در حاشیه تصویربرداری سریال قصهی هزار افسون مصاحبه انجام شده است
پرده برداری بهنوش بختیاری از یک سقوط فرهنگی/ به من میگویند باید با بنز و بیامدبلیو سر قرارداد بیایی روی قراردادت تأثیر دارد اما من سالهاست با رانندهام که تیبا دارد تردد میکنم / ناامنی اقتصادی سبب شده بازیگران شغل دوم داشته باشند
بهنوش بختیاری در گفتگو اختصاصی با ایران آرت: من بهنوش بختیاری که 26 سال است در این حرفه از منشی صحنه تا دستیاری کارگردان و بازیگری حضور دارم، مشکلی داشتم و پشت در اتاق مسئولان خانهی سینما با وکیلم سه ساعت منتظر ماندم تا به من اجازهی ورود به اتاقشان بدهند. شاید علتش این است که من کار طنز میکنم، آنقدر مرا که باید، جدی نمیگیرند. خانهی سینما هیچ کاری برای امثال من نکرده. ما در هیچکدام از جشنهایشان دعوت نیستیم. برای هیچیک از مشکلاتمان نمیتوانیم به خانهی سینما پناه ببریم. همیشه حق با کسانی بوده که حقوق هنرمند را تضییع کردهاند
ایران آرت: رامین فناییان: بهنوش بختیاری، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون، از سال 1375 با بازی در سریال هوای تازه به کارگردانی حسن فتحی بازیگری را به صورت حرفهای آغاز کرد و سپس در سال 1376 برای بازی در فیلم سینمایی پشت دیوار شب به کارگردانی مهران تأییدی وارد فعالیتهای سینما شد و در ادامهی تجربههای بازیگری خود در سال 1394برای بازی در فیلم «من» به کارگردانی سهیل بیرقی نامزد بهترین بازیگر جشنوارهی فیلم فجر شد. بختیاری تا کنون در حدود 45 فیلم و 39 سریال بازی کرده و تجربهی بازی در 6 سریال شبکهی خانگی را نیز بر عهده داشته است.
او در سال 1395 در تئاتر سه خواهر و دیگران به کارگردانی امجد در سالن اصلی تئاتر شهر نیز بازی داشته است.
بهنوش بختیاری هم اکنون در سریال قصهی هزار افسون به کارگردانی سعیدعباسی و تهیهکنندگی مهدی مولوی در کنار بازیگرانی همچون پژمان بازغی، شبنم قلیخانی، آتش تقیپور، فخرالدین صدیق شریف، ساناز سماواتی، مهران رجبی، سوسن پرور، شهرام عبدلی و ... ایفای نقش میکند. به انگیزهی بازی در این سریال شبکهی خانگی ایران آرت با او گفتوگویی اختصاصی انجام داده که در پی میآید.
شما برای قبول بازی در سریال قصهی هزار افسون ابتدا فیلمنامه را خواندید بعد مسائل دیگر را در نظر گرفتید؟ دلیل انتخاب شما برای بازی در این سریال چه بود؟
سریال قصهی هزار افسون یکی از شانسهای زندگی من است. زمانی که برای این نقش انتخاب شدم، سجده کردم و خدا را سپاس گفتم که در یک کار کودک، خالص، پاک، مدرن و در یک گروه به شدت منسجم کار خواهم کرد. به آقای سعید عباسی کارگردان گفتم من چه کار خوبی در پیشگاه خدا کردهام که این پاداش را میگیرم. ایشان و همسرشان از دوستان و همکاران قدیمی من هستند. گروه فیلمبرداری هم همینطور. بنا بر این همکاران، قصه و نگاه کارگردان در این مجموعه برایم بسیار انگیزهبخش بود تا در آن بازی کنم. مطمئن هستم این اثر جزو سریالهای شاخص کودک و نوجوان میشود.
آیا دستمزدهای بازیگری در کارهای کودک و نوجوان و بزرگسال یکسان است یا نه این هم مانند کارهای کمدی دست پایین فرض میشود؟
در کار کودک و نوجوان کمی وضعیت بهتر از کار کمدی هست ولی باز هم از کار بزرگسال کمتر است.
در کشور ما متأسفانه فیلم و سریال کودک و نوجوان خیلی کم تولید میشود.
خیلی کم و اصلاً جدی گرفته نمیشود. در حالی که بسیار جدی است. کودکان نسل بعدی را میسازند. مهمترین آدمهای کشور ما کودکان هستند. باید به پرورش آنها رسیدگی کنیم. خود ما خیلی از چیزها را در کودکی نباید میخواندیم و میفهمیدیم که خواندیم و فهمیدیم. خیلی از چیزها را باید میگفتند و یاد میدادند از جمله راه و روش زندگی که نگفتند و یاد ندادند. قصهی هزار افسون به بچهها راه و روش زندگی را یاد میدهد. صداقت داشتن و قضاوت نکردن را یاد میدهد. فرهنگ اصیل زندگی را میآموزاند. همهی اینها به شکل جذاب و خوش رنگ و لعاب و مدرن به بچهها ارائه میشود و قطعاً در هنگام پخش، آن را میپسندند. در سینما هم برنامه و بودجهای برای فیلمهای کودکان و نوجوانان ندارند. تهیهکنندهی همین مجموعه آقای مهدی مولوی واقعن با سختیهای زیادی مواجه است. تهیهی بودجهی این سریال خیلی سخت است. ایشان برای تولید این سریال دارند سرمایهی شخصیشان را هزینه میکنند. اسپانسری هم ما را همراهی نکرد. ایشان برای ساخت این سریال دغدغه و هدف دارند. من از همینجا از ایشان تشکر میکنم.
در مسیر انتخاب نقشهایتان چه شرایط و ملاکهای بیشتر مؤثر است؟ آیا پس از این همه سال و تجربه، پیشنهادات کاری به حدی هست که بتوانید انتخاب کنید؟
ببینید زمانی که کارهای طنز به من پیشنهاد میشد، من با توجه به نظر و علایقم آنها را حتا از نظر متن و فیلمنامه تا بازی بداهه و خلاقه، کامل میکردم تا گلیم نقشم را از آب بکشم. گاهی اوقات هم کارهایی مثل شبهای برره، باغ مظفر، جایزهی بزرگ و خانه به دوش بود که کارهای قویتری بودند، باعث شدند من به عنوان بازیگر نقشهای طنز شناخته شوم. بعد از آن تمام تلاشم این بوده که ثابت کنم من فقط بازیگر کارهای طنز نیستم و نقشهای متفاوتتری هم میتوانم ایفا کنم. در فیلم «من» ساختهی سهیل بیرقی چهار سکانس بازی داشتم که کاندیدای سیمرغ بازیگری جشنوارهی فیلم فجر شدم. در فیلم آستیگمات یک سکانس بازی کردم که بازخوردهای بسیار خوبی داشت و تحسین شد. برای فیلمهای انزوا و گورکن جوایزی هم گرفتم. در نقشهای کوتاه بازی کردم که بگویم متراژ نقش، برایم مهم نیست، اما در ایران اگر با هر اثری معروف شوی، تو را با همان میشناسند. بازیگر کمدی بودن البته خیلی سختتر است، اما متأسفانه به دیدهی حقارت به آن نگاه میشود، تا جایی که تو فکر میکنی کار بدی میکنی که کمدی کار میکنی. کمدین بودن اصلاً کار راحتی نیست.
ما نسلی از بازیگران را در سینما و تئاتر دیدیم که دیگر وجود ندارند؛ نسلی که با سبک بازیگری متد اکتینگ کار میکردند. در بازیگران نسل فعلی ما دیگر از آن نوع بازیها نمیبینیم. شاید نتوانیم به بازیگران امروز نقش ناصرالدین شاه را بدهیم. فکر میکنید چرا این حرفه به این روز درآمده است؟ البته از نظر کمی رشد داشتهایم اما به لحاظ کیفی نه الزاماً.
یکی از دلایل آن این است که به لحاظ فرهنگی سقوط کردهایم. هنر اصولاً در کشور ما آن جایگاه پیشین را ندارد. اغلب ایرانها هنر را تجملی میبینند. دلیل دیگر ناامنی اقتصادی است. بازیگران فکر میکنند غیر از هنر، باید شغل دیگری هم داشته باشند و این از کیفیت کارشان کم میکند. متأسفانه تمرکزی روی شغلشان وجود ندارد. قبلاً این کار را میکردند. مثلاً به من میگویند تو چرا ماشین نداری؟ باید با بنز و بیامدبلیو سر قرارداد بیایی. این روی قراردادت تأثیر دارد. اما من سالهاست با رانندهام که تیبا دارد، تردد میکنم و این چیزها برایم مهم نیست. لباست باید برند باشد، خانهات حتماً بالای شهر باشد. این تفکر باعث میشود بازیگر به هوای پول درآوردن سر از بیلبوردهای تبلیغاتی هم دربیاورد یا چندین شغل دیگر داشته باشد که اینها تمرکز بازیگر را از بین میبرد. به همین دلیل بازیگر آنقدر خسته و فرسوده میشود که دیگر به شغلش فکر نمیکند و فقط در پروژهی سینمایی یا تلویزیونی حضور پیدا میکند تا بازیاش ضبط شود و بعد برود. این را تماشاگر، بهتر از همه میفهمد؛ یا اینکه بازیگر به خاطر معاش و گذران زندگی، همزمان قبول میکند که در چند فیلم و سریال بازی کند.
به نظر شما در دورهی همه گیری بیماری کرونا چه تأثیراتی بر روی هنرهای نمایشی، سینما و تلویزیون و حرفهی شما به عنوان بازیگر داشته است؟
این موضوع به شدت مشکلساز بود. در این دوران متأسفانه ما تعدادی از بهترین هنرمندانمان را از دست دادیم. با مرحوم علی سلیمانی سر یک کار بودیم و با هم دربارهی همین مسئله صحبت هم میکردیم. میگفتم علی ببین همه ماسک دارند ما نداریم و ما از ترس اینکه بگویند اینها خونشان رنگینتر است یا امثالهم واکسیناسیون خارج از نوبت نداشتیم. مثل همه در زمان اعلامی وزارت بهداشت واکسن زدیم در حالی که شرایط برای ما از بقیه مردم بدتر بود و نمیتوانستیم مانند بقیه فاصلهی اجتماعی یا ماسک زدن را رعایت کنیم. اغلب ما هم بدون استثنا دو سه بار کرونا گرفتیم. در این دوران از دست دادن تعدادی از هنرمدان بزرگ باورنکردنی بود. بسیاری از هنرمندان هم کار نکردند. اینها خانواده دارند. درآمدشان از هنر است. اگر کار باشد، درآمد هم هست. تازه اگر دستمزد بدهند و به موقع بدهند. اما در غیر این صورت نه. دو سال و سه سال هم منتظر پرداخت حقالزحمهیمان بودهایم. خیلی از کارها را هم فی سبیل الله انجام دادهایم. اغلب هم هنگام قرارداد میگویند پول نداریم. من هنوز دستمزد ده سال پیشم را میگیرم. دستمزدها بالا نرفته. همین را هم باید التماس کنیم تا بگیریم.
به نظرم تولید آثار هنری کمتر از کار پزشکان نیست. در خانه ماندن مردم، نیازهای بیشتری برای مسئولان ایجاد میکند. در دوران کرونا بیشتر سرگرمی و تفریح مردم، از طریق برنامههای برنامهسازان و هنرمندان است. هنرمندان در خط مقدم دوش به دوش پرستاران تلاش کردهاند. صندوق هنر در این میان برای بیمه و بیکاری هنرمندان آیا برنامهای دارد؟
اگر هم بوده آنقدر بیصدا و بدون انعکاس و محدود بوده که کسی باخبر نشده. من شخصاً مطلع نشدم. واکسنم را هم بیرون از صنف زدم. چون اصلاً مطلع نشدم که واکسن هنرمندان چگونه و چه زمانی بوده است. اصلاً بیمه هم مگر داریم؟ یعنی هنرمندان ما تا جوان هستند و نیرو دارند کار میکنند و بعد هم کنار میروند. انگار نه انگار که او روزی عزت و احترامی داشته. همین الآن هم حتا جوانان هنرمند درگیر باندهای بازیگری هستند. بعضی بازیگران میهمانیها و روابطی دارند. اگر این روابط را داشته باشی، عضو گروهشان هستی. اگر این روابط را نداشته باشی، نیستی. بازیگران از طرف هیچ صنفی به خصوص خانهی سینما که من گلایه دارم از ایشان، حمایت نمیشوند. من بهنوش بختیاری که 26 سال است در این حرفه از منشی صحنه تا دستیاری کارگردان و بازیگری حضور دارم، مشکلی داشتم و پشت در اتاق مسئولان خانهی سینما با وکیلم سه ساعت منتظر ماندم تا به من اجازهی ورود به اتاقشان بدهند. شاید علتش این است که من کار طنز میکنم، آنقدر مرا که باید، جدی نمیگیرند. خانهی سینما هیچ کاری برای امثال من نکرده. ما در هیچکدام از جشنهایشان دعوت نیستیم. برای هیچیک از مشکلاتمان نمیتوانیم به خانهی سینما پناه ببریم. همیشه حق با کسانی بوده که حقوق هنرمند را تضییع کردهاند. خانهی سینما به هیچ عنوان از ما حمایت و پاسداری نمیکند. راستش من نمیدانم خانهی سینما برای چه وجود دارد؟ فقط به فکر روابط محدود خود و حمایت از حلقهی یاران نزدیک خود هستند. چند نفر کارگردان و بازیگر نورچشمی دارند و بس؛ باقی هیچ. در عوض وقتی برای خیریهای پول میخواهند از من به عنوان نفر اول دعوت میکنند. بنا بر این از خانهی سینما به شدت گلایه دارم و به نظرم اگر تعطیل شود، هیچ اتفاقی در بدنهی سینما و برای بازیگرانی مثل من که سالها زحمت کشیدیم و توقعی نداشتیم، نمیافتد. به طور کلی سینمای ما بزرگتر ندارد.
حرفهی بازیگری اساساً انگار حرفهی یتیمی است و متولی ندارد.
دقیقاً. بیرونمان دیگران را میسوزاند و درونمان خودمان را. یک نام کثیفی هم به عنوان سلبریتی به ما چسباندهاند که بیشتر شبیه فحش است. یعنی اینها یک مشت مرفه بیدردند. از دل ما خبر ندارند. تحت نام سلبریتی مردم را با ما بد کردهاند.
اگر دو متن یا دو پروژه با یک کارگردان به شما پیشنهاد دهند که یکی کار کودک و یکی کار بزرگسال است و هر دو هم فیلمنامهی خوبی دارند و از هر لحاظ برابرند، شما کدامیک را انتخاب میکنید؟
من عاشق بچهها هستم اما چون به تازگی بازی در چند پروژهی کودک و نوجوان را انجام دادهام، فعلاً ترجیح میدهم در پروژههای بزرگسال و ملودرام اجتماعی با نقشهای پیچیده بازی کنم. دوست دارم چالش جدیدی در بازیگری داشته باشم.