گفتوگو با سردبیر سابق کایه دو سینما؛
کیارستمی بهترین سفیر ایران در دنیا بود/ فیلمهای فرهادی شبیه درامهای تلویزیونیاند
ژان میشل فرودون می گوید: مسوولان اسکار با دادن جایزه به فیلم یک کارگردان ایرانی میخواستند نوعی بیانیه بر ضد دونالد ترامپ صادر کنند.
نظرتان درباره جشنواره بینالمللی فیلم فجر چیست؟
من سال گذشته هم مهمان جشنواره بودم و به نظرم جشنواره امسال بهتر از سال قبل است و پیشرفت داشته است؛ سازماندهی قابل قبولی دارد و استقبال از مهمانان خارجی خیلی خوب است. فکر میکنم جشنواره دارد راه خود را به عنوان یک رویداد هنری بینالمللی باز میکند.
درباره فیلمها چه فکر میکنید؟ به خصوص فیلمهای ایرانی اکران شده در جشنواره.
من اصلا برای تماشای فیلمهای جدید ایرانی به جشنواره فجر آمدهام. البته دلیل اولم، شرکت در بخش بزرگداشت عباس کیارستمی بود. او از دوستان خوب من بود. فیلم مستند سیفالله صمدیان درباره کیارستمی را دیدم که فیلم واقعا خوبی بود. همچنین، یک مستند خوب درباره سهراب شهید ثالث دیدم. فیلم «برگ زندگی»، ساخته ابراهیم مختاری را هم دیدم که از آنهم خوشم آمد.
به نظر شما تفکیک جشنواره به دو بخش داخلی و بینالمللی ایده خوبی بود؟
واقعیتش خیر؛ ما خارجیها به ایران میآییم تا فیلمهای ایرانی را ببینیم وگرنه فیلمهای خارجی را در همه جای دنیا میتوانیم ببینیم. من فکر میکنم برگزاری جشنواره به صورت یکپارچه خیلی بهتر بود.
به طور کلی نظرتان درباره سینمای ایران چیست؟
سینمای ایران فیلمهای بسیار زیبایی به دنیا ارایه داده است. البته وضعیت کنونی سینمای ایران نسبت به قبل، که من آن را دوره طلایی سینمای ایران میدانم افت کرده است. البته در حال حاضر هم فیلمسازان مستعدی در ایران فعالیت میکنند؛ هم جوان و هم مسن.
حتما فیلمهای اصغر فرهادی را دنبال کردهاید. از نظر شما او چگونه فیلمسازیست؟
به نظرم فرهادی فیلمنامهنویس بزرگی است. فیلمنامههای او واقعا قوی هستند ولی کارگردانیاش را چندان نمیپسندم.
چه ایرادی در کار او میبینید؟
ایرادی در کار او وجود ندارد. اما برای من مهمترین وجه یک فیلم، چیزهایی نیست که میبینم بلکه چیزهایی است که دیده نمیشود. در سینمای فرهادی، شما تقریبا همهچیز را میبینید و بیشتر قصه از طریق دیالوگها روایت میشود و داستان وابستگی زیادی به دیالوگ دارد. بازیها هم بیشتر کلامی هستند. بنابراین، جای زیادی برای شما به عنوان تماشاگری که سهمی در ساختن روایت دارد باقی نمیماند. به نظرم، سینمای فرهادی تا حد زیادی تلویزیونی است؛ بسیار شبیه درامهای تلویزیونی.
پس شما سینمای کیارستمی را ترجیح میدهید.
قطعا. سینمای کیارستمی نه تنها در سطح ایران، بلکه در جهان بیهمتاست.
آثار کیارستمی چه ویژگیای دارند که شما را جذب میکند؟
فیلمهای او واقعگرایانه و در عین حال، عمیق و معنوی هستند.
مقصودتان از معنویت در اینجا دقیقا چیست؟
او به دوستی با دیگران، به درد آنها و همدردی با آنها میپردازد. اخلاق در آثار او بسیار بارز است؛ نه اخلاق مرسوم که شامل تعدادی قوانین جزمی است، بلکه اخلاق ناب که ریشه در انسان بودن انسان دارد. همچنین، او بسیار خلاق بود و از آزمودن راههای جدید ابایی نداشت؛ هم از نظر هنری خلاق بود هم تکنیکی. آثار او سرشار از زیباییشناسی ایرانی است.
او در فیلمهایش فرهنگ ایران را به دنیا معرفی کرد؛ فرهنگی که ریشه در شعر دارد. او بهترین سفیری بود که ایران میتوانست در جهان داشته باشد. فیلمهای او باعث شد مردم دنیا نگاه بهتری به ایران و فرهنگ و مردم آن داشته باشند. برای من بسیار دردناک است وقتی از برخی کارگردانان و افراد ایرانی، از جمله از برخی مسوولان، چیزهایی بر ضد کیارستمی میشنوم.
مثلا چه چیزهایی؟
اینکه مخاطب عام فیلمهای او را دوست ندارد، یا آثار او ایرانی نیستند یا اینکه او برای کشورهای غربی فیلم میساخت نه برای مردمش. این صحبتها واقعا برایم آزاردهنده هستند. واقعیت این است که فیلمهای کیارستمی بسیار ساده هستند و هر کس که آنها را ببیند، میتواند درکشان کند. بسیاری از آنهایی که درباره او احکام ناروا صادر میکنند اصلا فیلمهایش را ندیدهاند.
نقش درام را در فیلمهای کیارستمی چگونه میبینید؟ برخی ادعا میکنند فیلمهای او از عناصر دراماتیک بیبهرهاند.
آثار او قطعا درام دارند، اما نوع خاصی از درام. به خصوص شیوه روایتپردازی او خاص و منحصر به فرد است.
آیا با این نظر موافقید که کیارستمی از سینمای نئورئالیست ایتالیا ملهم بود؟
بله، اما نمیتوان آثار او را با فیلمهای نئورئالیستی ایتالیا مقایسه کرد، چرا که عناصر متفاوتی در این آثار دیده میشود که در نئورئالیسم نبود. در واقع، فیلمهای او کاملا اریژینال (اصیل) هستند.
با دیگر فیلمسازان ایرانی چقدر آشنا هستید؟
من آثار بسیاری از فیلمسازان ایرانی، از جمله امیر نادری، رخشان بنی اعتماد، جعفر پناهی و برخی کارهای محسن مخملباف را تحسین میکنم. فیلمهای کامران شیردل و داریوش مهرجویی و در میان فیلمسازان جدیدتر هم آثار مانی حقیقی را دوست دارم. به فیلم «باشو، غریبهای کوچک» بهرام بیضایی هم خیلی علاقه دارم. فیلمهای جلیلی را نیز همین طور، که البته متاسفانه اخیرا فیلمی نساخته است. کارهای یکتاپناه، مشخصا فیلم «جمعه» را هم خیلی دوست دارم که از او هم اخیرا فیلمی ندیدم.
بهتر است کمی به سینمای کشور شما، فرانسه بپردازیم. کارهای نسل جدید فیلمسازان فرانسوی را چگونه میبینید؟
سینمای فرانسه هم مثل سینمای ایران از دوران طلاییاش که موج نو بود فاصله گرفته است، اما هنوز فیلمسازان خوبی هستند و جالب اینکه بسیاری از فیلمسازان خوب ما زن هستند.
شما از علاقهمندان موج نوی سینمای فرانسه هستید. از نظر شما، موج نو یک سبک بود؟
نه یک سبک، بلکه بیشتر یک «روح»؛ یک حال و هوا.
بیشتر آثار کدام فیلمسازان موج نو را میپسندید؟
فیلمهای ژاک دمی، ژان لوک گدار و آلن رنه را. البته گدار هنوز فیلم میسازد و اخیرا آخرین فیلمش را تمام کرده است. فیلمهای روبر برسون و الیویا سایاس را هم خیلی دوست دارم.
کمی درباره فیلمهای جدید صحبت کنیم. فیلم «لالالند» را چگونه دیدید؟
فیلم خوبی بود؛ ادای احترامی به فیلمهای موزیکال. البته آن را یک شاهکار نمیدانم، ولی از آن خوشم میآید.
درباره فیلم «تونی اردمن» که رقیب «فروشنده» فرهادی در اسکار بود چه فکر میکنید؟
به نظرم هر دوی این فیلمها شبیه هم بودند و من هیچ کدامشان را زیاد دوست ندارم. هر دوی آنها بیشتر درامهای تلویزیونی هستند تا سینمایی.
به نظر شما چه فیلمی مستحق بردن اسکار بهترین فیلم خارجی بود؟
به نظرم فیلم فیلیپینی «زنانی که میروند»
(Women who Left) (ساخته لاو دیاز) که برنده جایزه جشنواره ونیز هم شده بود بهترین فیلم خارجی اسکار بود. «فارغالتحصیلی» (Graduation)، ساخته فیلمساز رومانیایی «کریستین مانجیو» هم فیلم خوبی بود. واقعیت این است که سلیقه هنری داوران اسکار بسیار نازل است.
آیا با این نظر موافقید که جایزه فرهادی، وجه سیاسی داشت؟
بله، تا حدی. مسوولان اسکار با دادن جایزه به فیلم یک کارگردان ایرانی میخواستند نوعی بیانیه بر ضد دونالد ترامپ صادر کنند. در عین حال، آنها «فروشنده» را دوست داشتند. بسیاری از تماشاگران نیز همین طور. در واقع، ترکیبی از این دو عامل (علاقه آنها به فیلم و وجه سیاسی ماجرا) باعث شد جایزه را به فرهادی بدهند.
عکس: زهرا رمضانی