دیوید لینچ: فروش خوب چیزی نیست که دنبالش باشم
دیوید لینچ میگوید: «اوضاع خیلی تغییر کرده، خیلی از فیلمها در گیشه خوب فروش نمیکنند حتی ممکن است این فیلمها، آثار خیلی خوبی باشند و فروش خوب در گیشه چیزی نبود که من دنبالش باشم.»
ایران آرت: در تازهترین گفتوگوی نشریه سیدنی مورنینگ هرالد با دیوید لینچ، کارگردان آمریکایی او گفته است بعد از کارگردانی فیلمهای کلاسیکی همچون «مخمل آبی» و «جاده مالهالند» دیگر به ساخت فیلمهای بلند علاقهای ندارد.
او معتقد است که تجربه ساخت آخرین فیلمش «امپراتوری درون» (٢٠٠٦) و چشمانداز متغیر از سینما بر میل او به کنارهگیری از این صنعت تاثیرگذار بوده است. او میگوید: «اوضاع خیلی تغییر کرده، خیلی از فیلمها در گیشه خوب فروش نمیکنند حتی ممکن است این فیلمها، آثار خیلی خوبی باشند و فروش خوب در گیشه چیزی نبود که من دنبالش باشم.»
داستانهای لینچ را نگاتیو چشماندازهای امریکایی توصیف میکنند؛ جایی که زمان بسیار آهستهتر جریان دارد و شخصیتها همزاد خود را ملاقات میکنند (و گاهی تبدیل به همین همزاد میشوند.) میگوید تجسم تاریکش از شهر کوچک امریکا «حقیقیتر» از نسخه خوشبینانه آن نیست، اما حقیقت دارد.
در روزنامه امروز روزنامه اعتماد به قلم بهار سرلک میخوانیم: قلههای دوقلو مکان خیالی وقوع داستانی است که بهترین اثر لینچ خوانده میشود. سریال «قلههای دوقلو» در سالهای ٩١-١٩٩٠ میلادی پخش میشد و داستان درباره بازپرس افبیآی است که به شهر قلههای دوقلو میرود تا راز مرگ دختر دبیرستانی را کشف کند. این سریال ٣٤ میلیون بیننده داشت و مهمتر از آن طبیعت روایتهای تلویزیونی را تغییر داد.
با این وجود لینچ از دستهبندی این سریال در ژانر خاصی اکراه دارد: «کلمه ژانر را میشنوم و برخی فیلمها در دستهبندیهای ژانر قرار میگیرند اما من همیشه میگویم ژانرهای متفاوتی در زندگی در جریان است و سینما هم میتواند این کار را انجام دهد.»
گرچه ساخت این سریال پس از دومین فصل متوقف شد اما لینچ بالافاصله در سال ١٩٩٢ فیلم بلندی به نام «قلههای دوقلو: با من بر آتش قدم بزن» ساخت. ادامه این سریال که ماه آینده پخش آن شروع خواهد شد، در زمان حال روی میدهد. لینچ و مارک فراست، دیگر خالق این «قلههای دوقلو»، سال ٢٠١١ تصمیم به ساخت سومین فصل این سریال گرفتند. لینچ میگوید: «نشستیم و صحبت کردیم و تا ٢٥ سال از آن زمان نگذشته است این اتفاق افتاد. شروع به بحث کردیم و کم کم ایدههای بیشتری شکل گرفت و در زمانی مشخص آنقدر ایده داشتیم که درباره چگونگی انجام آن صحبت کردیم.»
اما مهمترین مانعی که نیمه کار بر سر راه آنها ظاهر شد، افشای هویت قاتل لارا پالمر بود. لینچ آزردهخاطر میگوید: «بگذارید بگویم که شما غازی دارید و این غاز برای شما تخم طلا میگذارد. خیلی زیباست. غاز این تخمهای طلا را میگذارد و طولی نمیکشد که شما تخمهای طلای زیادی دارید اما کسی میآید و میگوید حالا وقتش است این غاز را بکشی. این دیگر زیبا نیست.»
افشای هویت قاتل تصمیمی بود که شبکه ABC آن را اعلام کرد. در واقع واحد تبلیغاتی این سریال با این پرسش مواجه شده بود و مصرانه به دنبال جواب بود. اما لینچ میگوید او و فراست یک انتخاب داشتند: «همیشه جای انتخاب هست» و طنینی از پشیمانی در صدای لینچ شنیده میشود: «اما نمیدانم، ممکن است اتفاقات زیادی در حال روی دادن باشد. اینطور شد که ما هویت قاتل را افشا کردیم و اشکالی هم ندارد.»
این راز حالا ظاهرا فرمولوار حل میشود اما لینچ اصرار میکند که فرمولوار نیست: «کلاسهای فیلمنامهنویسی هست که در آنجا مسائل را به یک دسته فرمول تقلیل میدهند اما قوانین وجود ندارد، نباید قوانینی وجود داشته باشد.» او اضافه میکند که: «ایدهها بر همهچیز حاکم هستند، ایدهها مثل هدیه میمانند. از ایدهای پیروی میکنید و نگران فرم نیستید، نگران قوانین نیستید و سعی میکنید با این ایدهها صادق باشید. آنها همهچیز را به شما میگویند و همیشه همینطوری است.»