حقوقدانی که با ظرافت از عشق میسرود
حمید مصدق زاده ۱۰ بهمن ۱۳۱۸ شهرضا - درگذشته ۷ آذر ۱۳۷۷ تهران) شاعر و حقوقدان ایرانی بود.
ایران آرت: احسان آجرلو در اعتماد نوشت: حمید مصدق را اکثرا با شعر مشهور "سیب" به یاد داریم. حتی همان زمان که شعر را شنیدیم شاید نام شاعر را هم نمیدانستیم. اما با همان شعر و اتمسفر روان، سیال و دلنشین با او آشنا شدیم. سپس که منظومه آبی، خاکستری، سیاه را گشودیم و مسافر شبان غم تنهایی او شدیم، جایگاه ویژهای در قلبمان برای خود ساخت. شاید همان بود که هر چه شیشه پنجره خانه را باران شست، نام او را از قلب ما کسی نتوانست بشوید.
شعرهای حمید مصدق را میتوان مصداق عینی و بارز "آنچه از دل بر آید، لاجرم بر دل نشیند" دانست. آنچه در نگاه نخست از شعرهای مصدق برمیآید، وجه رمانتیک اشعار اوست اما آنچه عشق موجود در اشعار او را از عشق اشعار دیگر معاصران تفکیک میدهد، روح خیالانگیزی است که در این عشق پرواز میکند.
عشق در اشعار حمید مصدق مانند حباب نازک خیالی است که ظرافت و روحانگیزی موشکافانهای دارد. اشعار حمید مصدق و توصیف او از اتمسفر عشق مانند تکلحظاتی ناب و استثنایی است که در امتداد ملال زندگی میدرخشند. این درخشش و تلالو مفهوم ملال زندگی را بیش از پیش نمایان میسازد، به همین دلیل است که در لحظه بودن و لحظهباوری در اشعار او متبلور است. از این نظر معشوق در اشعار او اندکی نزدیک به معشوق اشعار کلاسیک است. معشوقی که بتوارهای بینقص است و دایما مورد ستایش و هیچگاه آماج حملات تند و تیز شاعر قرار نمیگیرد.
از سوی دیگر آنچه وجه تمایز معشوق اشعار حمید مصدق با معشوق اشعار کلاسیک است یادواره یا خاطرهای است که همواره در اشعار او جاری و ساری است. اتمسفر اشعار او هرچند یک خیالانگیزی عاشقانه را داراست اما اندکی جوهر تلخی فراق در آن دیده میشود، این فراق از وصالی نشأت میگیرد که پیشتر بین شاعر و معشوق بوده و اکنون تنها احضار آن گذشته یک اتمسفر عاشقانه مازوخیستی و اتوپیایی را میسازد. حال اگر بیشتر در این اتمسفر دقیق شویم به یک تلخکامی شیرین میرسیم. در این لحظه نوستالژی عشق خود را نمایان میکند. اتمسفری که سوگوار تکرار گذشته است؛ گذشته شیرینی که اکنون نیست و این نتیجه تلخی را داراست اما احضار آن گذشته یک حلاوت آرمانی را نیز همراه دارد. از این رو شعر حمید مصدق واجد جایگاه ویژهای میشود. زمانی که از اتوپیا عاشقانه صحبت میکنیم همزمان از یک دیستوپیا نیز سخن میگوییم که در همان اتمسفر متولد میشود. شاید به همین علت است که شعر حمید مصدق اغلب در محتوا دارای قدرت و در فرم قدری ضعیف جلوه میکند. به نوعی این دوگانگی درون مضمون اجازه نمیدهد فرم شعر قوام بیابد و ساختار مدونی به خود بگیرد.
البته در کنار مضمون اغلب عاشقانه اشعار او باید به نظرگاه سیاسی او نیز اشاره داشت. مجموعه "درفش کاویان" از این نظر پیشرو است، فضای خفقانآور و سیاهی که در اشعار این مجموعه حضور دارد ناشی از یک گستره و جغرافیای تحت سلطه است که به نقل از خود شاعر حتی باد اجازه نمیدهد کولی به کاشانه خود بازگردد و هر آنچه هست در تاریکی مفقود شده است. به همین دلیل نیز در موعد چاپ نخست در سال 1340 توقیف شد. شاید به همین علت است که حمید مصدق در میان جوانان از اقبال بسیاری برخوردار است. به نوعی جهان اشعار او هر آنچه سودای جوانی در سر دارد اعم از عشق، شور و انقلابی بودن را با دست و دلی باز به وسعت دریا در اختیار میگذارد. شاید حضور حمید مصدق در شعر معاصر آنچنان که باید در چشم نبوده و سایه سنگین بزرگانی را بر سر خود احساس کرده است اما باید اقرار کنیم شعر معاصر فارسی بدون حمید مصدق کمیتش لنگ خواهد بود. یادش گرامی.