نویسندهای که میخواست جنجالیترین نویسنده معاصر شود
جیمز فری، نویسنده امریکایی در گفتوگویی با روزنامه فرانسوی لیبراسیون درباره نوشتن و نویسندگی و موضوعات دیگر صحبت کرده است.
ایران آرت: جیمز فری، نویسنده و تاجر امریکایی است که شهرتش را بیش از هر چیز مدیون اولین و مهمترین کتابش با عنوان "هزاران هزار ذره" است که در سال 2003 منتشر شد و بیش از 10 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسید.
به گزارش ایبنا، آخرین رمان این نویسنده امریکایی "کاترینا" نام دارد که به تازگی به زبان فرانسه ترجمه و منتشر شده و به همین مناسبت روزنامه فرانسوی لیبراسیون گفتوگویی را با او درباره آخرین اثرش، نویسندگی و موضوعات دیگر داشته که در ادامه میخوانیم.
نخستین رمان شما با عنوان "هزاران هزار قطعه" تحت عنوان یک رمان بیوگرافی و خاطرات منتشر شد اما پس از انتشار مشخص شد که خیلی از رویدادهای آن در زندگی واقعی رخ نداده و ساختگی بوده که همین هم جنجال بسیاری ایجاد کرد و اتهاماتی نیز بر شما وارد شد. تاثیر این اتفاقها روی شما چه بود؟
من در بیست سالگی دلم میخواست پرجنجالترین نویسنده معاصر شوم و این اتفاق هم افتاد. افسوس آنچه را که در گذشته انجام دادهام نمیخورم و برایم مهم نیست. چیزی که مهم است کیفیت کتاب است و لذتی که خواننده از آن برده. اگر لازم باشد دوباره همان کار را خواهم کرد. در زندگی باید در رویاپردازی بیپروا و جسور بود و از هیچ چیز نهراسید. بیشتر افسوس چیزهایی را میخورم که در زندگی انجامشان ندادهام و شکست هم تاثیری روی من نمیگذارد.
برای نوشتن به چه چیزی نیاز دارید؟
در واقع خودم هم نمیدانم که چطور مینویسم. مینشینم به موسیقی پانک راک و یا راک گوش میدهدم و منتظر میشوم تا کلمات خودشان بیایند. کتاب ابتدا در قلب و در وجودم شکل میگیرد و وظیفه من به عنوان یک نویسنده این است که با توان هرچه بیشتر صورتی بیرونی به آن ببخشم.
از کجا به این یقین رسیدید که میخواهید نویسنده شوید؟
نوشتن را به صورت آکادمیک و و در مدرسه فرا نگرفتم. از روزی که کتاب "مدار راس السرطان" هنری میلر را خواندم فکر نویسنده شدن دیگر رهایم نکرد و به خودم میگفتم که مانه، آرتور رمبو و بودلر هم مانند من یک انسان بودند؛ پس چرا من نتوانم.
در جایی گفته بودید که افسردگی باعث شد آخرین رمانتان را با عنوان "کاترینا" بنویسید. آیا افسردگی بخشی از کار شماست؟
من فکر میکنم بیشتر نویسندگان از مقداری از افسردگی رنج میبرند. ما واقعا تنها هستیم و کتابهایمان را در ذهن خود داریم. این هم خیلی عالی و هم خیلی ترسناک و نگرانکننده است. زیرا عدم قطعیتها و تردیدهای بسیاری وجود دارد. حجم عظیمی از اندوه در من است و این اندوه را دوست میدارم.
به انتقادها حساس هستید؟
من برای رضایت منتقدان نمینویسم. زندگی وحیات یک کتاب به نظر منتقدان بستگی ندارد؛ بلکه به میزان رضایت و لذتی که خوانندگان از آن میبرند وابسته است. شخصا برایم مهم نیست اگر از کتابم متنفر باشند. امروز همه میترسند که توسط مطبوعات و شبکههای اجتماعی ترور شوند. من وقتی کتابی مینویسم میخواهم یا آن را خیلی دوست دشته باشند یا از آن منتفر باشند و حد وسطی را نمیخواهم. مشکل اینجاست که اکثر نویسندگان امروزی از ریسک کردن میترسند. به عنوان مثال از میان نویسندگان فرانسوی میشل ولبک را دوست دارم و تحسینش میکنم. او بیش از هر فردی اهل خطر کردن است. او درست مثل خود من است. از این لحاظ که آینهای مقابل جهان گرفته. این به این معنا نیست که هر چه را مینویسد دوست میدارم؛ نه به استقبال خطر رفتنش را تحسین میکنم.
موضوع کتاب جدیدتان درباره عشق است و چرا این موضوع را انتخاب کردید؟
چه چیزی قادر است انسان را سریعتر از عشق خوشحال کند و اینکه آیا چیزی زیباتر از زیبایی و رنج عشق وجود دارد. شخصا شیفته زیبایی و عشق هستم. حتی اگر آن عشق باعث رنج و اندوه در فرد عاشق بشود. تنها چیزی که در زندگی اهمیت دارد تجربه کردن است؛ حتی اگر آن تجربه موجب رنج و آزارت شود.
نسخه سینمایی "هزاران هزار قطعه" قرار است به زودی اکران شود؟
بله توسط سم تیلور- جانسون و امسال در امریکا به اکران عمومی درخواهد آمد و تاکنون هم ملانی لوران،کارگردان فرانسوی برای اقتباس سینمایی از رمان "کاترینا" اعلام آمادگی کرده است.
پروژه بعدی شما چیست؟
میخواهم یک کتاب درباره دنیای کاملا دیوانهواری که در آن زندگی میکنیم بنویسم؛ به ویژه اتفاقهایی که در امریکا با روی کار آمدن ترامپ افتاد و درباره نابودی ثروت، مهاجرت، شبکههای اجتماعی و دروغ های خبری و فکر میکنم کافی باشد. امروزه دیگر نمیتوان یک گفتگوی سالم و نرمال با کسی داشت. تندروها افسار جامعه را در دست گرفتهاند و اگر با آنها موافقت نکنی تو را خواهند شکست.