بهترین اقتباسهای سال گذشته (قسمت اول)
مرد ایرانی در فیلم تیم برتون
کافی است گاو مهرجویی، داش آکل مسعود کیمیایی، آرامش در حضور دیگران ناصر تقوایی و... را با دیگر ساختههای این کارگردانان و همچنین با فیلمهای جریان رایج و غالب سینمای ایران قیاس کنید
ایران آرت: در تمام سالهای اخیر هر گاه صحبت از فیلمنامه و آسیبهای فیلمهای ایرانی به میان آمده، بیشک اشاراتی هرچند کوتاه و گذرا به نبود رابطه مستقیم میان ادبیات و سینما در فیلمنامههای ایرانی بخش مهم و پرحجمی از آن بحث را به خود اختصاص داده است. درواقع زمانی که به آسیبها و کمبودهای داستانپردازی در سناریوهای ایرانی اشاره شده؛ نتیجه مستقیم و بیواسطه آن، در عدم استفاده سینما و سینماگران این مرزوبوم از منابع لایزال داستان خلاصه شده است. این بحث قدمتی دیرینه دارد و تقریبا از همان اوان ورود سینما به ایران مطرح بوده است. اینکه در عرصه ادبی این سرزمین داستانهای درجه یک از گذشته تا امروز همه ساله خلق و به گنجینه داستانهای غنی این مرزوبوم افزوده میشوند و در عینحال همواره بزرگترین کمبود و آسیب سینمای ایران قصهپردازی و داستانسازی عنوان شده و میشود، تناقضی است که هیچگاه راهحلی درست و درمان نداشته و بیشتر در حد توصیههای پدربزرگانه در باب لزوم استفاده از منابع ادبی در آثار سینمایی بروز یافته است... از آنجا که پایه و اساس و سنگ بنای هر فیلم متعلق به جریان رایج سینما، قصه و خط داستانی آن است، لزوم استفاده مستقیم سینما از محصولات داستانپرداز ادبی بارهاوبارها در برهههای گوناگون به مشکل خوردن سینما مطرح شده. این ارتباط بیواسطه و لزوم برقراری آن، البته ربط چندانی به نوع خاصی از سینما نیز ندارد؛ با اینکه الزام بهرهگیری از دستامدهای ادبی در سینمای مخاطبمحور داستانپرداز بیشتر احساس میشود. با این همه حتی در سینمای داستان گریز نیز هنوز بند ناف سینما از قصه قطع نشده است. قصه فیلم بهطور طبیعی نخستین موردی است که کارگردان به آن فکر میکند و قرار است بر این اسکلت، گوشت و پوست استوار کند و اثری زنده و جاندار به نام فیلم بسازد. از اینجاست که توجه به ادبیات داستانی بهعنوان گنجینهای از پیش آماده و مهیا نکتهای ضروری و الزامی به نظر میرسد. این موضوع مهمی است که سینمای ایران توجه شایستهای به آن نداشته و میتوان چنین گفت که بهره کافی از همه قابلیتهای ادبیات نبرده است. با وجود این بیتوجهی یا بهتر است بگوییم کمتوجهی اما نکته مهم این است که هر گاه این روند رخ داده و سینماگری خواسته و توانسته سنگ بنای فیلمش را بر یک اثر موفق ادبی استوار کند، نتیجه حاصله نهتنها رضایت بخش که در بیشتر اوقات یک سروگردن از کلیت این سینما بالاتر بوده است. درواقع چنین میتوان گفت که کارنامه اقتباس ادبی در سینمای ایران باوجود اینکه از نظر حجم چندان پربرگ و پربار و قابل توجه نیست؛ اما نگاهی گذرا نشان میدهد که از نظر کیفی میتوان آن را موفقیتآمیز خواند. اینکه بهترین فیلمهای اغلب فیلمسازانی که نیمنگاهی به ادبیات داشتهاند، همان فیلمهای اقتباسی آنهاست، به نحو طعنهآمیزی میزان ضرر و زیانی را که سینمای ایران به دلیل بیتوجهی به ادبیات به خود وارد آورده و میزان محرومیتی را که خود با کمتوجهیاش باعث شده است، برجسته میکند. کافی است گاو، سارا، بانو، مهمان مامان و حتی دایره مینای مهرجویی؛ داش آکل، خاک و غزل مسعود کیمیایی؛ آرامش در حضور دیگران، ناخدا خورشید و نفرین ناصر تقوایی؛ تنگسیر امیر نادری؛ شازده احتجاب و سایههای بلند باد بهمن فرمانآرا؛ شوهر آهو خانم داود ملاپور و... را با دیگر ساختههای این کارگردانان و همچنین با فیلمهای جریان رایج و غالب سینمای ایران قیاس کنید تا میزان درستی و صحت فرض بالا بیشتر و بهتر عریان و عیان شود... این اتفاق در سینمای اروپا و آمریکا اما نسبتی برعکس رویه موجود در ایران، با کلیت تولیدات سالانه پیدا میکند. باوجود اینکه همواره در ادبیات سینمایی عنوان شده که ادبیات در روند فیلمشدن بخش عمدهای از عمق، ارزش و کیفیت روایی خود را از دست میدهد، اما باز هم روند تولید آثار اقتباسی در سینمای روز دنیا با سرعت و قدرت فراوانی ادامه دارد و همه ساله میتوان به انبوه فیلمهایی برخورد که ریشه در ادبیات داستانی دارند... مطلبی که در ادامه میآید، مروری کلی است از فیلمهای اقتباسی یکسال اخیر که از ابتدای سال ٢٠١٧ روی پرده آمدهاند یا در چند ماه باقی مانده تا پایان سال میلادی روی پرده خواهند آمد. اگر شما نیز جزو آن دستهای هستید که چشم به انتظار میمانید تا اینکه رمان مورد علاقهتان را روی پرده سینما ببینید، خواندن این مطلب را از دست ندهید...
نامونشاندارها
فرشتگان و شیاطین
سال پیش در آستانه فصل جوایز سینمایی سینمای هالیوود و البته جریان هنرمندانه سینمای اروپا مالامال بود از انبوه فیلمهای اقتباسی که در فستیوالهای بزرگ و البته مراسم اسکار خوش درخشیدند.
تخمین زندگی لوییس دراکس نخستین فیلم از این گروه بود که پارسال همین روزها روی پرده آمد. این فیلم که براساس رمانی از لیزجنسن جلوی دوربین رفته بود، داستانی درباره یک روانشناس را که روی پسری کار میکرد که از یک بیماری نادر رنج میبرد، دستمایه روایتش قرار داده بود؛ پسری که در گذر روند روایت فیلم خودش را درگیر داستانی میدید که مرز بین واقعیت و فانتزی را شکل داده و حتی در زمانهایی این مرز را مخدوش میکرد.
خانه خانم پرگرین برای کودکان خاص، دیگر فیلمی بود که در همین روزهای سال گذشته در سالنهای سینما اکرانی وسیع را تجربه میکرد. این فیلم با سناریویی براساس رمانی پرطرفدار از رنسوم ریگز داستان جاکوب را روایت میکرد که در جستوجو بهدنبال یک سرنخ برای حلکردن معمایی حیاتی در زندگیاش وارد دنیای جدیدی میشد. درواقع در این فیلم که استاد تمام فانتزیسازها و کابوسساز برجسته سینمای متفاوت آمریکا، تیم برتون آن را کارگردانی کرده بود، جاکوب خانه خانم پرگرین را که متعلق به کودکان خاص بود، پیدا میکرد. در ادامه فیلم میدیدیم که او غرق در دنیایی میشود که پیدایش کرده و کمکم متوجه میشد که ساکنان خانه را میشناسد و سعی داشت قدرتها و تواناییهای آنها را یاد بگیرد.
مردی به نام اوو در این میان شاید مهمترین فیلم اقتباسی چنین روزهایی در سال گذشته باشد که درنهایت به فهرست پنج فیلم نهایی اسکار بهترین فیلم خارجی زبان نیز رسید و البته این جایزه را به فروشنده اصغر فرهادی باخت. این فیلم که براساس رمانی موفق و محبوب نوشته فردریک بکمن که دوسال پیش در سوئد منتشر شده بود، ساخته شده بود، قصه زندگی مردی به نام اوو را میگفت؛ مرد منزوی بازنشسته مریض احوالی که روزهایش را با رفتن سر مزار همسر درگذشته و کارهای تکراری روزمره سپریمیکند و از قوانین تکراری هر روزی زندگیاش تخطی نمیکند. سرانجام میدیدیم که چگونه زندگی اوو با پیداشدن یک همسایه جدید و پرانرژی و پرسروصدای ایرانی و دوستی اتفاقی که بینشان به وجود میآید، تغییر میکند و شوری در زندگی اوو ایجاد میشود...
ملکه کاتو با روایت داستان زندگی، شطرنج و رویای باور نکردنی دختری که کمکم استاد بزرگی میشود، دیگر فیلم موفق و محبوب این روزهای پارسال بود که با اقتباس از رمانی نوشته تیم کروترز خود را بهعنوان فیلمی با ریشههای ادبی به تثبیت رسانده بود. ملکه کاتو درواقع داستان زندگی شگفتانگیز قهرمانی به نام فایوناموتسی است که به شکلی کاملا سورپرایزکننده بر پایه واقعیت به نگارش درآمده و رویای نوجوانی از اوگاندا را تصویر میکند که درنهایت به اوج رسیده و قهرمان جهانی شطرنج میشود. تیم کروترز در روایت این داستان مسحورکننده اسم واقعی این نوجوان را چه در رمان و چه در فیلمش تغییر نداده است.
آتشسوزی بزرگ که براساس داستانی نوشته دن براون با محوریت کاراکتر رابرت لنگدون ساخته شده، دیگر فیلم بزرگ اقتباسی سال گذشته بود که میشد گفت توسط کارگردانی بزرگ یا نویسندهای پرطرفدار خلق شده بود. دن براون نویسنده آثار پرتیراژ و پرخوانندهای چون رمز داوینچی و فرشتگان و شیاطین است که با خلق کاراکتر استاد باسوادی به نام رابرت لنگدون که در زبانها و رمز و طلسمهای باستانی تبحر دارد و وارد داستانهایی مرموز میشود، شماری از موفقترین فیلمهای پررمزوراز سالهای اخیر را شکل داده است. این نویسنده در آتشسوزی بزرگ نیز سراغ همین شخصیت رفته و این بار او را درحالیکه فراموشی به سراغش آمده، در یک بیمارستان ایتالیایی درحالیکه از خواب بیدار میشود، نشان میدهد. در این فیلم رابرت لنگدون با دکتر سینا بروکز همکاری میکند و آنها برخلاف عقربههای ساعت برای متوقف ساختن نقشه فاجعهآمیزی برای به ویرانی کشاندن جهان تلاش میکنند. این فیلم که سومین فیلم از قصههای رابرت لنگدون است که از روی چهارمین کتاب از سری کتابهای این مجموعه دن براون ساخته شده، حداقل از این نظر که تماشاگرانی که از دو فیلم قبلی لذت برده بودند را راضی کرد، میشود فیلمی موفق ارزیابی کرد...
این گزارش به ترجمه رضا فرجپور در روزنامه شهروند منتشر شده است