کتاب جدید ریچل هالیس صدای منتقدان را درآورد
نخستین کتاب این نویسنده، ۸۵ هفته در لیست کتابهای پرفروش روزنامه نیویورک تایمز قرار داشت و سه میلیون نسخه از آن فروش رفت. اما کتاب جدید او صدای منتقدان را درآورده است.
ایران آرت: ریچل هالیس، نویسنده پرطرفدار کتابهای پرفروش "سبک زندگی" و "خودیاری"، طرفداران پروپاقرصی دارد که برای شنیدن سخنان این نویسنده ریزنقش تگزاسی، بیش از یک هزار دلار پرداختهاند. نخستین کتاب این نویسنده، ۸۵ هفته در لیست کتابهای پرفروش روزنامه نیویورک تایمز قرار داشت و سه میلیون نسخه از آن فروش رفت.
کتابهای وی در ایران به نامهای "خودت باشد دختر!" و "شرمنده نباش دختر!"، توسط چندین مترجم به فارسی برگردانده شده است. حتی آخرین کتاب او که ۲۹ سپتامبر وارد بازار آمریکا شد، توسط انتشارات نسل نو اندیش با عنوان "داره فاجعه میآد!" به چاپ رسیده است. اما این کتاب اخیر هالیس، صدای منتقدان را در آورده است. استیفانی مک نیل، مطلب مفصلی در نقد این کتاب در سایت Buzzfeed نوشته است. او معتقد است: "نویسنده بسیاری از مطالب دو کتاب پرفروش قبلی خود را تکرار کرده است." البته این موضوع نباید این قدر عجیب باشد زیرا هالیس عموما دیدگاهها و توصیههایی برای توانمندی فردی و سبک بهتر زندگی ارایه میکند که به گمان وی در همه شرایط کاربرد دارد اما ظاهرا مشکل از همینجا آغاز میشود.
ایندیپندنت نوشت هالیس به خوانندگانش یادآوری میکند که "تنها تو مسئول آنچه میشوی، هستی و خوشی و غم، بستگی به نوع دید تو دارد." او در کتاب جدیدش، توصیههای مشابهی پیشنهاد و به مخاطبانش راهنمایی میکند چگونه زندگی شخصی خود را وقتی که زیر بار مشکلات و تراژدیهایی مانند از دست دادن یک عضو خانواده یا از دست رفتن شغل از هم پاشیده شده است، جمع و جور کنند.
یک توصیه عجیب او، خندیدن و فکر کردن به لذتهای زندگی در هنگام مصیبت است. او روایت میکند که چطور در مراسم ترحیم نزدیکان و دوستان خود در کلیسا شرکت میکرده و به حرفهای بانمک خواهرش میخندیده است. طبعا برای بسیاری از ما که مراسم عزاداریمان توام با گریه و اندوه است، این حرف کمی عجیب به نظر میرسد و البته خود نویسنده هم به این موضوع اعتراف میکند. اما او باور دارد که "غم و درد، بخش گریزناپذیری از زندگی ماست و تنها کاری که میتوانیم در برابر آن انجام دهیم، پذیرش این واقعیت است. باید به هر طریق ممکن، غم مرگ عزیزان خود را سبک کنیم و به زندگی ادامه دهیم."
به نظر میرسد این برخورد برای کسی که برادر خود را از دست داده یا خانوادهاش به خاطر طلاق از هم پاشیده شده است، کمی سادهانگارانه باشد. هالیس در بخشی از کتاب خود میگوید که اگر از یک زاویه دیگر به رویدادهای غمبار زندگی نگاه کنیم، مثلا بپذیریم که مرگ عزیزان امری ناگزیر است، میتوانیم وضعیت عاطفی خود را به سمت فضایی مثبتتر و شادتر تغییر دهیم. به گفته وی، "قدرت عظیمی در درک این نکته نهفته است. ما انسانها ناخودآگاه واقعیتهای زندگی را با لنز گذشته تعبیر میکنیم. اگر شما قدرت درک منفی همه چیز را دارید، پس توان خود، برای درک مثبت وضعیت را نیز متوجه خواهید شد."
اما این برخورد صریح و ساده با دردها و دشواریهای زندگی، قابل درک نیست. در برابر تمام مشکلات نمیتوان برخورد یکسانی داشت. اندوه از دست دادن یک خواهر با غم از دست دادن یک شغل از نظر شدت و دوام کاملا متفاوت است و با یک راه حل نمیتوان با پیامدهای این دو اتفاق برخورد کرد. "لیهه فگت"، روان درمانگر، به سایت Buzzfeed میگوید که برخورد با غمها و زخمهای روحی بسیار پیچیده هستند. به گفته او: "تروما چیزی نیست که به سادگی به دیگران بگوییم فراموشش کن! ما در این فرایند، فراز، فرود، روشنایی، تاریکی، بازگشت و گذشتن از وضعیتهای تلخ را تجربه میکنیم. انتظارات غیرواقعی از شیوههای[ساده] التیام یافتن، میتواند به بروز افکار منفی و مشکلافزایی مانند این باور که "من ضعیفم و کاری از من برنمیآید" منتج شود."
برخی از توصیههای ساده نویسنده اما قابل درک هستند. او در بخشی از کتاب خود، به خودکشی برادر جوانش اشاره میکند که در ۱۴سالگی نویسنده اتفاق افتاده است. پس از آن تراژدی، خانواده هالیس برای سالها درگیر اندوه از دست دادن تنها پسر خانواده بوده است و سایر فرزندان خانواده در سایه این غم بزرگ، فراموش شدهاند. او در اینجا از ما میخواهد که وقتی عزیزی را از دست میدهیم، خود و اطرافیانمان را فراموش نکنیم و به یکدیگر یاری برسانیم اما سوال اینجاست که توصیههای هالیس تا چه حد واقعی و کاربردی است؟ مثلا وقتی او میگوید: "خود را به خاطر یک مصیبت و مشکل در زندگی سرزنش نکن!"، چقدر به توانایی افراد برای کنترل احساسات و افکار منفیشان اندیشیده است؟
در اینجا میتوان با منتقدان وی همنوا شد که هالیس، یک تصویر فراواقعی و روتوش شده از خود و تجاربش به دست میدهد. در جریان همهگیری کووید-۱۹، هالیس و شوهرش دیوید، هر صبح در اینستاگرام با طرفداران خود در مورد زندگی مشترک در ایام قرنطینه صحبت میکردند، همانند یک زوج خوشبخت میخندیدند و تجارب و توصیههای خود را با دیگران در میان میگذاشتند. قبل از شیوع کرونا هم، آنها برای چندین سال به زوجها در مورد روابط موفق زناشویی مشاوره میدادند و کنفرانسهای مشاورهای برگزار میکردند که ارزانترین بلیت آن ۷۹۸ دلار بود. اینک هالیس در کتاب جدید خود فاش کرده است که در این مدت، زندگی آنان دچار بحران بوده و در ماه ژوئن از همسرش جدا شده است. پنهان کردن این موضوع انتقادات تند منتقدان و طرفداران هالیس را برانگیخته است. آنان انتظار داشتند که هالیس و دیوید توضیح دهند چطور توصیههایشان به دیگران، نتوانسته است از فروپاشی زندگی مشترک خود آنها جلوگیری کند.
شاید نویسنده در کتابهای بعدی خود به تشریح دلایل شکست ازدواج خود بپردازد اما فعلا نمیتواند این انتقادات گزنده را متوقف کند که او تصویری اغراقآمیز از خود در کتابهایش ارایه داده و در مورد ضعفها و ناتوانیهایش، با خوانندگان خود صادق نبوده است.