سعید راد| سعید راد درگذشت
ناگفتههای زندهیاد سعید راد/ هنرمندان میخواهند صدای مردم باشند/ فردین هم به قیمت گوشت اعتراض میکرد
ناگفته های هنرپیشه خوشتیپ سالهای دور و ستاره پیشکسوت که اول مردادماه درگذشت را بخوانید.
ایران آرت: روز گذشته سعید راد بازیگر شناخته شده سینمای ایران درگذشت. خبرآنلاین ۲ بهمن ماه ۱۳۹۸ با او گفتوگویی را منتشر کرده که به بهانه درگذشت این هنرمند تاثیرگذار سینما آن را مرور می کنیم.
شما تجربه بازیگری پیش از انقلاب را دارید، این روزها اغلب بازیگرها درباره مسائل اجتماعی و رویدادهای مختلف اظهار نظر میکنند، آن دوره هم این موضع گیریها بود؟
من مسائل الان را با قبل از انقلاب نمیسنجم. تفاوت جمعیت قبل و بعد از انقلاب را ببینید، هر دوره مقتضیات خود را دارد. آن زمان هم گلهگذاری و نارضایتی بود. یک مصاحبه از شادروان آقای فردین به یاد دارم که گفته بود چرا گوشت کیلویی فلان تومان شده؟
آقای فردین نسبت به مسائل اقتصادی اعتراض داشت؟
بله. ایشان و خیلیهای دیگر.
پس آن زمان هم سلبریتیها اعتراض میکردند ولی الان بعضیها میگویند آنها حق ندارند در این مسائل دخالت کنند.
فردی که به خاطر هنرش درآمدی دارد، میخواهد کنار مردم باشد و بگوید من میخواهم صدای شما باشم. چیزی که اینجا مد شده و شاید هیچ جای دنیا نباشد این است که من ندیدم سیل بیاید، زلزله بیاید و ... همه جا هنرمندها در صحنه باشند. این راهش نیست. اینکه هنرمند بخواهد کنار مردمش باشد یک بحث است، اما این که بخواهد خودش را نشان بدهد بحث دیگری است. البته اهالی سینما، هم مشکلات زیادی دارند.
ولی مشکلات هنرمندها از بقیه جامعه کمتر است.
سینماگرها بخشی از همین جامعه هستند. ما هنوز بیمه تکمیلی نداریم. ۵ هزار نفر در انجمنهای خانه سینما هستند و عدهای مریض هستند، میخواهند قرص بخرند پول ندارند. کسی که همه مدارکش درست بوده بعد از یک سال و نیم، یک سوم پولی که هزینه کرده را دریافت کرده است. اینها مشکلات همه مردم است. شما ژورنالیستها اینها را میدانید ولی میخواهید از زبان ما بشنوید.
روزنامه نگار و منتقد یک نگاه و وظیفه دارد، بازیگر هم جایگاه و وظیفهای دیگر. شما در جریان انصرافهای جشنواره فیلم فجر هستید؟ رویکردتان نسبت به این ماجرا چیست؟
این واکنشها محصول بینش شخصی است، گروهی تفکرشان این است که با انصراف از جشنواره همراهیشان با مردم را نشان میدهند. شاید من هم اگر فیلم داشتم واکنش نشان میدادم. من نه میگویم این کار غلط است و نه میگویم درست است. هر تصمیمی گرفته میشود تصمیم فردی و آزادانه است. نتیجه استقلال فکری. متاسفانه ما جایی قرار گرفتیم که فقط با گوشی موبایل به هم توهین میکنیم، جامعه ما به دلیل تحریمهای ناعادلانه و بسیاری مشکلات اقتصادی، خسته و آسیبپذیر شده، مردم خشمشان را از طریق این گوشیها نشان میدهند و نتیجه این وضع تخریب جامعه است.
به گذشته برگردیم. شما پیش از انقلاب تعدادی فیلم اعتراضی کار کردید. با آقای کیمیایی، تقوایی و نادری که از بدنه روشنفکری سینما بودند، همکاری کردید. آن زمان این فیلمها تاثیرگذار بودند. الان چنین فیلمهایی داریم؟
فیلم «سفر سنگ» که داستان «سنگ و سرنا»ی آقای بهزاد فراهانی بود را با آقای کیمیایی کار کردیم که یک فیلم انقلابی بود.
میگویند آن فیلم انقلاب را پیشبینی کرده بود.
بله. به هر حال فیلمساز باید جلوتر از خودش را ببیند. من وقتی فیلم را برای نمایش به تبریز بردم، در سالن سینما دیدم که مردم حیرت کردند که چطور این فیلم ساخته شده. فیلم اجازه نمایش هم نداشت و وقتی تظاهرات مردمی در همه شهرها فراگیر شد اجازه اکران پیدا کرد. فیلمهای ما آن زمان انتقادی بود. من معتقدم این همه سوژه درباره جنگ داریم که میتواند خیلی چیزها به جوانها بگوید. شما یادتان نمیآید هنگامه جنگ، جوانهایی که جبهه میرفتند حیرتانگیز بودند. چنین عشقی هیچ جای دنیا ندیدهام که جوان از خانهاش فرار کند تا به جبهه برود، چیزی در او تکان خورده بود. عرق ملی خیلی بها داشت. فیلم «دوئل» را با آقای درویش کار کردم. چرا این مدل فیلمها دیگر ساخته نمیشود؟ ایشان هم جلوتر از زمانه خود را دیدند. الان متاسفانه بخش مستقل بودجه ندارد و فیلمهای آپارتمانی تولید میکند که فیلمهای بدی نیستند، اما قدرت اعتراض در آنها نیست. این رویکرد غلط است و مردم خودشان باید قضاوت کنند. اگر قرار باشد فکر کنیم سیستم از دو فیلم لطمه میخورد، شوخی است. مردم ما در تنگنای اقتصادی هستند و اینها عکسالعملهای کوچکی نیست. ما باید احساساتمان را برای پیروزیهایمان خرج کنیم. این خیلی بد است که ورزشکارهای ما به کشورهای دیگر میروند.
مهاجرت را در کارگردانهایمان هم داریم. شما با امیر نادری کار کردید و سینمای ایران سالهاست او را ندارد.
امیر نادری نابغه است. یکی از بزرگترین فیلمسازهای دنیا است، اما رفته. چرا آقای بیضایی رفت؟ چرا آقای تقوایی فیلم نمیسازد؟ باید چک بکشند برای آقای تقوایی و بگویند ده سال بعد فیلمت را بیاور. من وقتی از خارج برگشتم اولین فیلمم در قشم با ناصر تقوایی بود. نادری دومی نخواهد داشت، او هنرمندی خودساخته است. امیر استاد من است و هر چه در سینما بلدم از او یاد گرفتهام. مثل این میماند که اسکورسیزی بخواهد در ایران فیلم بسازد نمیتواند. ما هم آن طرف نمیتوانیم موفق باشیم. نادری یک ویس برای آقای جیرانی فرستاده بود، وقتی شنیدم بغضم گرفت. همان آدم با همان جوشش و منش سابق بود. برای اینکه خالص و راست است. نادری تنها کسی است که هیچوقت ندیدم دروغ بگوید. آن طرف دنیا هم مصیبت کم نکشیده. آقای تقوایی و آقای بیضایی را هم نداریم. الان فیلمسازهای ما خیلی خوب شدند. بازیگرها هم همینطور، اما غیبت بعضیها تلخ است.
با سریال «دل» برای اولین بار شبکه نمایش خانگی را تجربه کردید.
باید روزی این فضا را تجربه میکردم. واکنشهای مختلفی هم بعد از توزیع سریال در فضای مجازی دیدم که اغلب ناعادلانه بود. فضای مجازی به شما قدرتی میدهد که تصمیم بگیری بگویی یک فیلم خوب یا بد است. برای تولید این سریال تلاش شده، گروه تولید خوبی داشتیم ولی آن چیزهایی که در فیلمهای سینمایی میدیدم برای من اینجا اتفاق نیفتاد.
منظورتان این است که بحث صنعت و اقتصادی سینما در نمایش خانگی هست ولی هنرش نیست؟
اصلا کاملا دنیای متفاوتی با سینما دارد. عکاسی است که شما در آن حرف هم میزنید.
از بازی خودتان در سریال «دل» راضی هستید؟ نسلهای مختلفی از بازیگرها در این پروژه حضور دارند.
شاید بعضی چیزها در این پروژه را دوست نداشتم، اما بقیه به این جنس کار عادت کردهاند و کارشان را انجام دادند. بازیگرها هم کارشان را انجام دادند، ولی من اصلا تفکر دیگری داشتم و حاصل کار، چیز دیگری شد.
شما فکر میکنید پروژه «دل» نتیجهای که میخواسته، نگرفته؟
میدانم مردم از این سریال استقبال کردهاند. عوامل اصلی حتما روی این کست فکر کردند. چون سرمایهگذاری کردند و اگر ضرر میکردند لطمه بدی میخوردند. حامد بهداد بازیگر خیلی خوبی است. من دو، سه کار خوب از او دیدم. «آرایش غلیظ»، «قصر شیرین» و «روز سوم». بازیگرهای دیگری که من با آنها در این سریال همکاری کردم سیستمشان همین است که آرام حرف میزنند، خوب گریه میکنند و... آن زمان میگفتند هندی، الان میگویند ترکی. مثل پاورقیهای آن زمان است، اما مردم میپسندند.
این روزها حال و هوای اغلب ما خوب نیست. جامعه درگیر اندوه و غم است. صحبت های ما هم متاثر از همین فضا بود. حرفی اگر باقی مانده...
در شرق مخصوصا ایران جنبه احساساتی شخصیت ما بیش از منطقمان است. در تمام این سالها و روزهایی که بر ما گذشته، این اتفاقات، سیل، زلزله، سقوط هواپیما، افرادی که در کرمان جان باختند که به نظر من خیلی جانگداز بود، احساسات ما را متبلور و زخمی کرده. این مواقع آنقدر رقیق هستیم که باعث میشود نتوانیم منطقمان را به کار ببریم. این با ما نهادینه شده و اصلا به حکومتها مربوط نیست. جامعه ما روزهای تلخی را پشت سرگذاشته، همه داغداریم و من از این فرصت استفاده کرده همدردیام را با خانوادههای سوگوار اعلام میکنم.