پنبهزنی به سبک براهنی، محوشدن به شیوه مریم حیدرزاده!
کتاب مُرد، زیرا اگر نمرده بود نمایشگاه کتاب به بهشت زهرا نرفته بود.
ایران آرت: کریم رجب زاده از وضع حاکم بر بازار نشر و حوزه شعر در ادبیات انتقاد کرد.
این شاعر درباره تب نوشتن و نویسنده شدن اظهار کرد: نوشتن خرجی ندارد؛ یک مداد میخواهد و یک کاغذ؛ یعنی کمخرجترین هنر نوشتن است و به همین خاطر دوستان جوان ما دوست دارند بنویسند و خود را مطرح کنند. در فضای مجازی این اتفاق به صورت وحشتناکی رخ داده است، و شعر و نوشتههای ضعیف بسیاری در این فضا دیده میشود که نشان میدهد این افراد دانش لازم را ندارند.
او درباره تب نوشتن افزود: «تب» نشانه بیماری است، و این کار بیماری است که در جامعه رواج پیدا کرده است. هر نوشتهای که به صورت پلکانی باشد به حساب شعر میگذارند. بچه دبیرستانی که انشای متفاوتی با دیگران دارد زمانی که بزرگتر شد آن را به شعر تبدیل میکند. این مشکلی است که دامن ادبیات ما را گرفته و من علت آن را به دست آوردن شهرت میدانم.
این شاعر با بیان اینکه احترام زیادی برای مریم حیدرزاده قائل است، به ایسنا گفت: الان مریم حیدرزاده کجاست؟ این افراد مدتی فعالیت دارند و دیگر نیستند. هنرهایی که با قلم سر و کار دارند، هنرهای سادهای نیستند. چاپ کردن کتاب صبوری میخواهد که ما نداریم، دوست داریم زود کتاب چاپ کنیم و حتی شده پولی هزینه کنیم. ناشرانی که به دنبال پول هستند زیادند و فکر نمیکنند چه چیزی را چاپ میکنند.
او خاطرنشان کرد: به دلیل مشکلاتی که وجود دارد مردم از شعر گریزانند. روزگاری شعر تاج سر همه هنرها بود، مثلا زمانی که سینما میرفتید و میخواستید بگویید فیلم زیبا بوده میگفتید فیلم یک شعر بود. به کجا رسیدهایم که شعر خوانده نمیشود و کتاب شعر خریده نمیشود؟ حتی زمانی که شعر برای ناشران میبرید، آن را قبول نمیکنند. این نوعی اهانت به شعر است. امیدوارم جوی که به وجود آمده فروکش کند و ناشران با تعمق بیشتری کار کنند و شعر حرمت خود را پیدا کند.
کریم رجبزاده تأکید کرد: درجامعه، ما نه سواد شعر داریم و نه سواد خواندن. اصلا شعر و کتاب نمیخوانیم. اگر به کسی بگویی حافظ بخوان، میگوید زمانش گذشته، میگویی خیام بخوان میگوید زمانش گذشته. این مسئله نیست؛ این درد است و نمیدانم این درد را به کجا ببرم.
او سپس با بیان اینکه نقد یک علم است نه سلیقه، گفت: در گذشته منتقدانی داشتیم که به شعر میپرداختند. به طور مثال براهنی پنبه شاعران معاصر را میزد و با شاعران تعارف نداشت، آثار آنها را نقد میکرد و نقطه ضعفها را میگفت. یکی از مصیبتها این است که منتقد نداریم. اگر کسی هم منتقد باشد سلیقه خود را اعمال میکند؛ مثلا اگر دوستش کتاب منتشر کرده باشد نقط ضعف او را میپوشاند و نقاط قوت را برجسته میکند تا بگوید که کتابش یک اثر بینظیر است و اگر از شاعری خوشش نیاید نقاظ ضعف او را برجسته میکند و به دنبال تخریب اوست.
این شاعر با بیان اینکه وزارت ارشاد میتواند در این زمینه راهگشا باشد، اظهار کرد: کتابی زیر نظر وزارت ارشاد چاپ میشود که از نظر وزنی غلط است؛ این چه ارشادی است؟ من نمیگویم سانسور کنند، مولف را فرابخوانند و بگویند ما مخالف شما نیستیم اما به مرحلهای نرسیدهاید که بخواهید کتاب چاپ کنید، بروید بیشتر مطالعه کنید و بیشتر زحمت بکشید.
او با بیان اینکه کتابنخواندن مردم دلایل عدیدهای دارد، گفت: یکی از دلایل آن فضای مجازی است، اما عمدهترین دلیل را من به حساب تلویزیون میگذارم. تلویزیون میتواند هدایتکننده باشد، اما جایگاه کتاب در تلویزیون کجاست؟ به اندازهای که برنامه آشپزی یا برنامه ورزشی داریم، آیا برنامه برای کتاب داریم؟
رجبزاده افزود: البته اگر تلویزیون کتابی هم تبلیغ کند کتابهای خاصی است. من اینها را نقد نمیکنم اما اجازه دهند تلویزیون برنامه مفید درباره کتاب داشته باشد، کتابهای خوب را از ناشران بگیرند، با نویسنده کتاب گفتوگو کنند و بخشی از کتاب را بخوانند تا مخاطب تصمیم بگیرد چه کتابی را بخرد و بخواند.
او در پایان اظهار کرد: کتاب مُرد، زیرا اگر نمرده بود نمایشگاه کتاب به بهشت زهرا نرفته بود. این موضوع خیلی تلخ است که در بهشت زهرا نمایشگاه کتاب داشته باشیم. برای کتاب اهمیت قائل نیستیم و نباید توقع داشته باشیم که جامعه کتابخوان داشته باشیم.