معروفی بوده و پس از انقلاب تاسیس شده درج شده است!
رهنمایی ادامه داد: جالب این که مارکز کتاب عشق سالهای وبا را پس از صدسال تنهایی و در سال ۱۳۶۳ مینویسد. ترجمه رمان صد سال تنهایی هم برای نخستین بار در سال ۱۳۵۴ شمسی در ایران منتشر میشود. به عبارت دیگر رمان «عشق سالهای وبا» در سال ۱۳۵۲ نوشته نشده بود که در ایران ترجمه شود!
شناسنامه دو ترجمه از مارکز
وی ادامه داد: این مساله من را نسبت به کتاب کنجکاو کرد. پس از بررسی متنی که در کتاب با عنوان ترجمه آقای فرزانه قرار گرفته بود متوجه شدیم که ترجمه فوق توسط خانم مهناز سیفطلوعی و نشر مدبر سالها قبل از تاسیس نشر گردون چاپ شده و قاچاقچی متن ترجمه این خانم را با جلدی که مترجم را بهمن فرزانه و ناشر را گردون معرفی کرده به مخاطب قالب میکند.
رهنمایی افزود: این اتفاق به صورت عملی یک دزدی از مخاطب است. اینکه ترجمهای دیگر را به اسم مترجمی نامدار و با تاکید بر سانسور نشده بودن به مخاطب بفروشی نه تنها سودجویی کثیف که نوعی دزدی از باور مخاطب است.
به نظر میرسد در خلا اداری و قانونی مقابله با چنین پدیده زشتی در بازار کتاب ایران، رفته رفته دیگر قاچاقچیان کتاب هستند که در حال دیکته کردن عملی و پیشبرد اهداف و برنامههای خود برای بازار نشر هستند و آنها هستند که قانون بازار را ترسیم میکنند. با چنین رویکردی و در نبود امنیت شغلی ناشران نه تنها انگیزه آنها برای ادامه سرمایهگذاری در این زمینه رو به تحلیل میرود بلکه بخشهای دیگر خدماتی در حوزه کتب از جمله فرآیندهای انگیزشی و تبلیغاتی برای پرفروش کردن کتاب نیز اعتبار و اهمیت خود را از دست خواهند داد و این سرآغازی خواهد بود بر فروپاشی ساختار نیمبند و نحیف اقتصاد نشر در ایران.