کتاب متفاوت مفسر فوتبال
دختر دبیرستانی به نام ملیندا ماجرایش را تعریف می کند؛ ماجرای اولین روز حضورش در مدرسه ای که که هیچ کس، مشخصا هیچ کس ، او را تحویل نمی گیرد.
ایران آرت: "خورشید در صبحگاه زمستانی روز بعد بالا نیامده بود، پشت لپ تاپ کوچک بیش از حد قدیمی شده ام نشستم و ترجمه را شروع کردم؛ چیزی که سرمای زمستانی شرق ایالات متحده را تحمل پذیر کرد. پس از آن به هر کجا پا می گذاشتم، کوله ام گشوده می شد، لپ تاب کوچولوی قدیمی ام در می آمد و صفحه ای به فارسی مانیتور را می پوشاند." این وصف حال حمید رضا صدر است در مقدمه ترجمه کتابی که اسفند 95 از او منتشر شد با نام " یه چیزی بگو ". ماجرای ترجمه کتاب به پیشنهادی برمی گردد که برادر زاده همسرش به او می دهد برای ترجمه و صدر در شب اول 30 صفحه ی آن را می خواند و آن قدر درگیر محتوای کتاب می شد که انگار دیگر نمی تواند کتاب را زمین بگذارد.
اگر شما از خوانندگان قدیمی صدر هستید، این بار با اثری متفاوت مواجه می شوید؛ در حدی که شاید در همان چند صفحه اول تعجب کنید یا حتی به ذهنتان برسد که این کتاب شما نیست، البته اگر از سن نوجوانی و درس خواندن مدرسه ای رها شده باشید، چون کتاب با عنوان " ترم اول " و بعد از آن " به دبیرستان مری و درهای خوش آمدید"شروع می شود. دختر دبیرستانی به نام ملیندا ماجرایش را تعریف می کند؛ ماجرای اولین روز حضورش در مدرسه ای که که هیچ کس، مشخصا هیچ کس ، او را تحویل نمی گیرد. اصلا انگار نمی بینندش و این طرد آنقدر دردناک است که انگیزه ای می شود برای پیگیری ماجرا. از همین جاست که کم کم با فضای مدارس آمریکا و چیزهایی که دانش آموزان آن ا را یاد می گیرند، آشنا می شوید ، آن هم با نگاه دختری منتقد و شاکی :" ما درس تاریخ آمریکا را برای نهمین بار طی نه سال میخوانیم . کار تکراری دیگه ی ما مهارت نقشه خوانی است . با اختصاص یک هقته به بومیان آمریکا و یک روز به کریستف کلمب در روز کلمبوس ، و یک روز به زائزان مذهبی در روز شکرگزاری. هر سال تکرار می کنند به زودی به مسائل روز می رسیم ولی همیشه در دوران انقلا صنعتی باقی می مونیم. کلاس هفتم رسیدیم به جنگ حهانی اول. ( صفحه 12) باید با حرف های ملیندای زخم خورده پیش برویم تا به آنجایی برسیم که به قول حمیدرضا صدر، با جان کندن می گوید: " به جای لعنت فرستادن به تاریکی شمع روشن کن."