ناصر تقوایی حال خوشی ندارد
ناصر تقوایی، کارگردان "دایی جان ناپلئون" در حالی به تازگی ۷۹ ساله شده که سالهاست از عرصه کارگردانی به دور بوده و حالا به گفته یکی از منتقدین قدیمی سینما، این روزها حال خوشی ندارد.
ایران آرت: احمد طالبینژاد در اعتماد نوشت: میخواهیم درباره ناصر تقوایی صحبت کنیم؛ فیلمساز، کارگردان و مولف که سینما و تلویزیون ایران به او مدیون است. اما از کدام ناصر تقوایی صحبت کنیم؟
از سازنده "آرامش در حضور دیگران"، " نفرین"، "ناخدا خورشید" و سریال جاودانه "داییجان ناپلئون" یا ناصر تقوایی داستاننویس، مدرس سینما و ادبیات. یا ناصر تقوایی عزلتگزینی که تمام درها را به روی خود بسته یا به رویش بستهاند. اینکه چه کسی مقصر عزلتنشینی ناصر تقوایی است بحث مفصلی میطلبد، مردی که میتوانست به عنوان یکی از خلاقترین و آگاهترین هنرمندان این مملکت همچنان در کار ساختن و نوشتن باشد اما گرفتاریهایی که برای خودش درست کرد یا برایش درست کردند او را از متن جامعه جدا کرده است.
گرچه درست نیست به این صراحت بگویم اما بگذارید، بگویم این روزها ناصر تقوایی حال خوشی ندارد چون حال خوش از خلق کردن و کار کردن ناشی میشود. ناصر تقوایی الان هیچ کاری نمیکند مگر اینکه اطرافیانش مدعی باشند او مینویسد، بله او سالهاست که مینویسد اما برای کشوی میز و نوشتههایش را انبار میکند.
سالهاست که تقوایی حتی تدریس هم نمیکند و شاگردان و مشتاقانش را از این نعمت بزرگ محروم کرده است. اما پرسش اینجاست که چه کسی مانع تدریس او شد؟ آنکس که موردنظر من است خودش میداند چرایش را از خود او بپرسید. تقوایی به عنوان معلم فیلمنامهنویسی و سینما یکی از بهترینها بود اما این گنج بزرگ در کنج خانه پنهان شده و کسی به او دسترسی ندارد.
امروز دیگر خیلیها از تقوایی ناامید شدهاند اما با وجود همه نشدنها و بیهودگیها که همه همنسلانش را فرا گرفته، ناصر تقوایی در ذهن نسل ما یعنی نسل بعد از خودش همچنان تقوایی خلاق و تاثیرگذاری است که کم فیلم ساخته ولی به قول خودش فیلم بد نساخته است.
کاری که برخی از همنسلانش کردند و برای بقا، فیلم بد ساختهاند ولی تقوایی برای بقا فیلم بد نساخت.
در واقع غرور جنوبیاش به او اجازه نداد، فیلم بد بسازد. او که به قول خودش از مرحله جنینی با سینما آشنا بوده(نقلقول از کتاب به روایت ناصر تقوایی تالیف احمد طالبینژاد) حرمت سینما را مثل یک امامزاده معتبر نگه داشت و مخدوش نکرد. گرچه ممکن است به مرور زمان ناصر تقوایی از یادها برود که گمان نمیکنم چنین اتفاق بدی بیفتد اما سریال "داییجان ناپلئون" و فیلم "ناخدا خورشید" او برای جاودانه کردن نام این فیلمساز در یادها و کتابها و دلها کفایت میکند.
ما عادت نکردهایم پیش از آنکه اتفاقی بیفتد به داد آدمها برسیم. اگر خدای ناکرده فردا روزی فرا برسد که برای تقوایی اتفاقی بیفتد، آن وقت است که همه آه و فغانشان بلند میشود پس باید پیش از آنکه دیر شود این گنج از نهانخانه به درآید.
****
همچنین سعید راد، بازیگر قدیمی سینما در یادداشتی به مناسبت زادروز ناصر تقوایی، از اهمیت این کارگردان قدیمی نوشته است. در این یادداشت که با عنوان "افتخارآفرین غربتنشین" در روزنامه اعتماد نوشته شده، آمده است:
زمانی که کارم را در سینمای ایران شروع کردم، ناصر تقوایی به دلیل ساخت فیلمهای کوتاه و مستند همچنین کارگردانی فیلم "آرامش در حضور دیگران" چهره شناخته شدهای بود. یعنی باید این طور بگویم که ناصرخان تقوایی برای نسل من فردی نبود که وقتی دعوت به کار کند، هیجانی به دنبال نداشته باشد. وقتی برای بازی در فیلم "صادق کرده" از من دعوت کردند، بیاغراق شب تا صبح خواب به چشمانم نیامد و مدام با خودم فکر میکردم. به این نکته توجه کنیم که آن روزگار اصولا کارگردانانی مشابه و همتراز با اندیشههای او زیاد نبود؛ در سینما آنچنان با کارهای حرفهای مواجه نبودیم. مثلا معتقدم سریال داییجان "ناپلئون" یک شاهکار بود که ساخته شد. حقیقتا بعضی مسائل به راحتی در قالب کلمه نمیگنجد به همین علت از بیان دقیق بعضی احساسات و عواطف که هنگام همکاری با ایشان وجود داشت، عاجزم.
به دلیل سیطره سینمای تجاری، همه از کار با هنرمندان و اساتیدی مانند آقای تقوایی استقبال میکردند. حتی وضعیت به شکلی بود که من هم برخلاف تمایل قلبیام جذب بعضی از همین فیلمها شدم. در حقیقت چارهای نبود و اگر بازیگر مدتی در سینما و فیلمها حضور نداشت، نمیتوانست به راحتی به همان روند سابق حرفهای بازگردد. مساله پخش فیلمها در شهرستانها هم اصلا وضعیت خاصی داشت. حالا در این میان با فردی مواجه شده بودم که اگر قرار باشد، جنس کارش را در یک کلمه توضیح دهم باید بگویم جنس کار ناصرخان تقوایی "آرامش" بود. زمان فیلمبرداری طوری به سادگی همه چیز را برای بازیگر شرح میداد و چنان تسلطی داشت که همه چیز قابل تجسم میشد. تمام جهان آن سکانس یا پلان خاص را جلوی چشم بازیگر نقاشی میکرد. در نظر بگیریم اساتید بزرگ دیگری مانند محمدعلی کشاورز، عزتالله انتظامی، عزتالله رمضانیفر و دیگرانی هم در آن فیلم حضور داشتند. همراه تمام این هنرمندان قدر قدرت از کارم لذت بردم.
کمتر درباره این موضوع صحبت کردهام ولی شاید اگر اشاره استاد تقوایی برای ایفای نقش در فیلم آخرشان نبود اصلا مساله بازگشت به کشور چندان برایم مطرح نمیشد. همواره افسوس میخورم که حسادتها و کارشکنیها و بیمعرفتیها در جریان ساخت آن فیلم به قدری زیاد شد که در نهایت جلوی ساخت فیلم را گرفت. فکر میکردم مسوولان و دستاندرکاران فرهنگ و هنر مملکت آنقدر هوش داشته باشند که اجازه ندهند، سنگاندازیها سد راه این کارگردان قدر سینمای ما شود. مگر ما چه تعداد کارگردان داشته و داریم که سینمای ایران را ساختند و دگرگون کردند؟ این افراد زحمت کشیدند که بعدها علی حاتمیها، عباس کیارستمیها و جعفر پناهیها آمدند. البته یک مساله جدی هم وجود داشت اینکه بعضی کارگردانان این طور نبودند که منتظر بمانند، ببینند نظرات رسمی چیست و بخواهند مطابق خواست آن عمل کنند. اتفاقا مشکلات امروز سینمای ما ناشی از چنین روحیاتی است. در مرحله بعد هم تغییرات تکنولوژیک شرایط و شمایل متفاوت تولید را به وجود آورد؛ با تمام این تفاسیر هیچوقت نباید یک چیز را فراموش کنیم اینکه همیشه باید برای ناصر تقوایی کلاه از سر برداریم. متاسفانه وضعیت به سمت و سویی پیش رفته که بعضی چهرههای افتخارآفرین سینمای ما مانند امیر نادری و بهرام بیضایی به غربت رفتند، ناصر تقوایی هم یکی از آنان بود که به شیوه خودش غربتنشین شد. این دردی است که سینمای ایران سالها به آن مبتلاست.
من بازیگر برونگرایی بودم و بیشتر با زبان بدن کار میکردم، ناصر تقوایی با اعتماد به نفسی که داشت این ویژگی را مهار کرد. در نهایت نقش و شخصیت "صادق کرده" طوری ساخته شد که برای همیشه در کارنامه کاریام ماند؛ آن نقش ماندگار را از ناصر تقوایی دارم. در یک کلمه باید بگویم، اعتماد به نفس مثالزدنی، ویژگی شخصیتی ناصر تقوایی بود که در هیچ کارگردان دیگری ندیدم. این ویژگی هم به سادگی در افراد پدید نمیآید؛ شما باید مراحل روحی و عرفانی خاصی را پشت سر گذاشته باشید که به چنین مرحلهای برسید. تقوایی انسان بزرگی است؛ به احترامش میایستم و کلاه از سر برمیدارم.