تلویزیون و ترس از هووی ۱۱ ساله/ مهران مدیری با قلب یخی کلید را زد
شرایط دشوار اواخر شهریور ماه 11 سال پیش یعنی سال 89 اتفاق افتاد و ظرف مدت زمانی کوتاه پایههای سیطره چهلوچند ساله تلویزیون را متزلزل کرد.
ایران آرت: مازیار معاونی در شرق نوشت: زمانی که یک موقعیت انحصاری چهلوچند ساله در معرض خطر قرار میگیرد میتوان درک کرد چه شرایط سختی برای صاحبان آن موقعیت خاص رقم میخورد و مدیریت درستِ اوضاع آرام بههمریخته تا چه اندازه میتواند دشوار باشد.
حکایت تلویزیون است که از نیمههای دهه 40 تا اواخر دهه 80 حاکم بلامنازع مدیوم نمایشی «سریال» بود و برای بیش از چهار دهه به تنهایی و بدون هراس از امکان سربرآوردن رقبای تازه، به سیطره خود در این عرصه ادامه میداد. سیطرهای که در این بازه زمانی طولانی تولید فهرست بلندبالایی از سریالهای تلویزیونی در ژانرهای مختلف نمایشی را رقم زد؛ از آثار فاخر تاریخی گرفته تا ملودرامهای دیدنی، طنزهای هفتگی و نود شبی و البته تعداد بسیار بیشتری سریال که فقط و فقط حکم آنتنپُرکن داشته و دارند و در حافظه نمایشی بینندگان این رسانه ردّ شده و اثر ماندگاری از خود به جای نگذاشتهاند.
اما آن شرایط دشواری که ذکرش رفت اواخر شهریور ماه 11 سال پیش یعنی سال 89 اتفاق افتاد و ظرف مدت زمانی کوتاه پایههای آن سیطره چهلوچند ساله بر عرصه تولید و پخش سریال را متزلزل کرد. اتفاقی که نخستین حضور مهران مدیری بهعنوان مجموعهساز در شبکه نمایش خانگی آن را رقم زد و سریال دیدنی « قهوه تلخ» پاییز آخرین سال دهه 80 را برای مخاطبان مجموعههای نمایشی شیرین و برای متولیان سریالسازی ِ تلویزیون تلخ و ناخوشایند کرد. احتمالا مخاطبان آن سالهای تلویزیون به یاد دارند که پاییز همان سال سریال نمایشی شبانه شبکه سوم تلویزیون، مجموعه هر شبی «خوشنشینها» از جمله اولین ساختههای سعید آقاخانی بود که از همان سالهای نخست فعالیتش در مقام کارگردان هم کسی در خلاقیت و مهارتش به عنوان یک مجموعهساز تردیدی نداشت با این حال دست بازتر مهران مدیری در پرداخت مضامین طنز و فقدان خطوط قرمز و ممیزیهای غالبا سختگیرانه از یکسو در کنار هیجان ناشی از امکان تماشای سریال از رسانهای به جز سیما کاری کرد که نه ساخته طنزآمیز آقاخانی و نه دیگر مجموعههای تلویزیونی نیمه دوم آن سال همچون «خانه بیپرنده»، «آسمان همیشه ابری نیست» و... هیچکدام در برابر «قهوه تلخ» و دیگر سریال آن روزهای نمایش خانگی یعنی «قلب یخی» ساخته محمدحسین لطیفی تقریبا هیچ حرفی برای گفتن نداشتند و عملا کمترین میزان مخاطب و کمترین توجهات را به خود جلب کردند.
داستان مجموعههای تلویزیونی و سریالهای نمایش خانگی به اینجا محدود نشد و دوره تقابل پرفراز و فرودی را پشتسر گذاشت. دوره تقابلی که سهم شبکه نمایش خانگی در توفقهای آن بسیار بیشتر بود، در واقع پس از آن موج اولیه که با «قهوه تلخ» و «قلب یخی» و در ادامه «ساخت ایران» آمد و اقبال مخاطبان به سریالهای تلویزیونی را تا اندازهای کمرنگ کرد یک دوره سهساله تا سال 94 و پخش فصل اول سریال فراموشنشدنی «شهرزاد» ساخته حسن فتحی فاصله افتاد که دوره مهمی برای نمایش خانگی نبود و طنزهای ضعیفتر ساخته مهران مدیری همچون «شوخی کردم»، «ویلای من» و «عطسه»، آثاری نظیر «آشوب» که نوعی تقلید خامدستانه از مجموعههای موفق پیشین دوره تاریخی نزدیک به زمان معاصر محسوب میشدند و مجموعههای دیگری همچون «آسپرین» و «عالیجناب» چندان رجحانی بر سریالهای تلویزیونی ایجاد نمیکردند و این شبکه با اتکا به سریالهایی همچون «شاهگوش» و «دندونطلا» در مجموعه شانه به شانه با تلویزیونی راه میرفت که گلهای سرسبدش در سریالسازی آن سالها آثاری مانند «زمانه» و «راه طولانی» بودند که انصافا آثاری دیدنی و خوشساخت بودند.
با آمدن و ادامهیافتن سریال «شهرزاد» که برای حدود دو سال سردمدار تمام مجموعههای نمایشی داخلی بود و از پس آن «عاشقانه» که نسل جوان را به شکل شگفتانگیزی شیفته خود کرده بود، تلویزیون که نتوانست در سالهای میانی دهه 90 مجموعه چشمگیری را روانه آنتن شبکههای مختلف خود کند از نفس افتاد. در این سالها تلویزیون تنها سلاح برندهای که برای تقابل با نمایش خانگی در چنته داشت سریال دنبالهدار « پایتخت» بود که آن هم در زمان محدود ایام نوروز (برخی از سالها) توجهات را بار دیگر به سوی تلویزیون باز میگرداند، البته برخی از دیگر آثار طنز نظیر سهگانه «لیسانسهها» و «دردسرهای عظیم1» هم مجموعههای خوبی بودند که چراغ تلویزیون را روشن نگاه میداشتند اما نه به آن اندازه که بتوان عدم توفیق دهها سریالی را که به شکل هر شبی از چهار شبکه مختص پخش سریال روی آنتن میرفتند، به واسطه آنها توجیه کرده و در برابر آثار نمایش خانگی هم حرفهای زیادی برای گفتن داشت.
قطعه آخر تقابل سریالی میان تلویزیون و شبکه نمایش خانگی از دو سال پیش شکل گرفته است، از نوروز 98 که تلویزیون افزون بر «پایتختِ» رو به نزول، یک برگ برنده فولکلوریک دیگر به نام «نون خ» را هم به داشتههای نمایشی خود اضافه کرده که در کیفیت و دقتی که در ساخت آن به کار رفته، نمیتوان تردیدی داشت. در کنار اینها مجموعهای نظیر «برادر جان» هم در شبهای رمضان 98 ازطریق آنتن شبکه سوم سیما پخش شد که بنا به موضوع و پرداخت خوب و ترکیب بازیگران جذابی از علی نصیریان بزرگ تا حسام منظورِ خوشچهره و کاریزماتیک در مجموع سریال موفقی بود اما در همین فاصله زمانی دوسالونیمه شبکه نمایش خانگی هم نهتنها بیکار ننشسته که بسیار برّندهتر و قویتر از سالهای قبل هم ظاهر شد. در عرصه ملودرامهایی که مایههای اجتماعی را هم چاشنی کار خود کرده بودند سریال «همگناه» داشته نمایش خانگی بود که سریالی متوسط ولی فوقالعاده دلنشین بود که از حضور بازیگری نظیر پرویز پرستویی هم بهره میبرد که چندسالی است به دلیل انتقادهای جدی به عملکرد سیما در حوزههای مختلف از حضور در سریالهای تلویزیونی خودداری میکند. حتی سریال «مانکن» هم که از بُعد کیفی حرف زیادی برای گفتن نداشت مایههای مفرح و مخاطبپسندی را در بطن خود داشت که بیننده خسته از مناسبات سخت روزمره را که دمی برای سرگرمی و تمدّد اعصاب به تماشای سریال نشسته راضی نگاه میداشت. به اینها اضافه کنید مجموعه مخاطبپسند «ملکه گدایان»، سریال متفاوت «قورباغه» که دستکم بخشی از مخاطبان نسل جوان از تماشای آن ابراز رضایت میکردند، سریال تحسینبرانگیز «زخم کاری» ساخته محمدحسین مهدویان که با پرداخت فوقالعاده و بازیهای بهیادماندنی نقشآفرینانش بهخصوص جواد عزتی که دوران اوج عجیب و غریبی را تجربه میکند و سرانجام مجموعه «خاتون» ساخته تینا پاکروان که در ششهفتهای که از پخشش گذشته بسیار خوب و خوشساخت نشان داده است، تازه سریال جدید حسن فتحی یعنی «جیران» هم در راه است و سریالهای دیگری که احتمالا کار را برای تلویزیونی که میخواهد با امثال «افراء» و «همسایه» به جنگ آنها بشتابد سختتر از قبل خواهند کرد.