لیلا حاتمی بازیگر استثنایی سینماست/ او آنچه میگوید را پنهان میکند
بعضی نقش آفرینی های زنان سینمای ایران با استاندارهای سینمای روز اروپا برابری می کند، اما داستان لیلا حاتمی متفاوت است.
ایرانآرت: 1. لیلا حاتمی بازیگری استثنایی در سینمای ایران است. نمی خواهم مبالغه کنم. بحث سلیقه شخصی هم نیست. خب، در سینمای ایران بازی های خوب از بازیگران زن کم ندیده ایم. حداقل بیشتر از بازیگرهای مرد بازی روان و واقع گرایانه ی حمیده خیرآبادی در اجاره نشین ها، دوبازی ظرف و پرشور از نیکی کریمی در سارا و نیمه پنهان، اجرای به یاد ماندنی گلچهره سجادیه در دندان مار ، بازی استثنایی هدیه تهرانی در چهارشنبه سوری و همین طور شوکران و درخشش بی نظیر مریلا زارعی در شیار143 از این مجموعه هستند. یا حتی بازی جسورانه و قدر نادیده طناز طباطبایی در خشم و هیاهو، بازی ماهرانه فاطمه معتمد آریا در اینجا بدون متن و درخشش ترانه علیدوستی در پذیرایی ساده و آسمان زرد کم عمق، اینها نمونه های از نقش آفرینی های زنان سینمای ایران هستند که با استاندارهای سینمای روز اروپا برابری می کنند. می بینید؟ واقع گرا و خوش بین هستم.
2. اما در نهایت باید اذعان کرد که زنان سینمای محصور و محدود ایران ، در چنبره نقش های تکراری و غیرپیچیده، عموما کاراکترهای را می آفرینند که در چالش با نمایش ملودرامیک طیفی از احساسات مثل بغض، خنده ، مهربانی، گرمای عشق و این جور اکت های ملموس قرار دارند. در این چارچوب استاندارد ، طبیعی است که ترانه علیدوستی، پریناز ایزدیار و باران کوثری بیشترین توجه و بیشترین جوایز را به دست بیاورند. آن ها این مهارت های اولیه را به خوبی به دست آورده اند. نقش هایش را بدون پیچیدگی خاصی به نمایش می گذارند و از پس تیپ های مختلف هم برمی آیند. مثل کاری که ترانه در شهرزاد یا فروشنده ، زندگی با چشمان بسته و چهارشنبه سوری انجام داد و باران کوثری در کوچه بی نام و پریناز ایزدیار در ابد و یک روز. در این گونه نقش آفرینی ها معجزه ای رخ نمی دهد. هنر این گونه بازیگران در ترسیم نقش ها به بهتر بغض کردن و پرتاب نگاه های نافذ و البته یک صدای رسا محدود می شود که خب کم چیزی هم نیست . به هرحال طبقه جوان ما بسته به تجربیات محدود خود به این سطح از بازی با حیرت نگاه می کنند. جوان های که مدام جملاتی درباره "حال دلم خوب است" را پست می کنند و با دل خستگی از آرزو های از دست رفته و عشق های شکست خورده برای هم روایت می کنند. در بازی ها ترانه و باران و پریناز شکل آرمانی این خواسته ها محدود خود از زندگی را مشاهده می کنند.
3. اما داستان لیلا حاتمی متفاوت است. او تنها بازیگر سینمای ایران است که می تواند به تماشاگر بگوید چیزی در پس پرده پنهان است . مجموعه ای از احساسات پیچیده و شاید ناگفتنی . بازی لیلا بیش از آن که بیانگر باشد، پنهان کننده است . او برعکس همتایان خود در سینمای ایران در مورد اکت در چهره خود خسیس است . بازی او بیش از آنکه بر مبنای میمیک های مورد علاقه جوانان کفی شاپ نشین طبقه متوسط باشد، ازیک درک غریزی از نقش اتخاذ می شود. با مجموعه ای از فیگورهای بدن، بازی با صدا و نگاه های بی تفاوت . بازی در سکوت. او به هرنقشی حتی اگر بد هم نوشته شده باشد "تاش" ی ز پیچیدگی می زند. برای اینکه بفهمید از چه چیزی حرف می زنم ، کافی است بازی ایزابل هوپر در فیلم ال یا بازی کریستن استوارت در خریدار شخصی را به یاد بیاورد. می دانم چنین شخصیت های در سینمای ایران به ندرت نوشته می شوند اما لیلا حاتمی حتی اگر نقش به اندازه کافی پیچیده نوشته نشده باشد، خودش در اجرای نقش را غنی و پیچیده می سازد.
4. آیا دارم مبالغه می کنم؟ نه. خب بازی نامتقاعد کننده از لیلا کم ندیده ایم همین سال پیش بازی او در نقش استثنایی اش در فیلم من ، قربانی بی دقتی های او در حفظ راکتور احساس شده است . کاراکتری که به خاطر با شلخته لیلا و عدم شهامت کارگردان و در اصلاح این آشفتگی، بیشتر از آن پیچیده باشد ، گنگ از آب درآمده است . از طرفی هیچ وقت فلسفه بازی او در جدایی نادر از سیمین را نفهمیدم. نقشی که جزئی نوشته شده بود و لیلا هم جز نوعی ترسیم عصبیت استاندارد کاری برای نقش نتوانسته بود انجام دهد. بدون کمترین نشانه ای از آن هاله ی مرموزی که معمولا لیلا در نقش آفرینی هایش به همراه خود دارد. یا بازی به شدت محافظه کارانه اش در چهل سالگی. او آنقدر در نمایش احساس در آن فیلم اکراه به خرج می دهد که هیچ چیزی از مثلث دراماتیک فیلم برجای نمی ماند. به این فهرست می شود نارنجی پوش هم اضافه کرد.
5. اما در کنار این شکست های محدود، کارنامه ی او آکنده از پیروزی های خیره کننده است . از همان دلشدگان که حضورش در نقش شاهزاده دل از کف داده ی نابینای ترک، تماشاگران ابتدای دهه 70 سینمای ایران را بهت زده برجای گذاشته بود. یا بازی جاودانه اش در لیلا . اگر فیلم های لیلا این گونه متمایز بر تارک سینمای ایران ایستاده است ، مدیون هم پوشانی کاراکتر لیلا در فیلم با لیلاحاتمی به عنوان بازیگر است . تنها او می توانست کاراکتر پیچیده ی این نقش را این گونه باورپذیر و سودای به نمایش بگذارد. در مرزعشق و تحمل ، لبه عزت نفس وتحقیر ، در پرتگاه امید و ناامیدی. او مرزهای فیلم را گسترش می دهد . باصدا، کاراکتر و نوع رویارویی انحصاری اش با نقش. او در تمام فیلم گویی اندکی به جلو خم شده است . ژستی شرمگینانه و حاکی از عدم اعتماد به نفس همسری جوان که در دنیایی پر از شک و تردید رها شده است . مکالمات او با جمیله شیخی و همسرش هم حکایت از این بی اعتمادی اش به جهان بیرون دارد. که تنها در راز و نیازهایش است که خود را پیدا می کند. یا خاطره سودایی فیلم شیدا به همه کسانی که فیلم را همان دوران دیده اند، مدیون استفاده تبریزی از صدای لیلاست. اگر آب و آتش به رغم سوژه اش مبتذل از آب در نیامده، مدیون کار شگرفی است که حاتمی در ترسیم نجیبانه و باور پذیر یک زن خیابانی انجام داده است. یا همه تلاش های برای شکستن تلقی عمومی از او به عنوان بازیگر نقش زنان اشرافی و روشنفکر. مثل بازی هایش در ارتفاع پست، حکم ، بی پولی، سربه مهر، من و البته رگ خواب. نقش های که همه شان یک چالش برای بازیگر محسوب می شوند.
6. می خواستم درباره ی بازی اش در، دردنیای تو ساعت چند است ؟ بنویسم. نقشی که به ظاهر همان تکرار کاراکتر زن اشرافی و روشنفکر و استاد دل شکستن است . می خواستم از صحنه لیلای کت و شلوار پوش در حیاط خانه پدری در این فیلم بنویسم. اما منصرف شدم. به دلایلی . پس این متن را با بخشی از یادداشت قدیمی تمام می کنم. متنی که درباره فیلم هرشب تنهایی رسول صدرعاملی نوشته بودم. هفت سال پیش: "وقتی دوربین به سمت چهره لیلا حاتمی می چرخید، می توانستیم تمام مشکلات فیلم را فراموش کنیم ؛ تمام شکاف های روایتی فیلم که تلاش فیلمساز و نویسندگان نامدارش(پرتوی و صدرعاملی) نتوانسته بود آن ها را بپوشاند. تمام آن تصاویر تکراری که فیلم ساز از زائران حرم و کبوتران آن می گرفت و می خواست چیزی را به تماشاگر بگوید که نود درصد مردم ایران نه تنها آن را می دانند ، که حتی بیشتر از فیلم ساز به آن معتقدند.تمام آن داستانک های پرطول و تفصیل و گاه کم معنایی که فیلمساز و نویسندگان فیلم به ضرب نریشن های مجری رادیو، می خواستند آن ها را محملی برای ارسال و الصاق پیام فیلم را تماشاگر تبدیل کنند، تمام آن موسیقی کهنه و از مد افتاده ای که با صدای آزارنده سینتی سایزرش تماشاگر را به سینمای دهه ی 60 می برد. می توانستیم تمام آن احساس تلف شدگی را فراموش کنیم ، فیلمی که هدف آن نه نمایش برای تماشاگر خاص و عام ، که گویی قرار بوده ره توشه آخرت فیلمساز باشد.
همه اینها را توانستیم فراموش کنیم وقتی دوربین فرج حیدری با سلیقه ی قابل تحسین، لیلا حاتمی را در یکی از بهترین نقش آفرینی های زنان تاریخ سینمای ایران در قاب خود می گیرد. لیلا حاتمی آرام و غم زده ، در سکوت یا هنگام گفتن دیالوگ ، نوعی از بازیگری را رقم می زند که از سقف و ظرفیت سینمای ایران فراتر است. آن چه هرشب تنهایی را از حافظه مان خارج نمی کند ، فراتر از کارگردانی صدر عاملی و صدابرداری ماهرانه فیلم و بازی متفاوت حامد بهداد، حضور حیرت برانگیز لیلا حاتمی است".
آرش خوش خو این مطلب را در همشهری 24 منتشر کرده است