کد خبر: 43870 A

۱۰ اپیزود برتر سریال‌های سال ۲۰۱۹/ از "بازی تاج و تخت" تا "چرنوبیل"

۱۰ اپیزود برتر سریال‌های سال ۲۰۱۹/ از "بازی تاج و تخت" تا "چرنوبیل"

در سال ۲۰۱۹ اپیزودهای هیجان‌انگیزی از برخی سریال‌ها همچون "بازی تاج و تخت"، "فلیبگ"، "چرنوبیل" و "نگهبانان" بسیار پرطرفدار و پر سروصدا شد.

ایران آرت: سال ۲۰۱۹ سال عجیبی برای تلویزیون بود، سالی که پایان یک دهه را به شکلی غیرمعمول رقم زد، در حالی که دردانه‌های منتقدان و محبوبین مخاطبان بعد از انتظاری طولانی، آخرین فصل خود را منتشر کردند. همچنین عصر محتواهای اورجینال از غول های دنیای استریمینگ مانند نتفلیکس و دیزنی پلاس با ساخت سریال های جاه طلبانه جدید و کنسل کردن سریال های در ابتدا پرسروصدایی که دیگر محبوبیت سابق را نداشتند در این سال شکل گرفته و پایان خوشی داشت. 

تمامی این تغییر جهت های فاحش در صنعت تلویزیون اگر چه به بهترین سال یک دهه اخیر برای تلویزیون منتهی نشد اما سال ۲۰۱۹ ثابت کرد که عصر طلایی جدید تلویزیون که در حال زندگی کردن در آن هستیم به این زودی ها به پایان نخواهد رسید. در واقع سریال هایی مانند "بازی تاج و تخت" (Game of Thrones) نشان دهنده این امر بود که وجه تمایز و تفاوت بین یک سریال خوب تلویزیونی و یک فیلم بلاک باستر سینمایی با بودجه ۳۰۰ میلیون دلاری بسیار مبهم تر از قبل بوده و در دهه پیش رو نیز بسیار کمتر و مبهم تر خواهد شد، در حالی که سریال های غیرمتعارف اما محبوبی مانند "فلیبگ" (Fleabag) بیش از پیش ثابت کردند که خلاقانه ترین سبک روایت داستان های تصویری روی پرده کوچک در حال رخ داده است.

در ادامه به نقل از وبسایت روزیاتو با ۱۰ اپیزود برتر تلویزیونی سال ۲۰۱۹ آشنا خواهید شد:

۱۰- اپیزود ۵- "شکارچی ذهن"

10

درست مانند سریال "بهتره با سال تماس بگیری" (Better Call Saul)، سریال "شکارچی ذهن" (Mindhunter) ساخته سرویس نتفلیکس، هیچ وقت خود را نگران سروصدا و تبلیغ در دنیای تلویزیون نکرده و بعد از داستان متفاوت خود در فصل اول، با دقت حساب شده مشابهی که فصل اول را لذت بخش ساخته بود با فصل دوم بازگشت. شاید تصمیم گیری در مورد بهتر بودن اپیزود پایانی این فصل و اپیزود پنجم کمی دشوار بوده و شاید تنها راه اعلام برنده سکه انداختن باشد اما اپیزود پنجم را می توان برنده این سکه انداختن دانست و آن هم به دلیل یک سکانس نفسگیر و متمایز موجود در این اپیزود.

در میانه یک سال پرآشوب و پرحادثه طولانی، در شرایطی که پسرخوانده بیل از ترومای ناشی از دیدن کشته شدن یک کودک به دست همسالانش رنج می برد، واحد قاتلین سریالی اف بی آی این فرصت را می یابد که با کسی که سال ها رویای مصاحبه با او را داشته اند روبرو شوند: چارلز مانسون. با این وجود، این فرصت و دیدار در زمانی بدتر از این نمی توانست اتفاق بیفتد و درام شخصیتی که در جریان این دیدار در قالب گفت و شنودها و دوئل های گفتاری رخ می دهد، به خوبی توسط اندرو دومینیک، کارگردان اپیزود به تصویر کشیده شده است. همین سکانس است که باعث شده "شکارچی ذهن" در مقایسه با سریال های شبیه خود خاص و منحصربفرد باشد، سکانسی که تنش، درام و پیچیدگی بسیار بیشتری از یک سکانس تیراندازی طولانی در خود دارد.

۹- اپیزود شوالیه هفت اقلیم- "بازی تاج و تخت"

9

در حالی که شاید شما نیز بر این باور باشید که "بازی تاج و تخت" باید دستکم برنده یک جایزه برای بدترین اپیزود امسال تلویزیون شود و علیرغم این که در فصل پایانی این سریال شاهد سکانس ها و اتفاقاتی هستیم که نمونه آن ها را تنها در فیلم های سینمایی بلاک باستر خواهیم دید اما انتخاب بهترین اپیزود از فصل پایانی این سریال نیز دشوار است. اپیزود "شوالیه هفت اقلیم" (A Knight of the Seven Kingdoms) که دومین اپیزود فصل و کم حادثه ترین آن ها به شمار می رود این عنوان را بدست می آورد. برخلاف مابقی فصل پایانی که همه چیز را با عجله پیش می برد، اپیزود مذکور را می توان یک وداع درخور و مناسب با بازیگران و شخصیت هایی دانست که سال ها با آن ها زندگی کرده و شیفته آن ها شده بودیم.

این اپیزود به شخصیت ها اجازه می دهد نفس کشیده و به شکلی با هم تعامل داشته باشند که از نیازهای سناریو تاثیر نپذیرفته بودند. برای برخی، این اپیزود آخرین باری بود که شخصیت های داستان شبیه ۷ فصل قبلی بودند، شاهد سکانس های احساسی بوده و چه پایانی بهتر از به مقام شوالیه رسیدن برین اهل تارث. اپیزود "شوالیه هفت اقلیم" مانند آرامش قبل از طوفان است که سریال "بازی تاج و تخت" همواره در نشان دادن آن موفق بوده اما این بار با خطر و ریسک بسیار بیشتر، نویسندگی خوب و دقیق و در زمانی خوب در شرایطی که هنوز ۴ اپیزود و اتفاقات بسیاری در پیش بود.

۷-اپیزود دادگاه- "آنچه در سایه ها انجام می دهیم"

8

سریال "آنچه در سایه ها انجام می دهیم" (What We Do In The Shadows) که یک اسپین آف سریالی از یک فیلم کالت کلاسیک است، شروع سختی داشت، با این نگرانی که سریال یک تقلید کم مایه از فیلمی به همین نام بود که می خواست همان جذابیت و طنز را با تعداد بازیگران کمتر شناخته شده تر داشته باشد. اما خوشبختانه این ترس ها دوام چندانی نداشته و مشخص شد که کیفیت نویسندگی و استعداد بازیگران جدید می تواند باعث شد که اسپین آف جایگاه خاص خود و نقش مکمل برادر بزرگتر سینمایی اش را داشته باشد. این موضوع در اپیزود هفتم سریال به اوج خود می رسد که در آن خون آشام های اصلی داستان به خاطر ماجرای سوزاندن به دادگاه کشانده شده و برای اولین بار دنیای سریال و فیلم اورجینال با هم ترکیب می شوند.

در یک حرکت غیرمنتظره و غافلگیر کننده، بازیگران فیلم اصلی به رهبری جامین کلمنت (نویسنده) و تایکا وایتیتی (کارگردان)، در قالب قهرمانان جدید بازگشته و این سکانس بسیار خیره کننده بود. اما این مورد تنها حضور کوتاه شخصیت های خون آشامی فیلم اورجینال نبود زیرا بازیگران شناخته شده ای مانند دنی ترخو و تیلدا سوینتون نیز در این اپیزود دیده شدند. علاوه بر افزایش تعداد مخاطبان و تماشاگران، این حرکت یک ترفند عامدانه برای این که نشان دهد این سریال به تنهایی نیز می تواند جایگاه رفیعی در تلویزیون داشته باشد.

۷- اپیزود معاون- "معاون"

7

به عنوان یک برنده ثابت جایزه امی و محبوب منتقدان، هنگامی که آخرین فصل سریال "معاون" (Veep) در اوایل سال جاری و بعد از دو سال غیبت و در شرایطی که فضای سیاسی در سراسر جهان به کلی تغییر کرده بود منتشر شد فشار زیادی روی آن وجود داشت. و خوشبختانه این سریال بهترین اپیزود خود را برای پایان سریال در نظر گرفته بود. در اپیزود پایانی فصل نهایی "معاون" شاهدیم که سلینا با بازی جولیا لوییس دریفوس برای یک دوره کامل به عنوان رییس جمهور انتخاب می شود و همانطور که هدف سریال از ابتدا بود، توجه مخاطب به این نکته جلب می شود که قدرت تا چه اندازه می تواند همه چیز را به فساد بکشاند در حالی که آخرین باقیمانده صفات خوب در شخصیت او نیز از بین می رود.

در عصر حاضر روایت های نقادانه و هجوآمیز از دنیای سیاست بسیار بوده است اما "معاون" همواره مرتبط با زمانه سیاسی باقی ماند و این اپیزود پایانی نیز به خوبی عواقب و نتایج نابودی هایی که در هفت فصل قبلی ایجاد شده بود را به تصویر می کشد تا جایی که حتی نقبی به آینده زده تا به طور کامل تاثیرات کارهای سلینا را به نمایش بگذارد. "معاون" حتی در اپیزود پایانی خود نیز مانند همیشه هوشمندانه و نیشدار بود حتی به قیمت از دست رفتن همه امیدها به شخصیت اول داستان.

۵- اپیزود سیمای افسردگی- "بوجک هورسمن"

6

مگر اینکه در چند سال اخیر در کوه زندگی کرده باشید و الا به احتمال فراوان می دانید که سریال انیمیشن "بوجک هورسمن" (Bojack Horseman) از دیگر شاهکارهای سرویس نتفلیکس، جایگاه خود را به عنوان یکی از مهم ترین سریال های تلویزیونی یک دهه اخیر تثبیت کرده است. در حالی که این سریال به فصل پایانی خود رسیده است، چندین سکانس در بخش اول فصل پایانی وجود دارد که قابل توجه هستند اما اپیزود "سیمای افسردگی" (The Face of Depression)، اپیزود ماقبل آخر نیمه اول فصل ششم را می توان بهترین اپیزود این سریال در سال ۲۰۱۹ دانست. سیمای افسردگی اپیزودی است که تمام چیزهایی که در سالیان گذشته مخاطبان و شخصیت های سریال جمع کرده اند را در خود دارد.

این اپیزود بازگشت بوجک از دوران بازپروری و تغییر سریع زندگی او را نشان می دهد، در حالی که او مجبور است به شخصیتی که در گذشته داشته بیشتر فکر کرده و در شرایطی که باید مسئولیت کارهایش را برای یکبار هم که شده بپذیرد باید به کسی که می خواهد در آینده باشد نیز بیندیشد. اما سوال این اپیزود این است: آیا تنها به این دلیل که بوجک بالاخره می خواهد بهتر از قبل باشد، کسانی که او در گذشته به آن ها آسیب وارد کرده اجازه اینکار را به او خواهند داد؟ در حالی که کارهای گذشته اش او را آزار می دهند، اپیزود "سیمای افسردگی" تماماً در مورد این شخصیت ها و دیدگاهی ترحم مآبانه به بوجک است و از بسیاری جهات نیز به اپیزود پایانی یک سریال شبیه است؛ مالیخولیایی، بامزه و سوق دادن شخصیت اصلی به مسیری که کمتر سریال دیگری جرأت چنین کاری را داشته است.

۵- اپیزود چهارم- "وقتی آن ها ما را می بینند"

5

با تنها ۴ اپیزود، روایت تلویزیونی دراماتیزه شده نتفلیکس از پرونده پنج نفر سنترال پارک در سال ۱۹۸۹ که در آن ۵ نوجوان سیاهپوست در مورد جنایتی که مرتکب نشده بودند مقصر شناخته شدند، بیشتر شبیه یک فیلم طولانی است تا یک سریال تلویزیونی. با این وجود، این اپیزود یا بخش پایانی سریال "وقتی آن ها ما را می بینند" (When They See Us) است که بیشتر از همه به چشم آمده و ضعف ها و اشتباهات سیستم قضایی و عمری که از برخی از این مردان تباه شد را به تصویر می کشد. این اپیزود بیش از هر چیز روی کوری ۱۶ ساله و ۱۲ سال حضورش در زندان تمرکز دارد که نقش او را ژارل ژروم با احساساتی تکان دهنده بازی می کند.

از طریق بازی ژروم نادیده گرفتن رنج هایی که این مرد کشیده و آسیبی که در زندان به او وارد شده بسیار سخت است؛ زندگی که کوری از آن محروم شده و شوربختی ناعادلانه و بی دلیلی که او را گرفتار خود می سازد. تماشای این اپیزود به ویژه در لحظات سخت زندان بسیار دشوار است اما باعث می شود که توجه مخاطب به این نکته جلب شود که شکست سیستم قضایی در اجرای عدالت نه تنها به شکلی محسوس قربانیان بی واسطه را تحت تاثیر قرار می دهد بلکه زندگی خانواده و دوستان آنان را نیز نابود می سازد.

۴- اپیزود ویچنایا پامیات- "چرنوبیل"

4

در هنگام نوشتن این مطلب، اپیزود پایانی سریال "چرنوبیل" (Chernobyl) در وبسایت سینمایی IMDb از نزدیک به ۵۰٫۰۰۰ نظر و رأی نمره ۹٫۹ را دریافت کرده است و بدین ترتیب می توان گفت که همه کسانی که این سریال و اپیزود پایانی اش را نگاه کرده اند از آن لذت برده اند. البته شاید "لذت" واژه درست و مناسبی برای احساسی که مخاطبان پس از تماشای این سریال و اپیزود داشته اند مناسب نباشد زیرا در واقع هیچ چیز "لذت بخشی" در مورد سریال "چرنوبیل" وجود ندارد اما اپیزود پایانی بسیار تکان دهنده تر از دیگر اپیزودهای سریال است.

اپیزود "ویچنایا پامیات" (Vichnaya Pamyat) در ذات خود یک درام دادگاهی بوده و از لحاظ فضا و دکور متفاوت از دیگر اپیزودهای سریال است، در حالی که بازرسان اصلی ماجرا و مردم که روی زمینی که فاجعه در آن رخ داده قرار دارند، کسانی که کمک کردند تا جان میلیون ها نفر نجات داده شود، موفق نمی شوند که بر بوروکراسی و دورویی عمیق موجود در دولت فائق آمده و واقعیت ماجرا را فاش کنند. به همان ترسناکی مسمومیت با تشعشعات رادیواکتیو که در سریال به تصویر کشیده شد، "چرنوبیل" موفق می شود شدیدترین ترس ها را هنگامی که تنها بر افراد نادانی که بالاترین جایگاه های حکومتی را اشغال کرده و احمقانه ترین تصمیمات را اتخاذ می کنند تمرکز دارد، نیز به تصویر بکشد. در هیچ جای دیگری از سریال افشای این واقعیت دقیق و تاثیرگذار نیست، اپیزودی هوشمندانه که در انتها به دقایق اول اپیزود ابتدایی باز می گردد تا دایره یک مینی سریال را کامل کند.

۳- اپیزود این موجود حیرت انگیز- "نگهبانان"

3

پیش از انتشار، تعداد کمی دنباله "نگهبانان" (Watchmen) را "ضروری" می دانستند اما سریال دیمون لیندلوف در شبکه اچ بی او دقیقاً نماد این واژه است. سخت و تقریباً غیرممکن است که سریال "نگهبانان" را از جنجالی که حول منبع اورجینال آن قرار دارد جدا کرد- درگیری بین دی سی کامیکس و نویسنده کتاب، آلن مور، بر سر آنچه مور به عنوان استفاده نادرست از کتاب خود می بیند- و به همین دلیل جای تعجب نداشت که با اعلام ساخت نسخه سریالی، بسیاری با شک و تردید بسیار زیادی به استقبال ساخته لیندلوف رفتند. دی سی پیش درآمدها، دنباله ها و اقتباس های بسیاری از داستان "نگهبانان" ساخته که جملگی شکست خورده و بسیاری بر این باور بودند که سریال لیندلوف نیز به همین سرنوشت دچار خواهد شد. هر گونه شک و تردیدی که به این سریال وجود داشت با پایان اپیزود اول به مقدار زیادی رنگ باخت.

"نگهبانان" به سرعت خود را به عنوان یک دنباله چالش برانگیز و البته ارزشمند از داستان کمیک اورجینال نشان داد و بار دیگر بر هجوهای قهرمان مور نسبت به ایالات متحده دوران جنگ سرد و تاکید بر موضوعاتی مانند نژادپرستی و چالش تاریخی برتری سفیدپوستان تمرکز کرد. اگر چه کلیت این سریال لحظات فوق العاده ای داشت اما بهترین بخش این سریال در اپیزود ششم با عنوان "این موجود حیرت انگیز" (This Extraordinary Being) رخ داد که در آن شخصیت آنجلا آبار با عوارض دوز بالای نوستالژی مواجه می شود. پیچش غافلگیر کننده داستانی در این اپیزود این است که این نوستالژی در واقع نوستالژی مادربزرگ اوست که مشخص می شود همان عدالت کلاهدار (Hooded Justice)، بنیانگذار و الهام بخش نژادپرستی ریشه دار و سیستماتیک است.

۲- اپیزود ششم- "فلیبگ"

2

سریال "فلیبگ" (Fleabag) بدون تردید مهم ترین سریال تلویزیونی سال ۲۰۱۹ است که جوایز امی را درو کرده و البته بسیاری را ناامید ساخت، البته با دلایل خوب. درام کمدی فیبی والر-بریج از فصل قوی و موفق اول خود نیز بهتر شده و با اپیزودهایی بسیار جذاب به یک پایان حیرت انگیز رسید. "فلیبگ" همواره سریالی بامزه و انتقادی نسبت به خود بود اما در عمق آن یک حس تراژدی و غم انگیز وجود داشت. روابط شخصیت اصلی داستان با خانواده اش، دوستان و مهم تر از همه خودش همواره ویرانگر بود اما در اپیزود پایانی وی بالاخره مسئولیت این رویکرد ویرانگر را بر عهده می گیرد.

اوج داستان فصل دوم سریال "فلیبگ" یکی از بهترین سکانس های پایانی تاریخ تلویزیون است که در آن فلیبگ با نگاه به دوربین با مخاطبان خداحافظی می کند، مخاطبانی که وی مدت ها برای دوری کردن از واقعیت به آن ها تکیه کرده بود و این موضوع در اپیزودی رخ می دهد که از لحاظ عاطفی برای مخاطب خوشایند است بدون اینکه جذابیت کلاسیک "فلیبگ" از بین برود.

۱- اپیزود رونی/لیلی- "بَری"

1

در سریالی که در مورد آدمکشی است که سعی دارد از بازی مرگ فرار کند اما موفق نمی شود، اپیزود "رونی/لیلی" (ronny/lily) از فصل دوم سریال "بری" (Barry)، شخصیت بیل هیدر را نشان می دهد که مجبور می شود مردی به نام رونی را به قتل برساند، ماجرایی که خیلی زود و به بدترین شکل ممکن در یکی از خلاقانه ترین اپیزودهای سریالی سال ۲۰۱۹  از کنترل خارج می شود. این اپیزود که توسط خود هیدر کارگردانی شده، نشان می دهد که در عرض ۳۰ دقیقه چه اتفاقاتی می تواند برای شما رخ دهد در حالی که کمدی از اشتباهات متعدد پس از خراب شدن پروژه قتل رفته رفته به اوج می رسد (مشخص می شود که رونی و دخترش هر دو استاد تکواندو هستند).

این اپیزود در واقع یک سکانس طولانی تعقیب و مبارزه است اما اقتصادی بودن هر صحنه باعث می شود که این سکانس جذابیت دو چندانی پیدا کند. اکشن موجود در این اپیزود بسیار زیاد و سریع است و این موضوع عمدی و برای روایت یک داستان است، داستانی که خیلی راحت از یک درام به یک کمدی، یک تراژدی و بار دیگر به یک کمدی تبدیل می شود. در واقع سبک روایت این اپیزود شبیه یک جوک بسیار خنده دار است، با آماده سازی ها و بخش های خنده داری که در هر صحنه توسط هیدر ترسیم می شوند. اگر تا قبل از خواندن این مطلب چیزی در مورد سریال "بری" نمی دانستید، اپیزود "رونی/لیلی" شما را شیفته این سریال خواهد کرد.

 

هالیوود بازی تاج و تخت سریال چرنوبیل نگهبانان فلیبگ
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین