صحبتهای سحر قریشی درباره حاشیهها/ علیه من سمپاشی میکنند/ دردت نگیرد، نمیتوانی بازی کنی دهانت را ببند!/ شاید خداحافظی کنم
سحر قریشی که هرازچندگاهی با یک حاشیه خبرساز میشود معتقد است عدهای علیه او سمپاشی میکنند.
ایران آرت:سحر قریشی در هفتههای اخیر بار دیگر خبرساز شده است. ابتدا پوشش متفاوت او در اکران خصوصی فیلم "ایکس لارج" واکنشهای مختلفی را در شبکههای مجازی به همراه داشت و سپس اعلام تصمیمش برای ساختن فیلم با انتقادهای زیادی همراه شد.
این بازیگر در گفتگو با روزنامه فرهیختگان درباره حضورش در فیلمهایی که عدهای آنها را شانهتخممرغی مینامند، درباره تصمیمش برای ساختن فیلم، خداحافظی از بازیگری، اظهارنظر جنجالیاش درباره ورزشگاه رفتن زنان و مسائلی دیگر صحبت کرده است.
در ادامه بخشهایی از این گفتگوی مفصل را میخوانید.
خانم قریشی شما در سه سال اخیر، تنها در سه فیلم بازی کردید و طی دو سال اخیر هم فیلمی روی پرده نداشتید. این قضیه تصمیم خودتان بوده یا موانعی نگذاشتند که کار کنید؟
سلیقهام به مقدار زیادی تغییر کرده است. درواقع شروع کار من با ملودرام بود و سلیقه من هم همینگونه است، بهخاطر همین تا این لحظه فیلمنامههایی که برای من فرستادند جز کسانی که خودشان برای من عزیز هستند و من هیچوقت به آنها نه نگفتم (که یکی از آنها آقای فرحبخش هستند که هروقت من را در جایی خواستند، من آن نقش را بازی کردم و نه نگفتم) در بقیه فیلمنامههایی که خواندم، توانستم نه بگویم و سر کار هم نرفتم.
درحال حاضر در فیلمنامهها هیچ قصهای وجود ندارد؛ من سه، چهار سال است فیلمنامههایی را میبینم که بیمحتوا و قلمهایشان ناتوان هستند و با خودم میگویم این فیلمنامهها را چهکسی مینویسد؛ حتی فیلمنامههای بعضی از بچههایی که اسم و رسمی دارند را میخوانم، میبینم اینها هم دارند آلوده میشوند. نمیخواهم بگویم من همیشه فیلمهای عالی بازی کردم.
من 10 سال است در این حرفه هستم و تنهایی هم در این حرفه حضور دارم؛ نه اهل تیمی هستم و نه اهل رفاقت غیراخلاقی با تیمهای دیگر. سالها در شرایط سلامت سینما کار کردهام. به هنرمندی جسارت نمیکنم، ولی من سلامت کار کردم و آمدم جلو و میبینم شرایط، شرایطی است که اصلا جایی برای من در فیلمهای خوب نیست. حتی در فیلمنامهها هم سمپاشی میکنند. میآیند برای فلان بازیگر نقش مینویسند و... بنابراین ترجیح دادم کار نکنم.
این موضوع سمپاشی علیه خودتان را کمی برای ما باز میکنید؟
موارد بسیار زیادی است. هیچوقت ماه زیر ابر نمیماند. بالاخره زمان چیزهایی را به آدم ثابت میکند. یکسری بیمعرفتیهایی وجود دارد که متاسفانه من زیاد در مسیر آن قرار گرفتهام. در فیلمهای خیلیخوب با کارگردانهای خیلیخوب انتخاب شدم اما وقتی رفتم پای تست گریم، بهخاطر فلان خانم بازیگر و دوستانش که شب نقشه میکشند و میآیند و میگویند اگر قریشی باشد ما بازی نمیکنیم که میشوند سه نفر و دو تا از بچههای پشتصحنه هم با آنها همکاری میکنند و یک تیم میشوند. من هیچوقت در زندگی نانبری نکردهام. اتفاقا وقتی در این شرایط قرار میگیرم، میگویم خدایا شکرت که من مسموم این جماعت نشدم. این فاصلهای که گرفتهام فقط و فقط بهدلیل این است که دغدغه اصلیام دیگر بازیگری نیست. دغدغهام در طول این سالها تغییر کرده است؛ مقداری دارم روی خودم کار میکنم. دارم مسیر دیگری را برای کارکردن شروع میکنم؛ میخواهم کارگردانی کنم. سالها برای رسیدن به این مهم تلاش کردهام. در حال حاضر میخواهم فیلم بسازم. الان به مقدار زیادی آرامش ذهنی دارم و دور از هر تنشی هستم.
سالها پیش اعلام کرده بودهاید شاید در 35 سالگی از دنیای بازیگری خداحافظی کنم. اعلام این تصمیم که میخواهید فیلم بسازید، با خداحافظی احتمالیتان از بازیگری مرتبط است؟
بله، شاید خداحافظی کنم. الان در جایگاهی هستم که آن را سخت بهدست آوردهام، ولی دیگر هم به این سن برنمیگردم. دغدغههای بیشتر و بزرگتری دارم. دلم میخواهد برای فصلهای دیگر زندگیام، جور دیگری برنامهریزی کنم. این چیزی است که میخواهم؛ شاید هم نشود. درحالحاضر دلم میخواهد از عزیزانی که برای من در سینما قابل احترام هستند، کمک بگیرم تا بتوانم کار بسازم و حمایت کنم از کسانی که مثل من حمایت نشدهاند.
بعضی از منتقدان و حتی هنرمندان، این جنس سینمایی که کار میکنید را با الفاظی نظیر سینمای آبگوشتی یا شانهتخممرغی خطاب میکنند و قطعا آن را حرفهای و خوب نمیدانند. نظر خود شما درمورد این نگاهها چیست؟
من این ادبیات را قبول نمیکنم. این شانهتخممرغ در خانه همه و آن آبگوشت هم سر سفره همه هست. اصلا نمیتوانم این ادبیات را بپذیرم. مطمئن باشید کسانی که این چیزها را میگویند اگر از دفتر آقای فرحبخش به آنها تلفن شود، قبل از اینکه تلفن را جواب دهند، سریعا به سمت دفتر ایشان میدوند تا قرارداد ببندند. اگر بد است چرا بلیت آن یا نسخه شبکه نمایش خانگیاش را خریدی و دیدی. هرکسی این جمله را بگوید جز حسادت چیز دیگری برایش ندارد.
شما ببینید چه استقبالی از من در اکرانهای مردمی میشود. این یعنی جواب من. حالا بگذار درمورد سینمای من بگویند آبگوشتی. این حرفهایی که میزنند یعنی چه؟ میتوانی بازی کن، نمیتوانی دهنت را ببند. دردت نگیرد اگر ما فیلمی بازی میکنیم که میفروشد. حالا ما نمیخواهیم مثل شما خیلی کارها کنیم یا دروغهایی بگوییم که مثلا فیلم ما 100 میلیارد فروخته، نه، واقعیت را میگوییم چون واقعیتها به گوش مردم نرسد، به گوش ما که بچههای حرفهای هستیم، میرسد.
10 سال است آمدهام و در این بیرحمیها اینقدر کتک خوردهام که الان اینجا هستم که اگر کتک نمیخوردم الان جایگاه خیلی بهتری داشتم. گفت ببین طرفدارهایت را بغل کردی، بقیه هم یاد گرفتند و طرفدارهایشان را بغل کردند. با طرفدارهایت صمیمی شدی، بقیه هم یاد گرفتند با طرفدارهایشان صمیمی شوند. برای عکس گرفتن با کودکان کنار آنها زانو زدی، بقیه هم یاد گرفتند و این کار را کردند. آنجا من دقت کردم و دیدم فلان بازیگری که 30 سال در سینماست تا حالا این کار را نکرده بود و بعد از من یاد گرفته است و الان که فیلمها را نگاه میکنم، میبینم که حرف آن روانشناس درست است. من جزئی از مردمم. من سحرم؛ این قریشی و پسوندی که برجسته شده، بهخاطر حضور و لطف همین مردم است. در لحظه همین مردمی که تو را لایک میکنند، دیسلایکت هم میکنند؛ نه از آن لایک خوشحال میشوم و نه از آن دیسلایک ناراحت. مهم، آن انرژی قلبیای است که از مردم میگیرم.
حواشیای که در این چند سال اخیر برای شما بهوجود آمد، اظهارنظری بود که راجعبه حضور در جمعی مردانه مانند استادیوم گفتید که منقلب میشوید و به طرفدارانتان هم سفارش کردهاید که به استادیومها نروند. آیا همین دشمنانی که شما از آنها حرف زدهاید به این حواشی دامن زدهاند؟
مگر الان همه نمیروند؟ الان آمدند درموردش صحبت کرده و بهنفع خودشان تمام کردهاند. آمدند برای چهار تا فالوور بیشتر کردن، حرفهایی را مطرح کردهاند. من آنها را رها کردهام و هیچ جوابی به آنها ندادهام. من آن حرفها را به طرفداران خودم گفتهام نه به مردم. نظر من را در این ارتباط پرسیدهاند و من هم جواب دادهام، اما خیلی کوتاه بود و فرصت نبود که تشریح کنم. سن طرفدارانم جوری است که با من بزرگ شدند. برایشان مهم است. من به آنها گفتم و باز هم میگویم: «در جایی که زنجماعت امنیت ندارد، نباشید.» جاهای دیگر برای خانمها امنیت بهوجود میآورند، اینجا امنیت بهوجود نمیآورند حتی برای آقایان. دیدید که طی این چند سال چه اتفاقهایی در ورزشگاههای ما رخ داده است. من آمدم گفتم نروند چون امنیت ندارد. بچه سه ساله را مورد تجاوز قرار میدهند و بعد تکهتکه میکنند. خب در آن تعداد آدمی که در ورزشگاه هستند، آیا دو تا از آن جنس آدمها نیست؟
زن زمانی زنیت خودش را نشان میدهد جایی که حضور دارد امنیت داشته باشد؛ من ندارم، نمیروم. حالا اگر خانم ایکس دوست دارد برود فحشش بدهند و کیف میکند برود در جمع آدمهایی که هر کاری از آنها برمیآید که شأن یک زن را زیر سوال ببرند، خب برود چرا از من انتقاد میکند؟ چرا بهخاطر فالوور جمعکردن، این کارها را انجام میدهد. روی موج من طرفدار جمع و برایم دشمنسازی کردهاند، اما من اصلا فیدبک بدی از مردم در خیابان نگرفتهام. چهارتا عکس هم خودشان ساخته بودند، یعنی آن تیمی که دوست داشتند این اتفاق بیفتد و موج سواری کنند. خودشان هم پخش کردند وگرنه من در پیامکها و دایرکتهایی که میخواندم، مردم تماما از من تشکر کردهاند چون الان بچههای اواخر دهه 70 و دهه 80 را نمیشود کنترل کرد. بچهها دارند با اینترنت بزرگ میشوند و به این راحتیها گول نمیخورند. مثلا کلاس نقاشی نمیروند که سرشان گرم شود، بنابراین میشود بلوغ زودرس و آگاهی بالاتر.
من صدبار گفتم، هزار بار دیگر هم میگویم: هر جایی که امنیت نداری، نباید حضور داشته باشی. آمدند گفتند چرا گفتی منقلب میشوم؟ گفتم منقلب میشوم چون حالم دگرگون میشود. چون اگر حس کنم الان امکان دارد یکی از پشت روسری من را بکشد، یکی لباس من را بکشد، خب معلوم است که من حالم بد میشود، چون من نمیدانم آدمهایی که اطراف من حضور دارند، چهکسانی هستند و دیدگاهشان چیست. من بروم آنجا فقط برای اینکه جیغ بزنم؟ برای چهکسی؟ برای کسی که دارد میدود و گل بزند، خب پولش را میگیرد و گل هم نزند، باز پولش را میگیرد. بله، من در خارج از کشور به استادیوم رفتم و نه مثل بقیه عکس گذاشتم و نه استوری. باور کنید این موضوع منقلبشدن را از دونپایهترین آدمی که یکبار در تمام عمرش آمد و پشت صحنه را دید، به زبان آورد تا بقیه... . حالا اگر خانم ایکس که اندازه سن من در سینما بوده، آمده از من انتقاد کرده، درواقع من را خوشحال کرده است چون با خودم گفتم چه دغدغهای برای این آدمها شدهام. البته من را خیلی ناراحت کردهاند، ولی خوشحال هم شدم از بابت اینکه در عرض 10 سال اینطوری آمده برای من حرف درآورده و سمپاشی کرده، پس چقدر من برایش خطرناک شدهام.
الان هنوز یک دستشویی یا ورودی و خروجی جدا در ورزشگاههای ما نیست. زمانی که همه دارند علیه روسری صحبت میکنند در حالی که مملکت من مشکل روسری و حجاب ندارد. جمع شدند میگویند حجاب اجباری اما من دارم تبلیغ روسری میکنم. بچههای ما با همین روسری و با همین حجابی که داشتند، مورد تجاوز قرار گرفتند و به آنها جسارت کردند و آسیب رساندند. الان درد ما این نیست. ما الان هزارتا مشکل در جامعه داریم. آمدند توهین کردند و گفتند همه هنرمندان دارند علیه حجاب اجباری کمپین درست میکنند و صحبت میکنند، شما داری روسری تبلیغ میکنی؟ معلوم است که تبلیغ میکنم. امنیت یک زن، پوشش آن است. اگر میخواهی در ایران امنیت داشته باشی باید حجاب کنی؛ حالا بگذریم که قانون ما هم است. دردتان این نباشد، دردهای بزرگتری وجود دارد. همین عقدهگشاییهاست، همین تجاوزهاست، همین که این همه بچههای بیسرپرست از سطل زباله پیدا میشوند و... بروید به اینها برسید و دربند یک متر، دو متر پارچه نباشید.
سوال خیلیهاست که چرا شما در طول این یک دهه، هیچگاه به خانه اولتان (تلویزیون) برنگشتهاید؟
اتفاقا همین چند وقت پیش، بازی در سریال «برادرجان» را به من پیشنهاد دادند. فیلمنامه را هم خواندم و آن را زیاد دوست داشتم. رفتم، جلسه گذاشتند و صحبت کردیم. یک مقدار مشکلاتی بود که ما نتوانستیم با هم به توافق برسیم. طبیعتا دنیای رویایی ما کار سینمایی بود و اتفاق عجیبی نیست. این اتفاق برای خیلی از بچهها هم رخ داده است. الان هم اگر قصه خوبی به من پیشنهاد شود حتما میروم.
یعنی این بحث ممنوعالکاری شما در تلویزیون که در تمام این سالها راجعبه آن صحبت میشود، صحیح نیست؟
بههیچعنوان ممنوعالکار نیستم. این هم از طرف بقیه سمپاشی دیگری است. در این مدتی که من از زبان مردم و سایتها میشنیدم که «سحر قریشی» ممنوعالکار است، به هر نهادی که مراجعه کردم، هیچکس نگفت که تو ممنوعالکار هستی. تنها جایی که گفتند فعلا صلاح نیست بازی کنی، خود سازمان صداوسیما بود که گفتند به ما اعلام شده که فعلا صلاح نیست شما در تلویزیون کار کنید. البته این مربوط به سالها قبل است. چندبار هم به من پیشنهاد کار شد که خودشان اقدام کردند و به آنها هم همین جمله را گفتند. این صلاح را چه کسی تعیین کرده، من هنوز بعد از 10 سال نمیدانم. ولی الان درحالحاضر وقتی به من پیشنهاد کار میشود یعنی مشکل من مرتفع شده است. این عدم همکاری هم بهدلیل دیگری رقم خورد. من سفری در پیش داشتم و برای این سریال هم گفتند چهار ماه وقت میگیرد، بعد گفتند کار برای ماه رمضان است و نمیدانیم چقدر طول بکشد و به همین دلیل نتوانستم با آنها همکاری کنم وگرنه هیچ دلیل دیگری نداشتم.