اهمیت جشنوارههای اروپایی به ستارههای هالیوود
شاید مهمترین موضوعی که در جشنواره فیلم کارلووی واری جلب توجه کرد این بود که جشنوارههای اروپایی همچنان به ستارگان هالیوودی اهمیت میدهند.
ایران آرت: پنجاهوچهارمین جشنواره کارلووی واری به کارش پایان داد و فیلمهای "پدر" (پِتر والچانوف و کریستینا گروزیوا) و "لارا" (یان اوله گِرستِر) برندگان اصلیاش نام گرفتند. اما در این میان موضوعهایی هست که در این رویداد سینمایی بیشتر به چشم آمدند.
سینما در دوره غریبی از تاریخ قرار گرفته است. کمپانیهای عظیم عرصه پخش مجازی آن طور که باید و انتظار میرفت به پخش فیلمهای هنری و باکیفیت کمک نکردهاند و دستکم در ایالات متحده، صنعت فیلمسازی در این خلاصه شده است که تماشاگران سرشان را پایین میاندازند و به سوی مالتیپلکسهایی راه میافتند که هر چیزی را با برچسب کمپانیهای دیزنی و مارول نمایش میدهند؛ و عجیبتر اینکه چنین وضعیتی تقریباً در هر جایی از جهان از جمله جشنوارههای رده یک به چشم میخورد!
به گزارش سایت هنروتجربه، جشنواره بینالمللی فیلم کارلووی واری جذابیتهای خودش را دارد؛ از ستارگانی که به آن دعوت میشوند تا اولین نمایشهای جهانی آثار کنجکاویبرانگیز و… اما حتی در چنین رویدادی که محل برگزاریاش یکساعتونیم تا پراگ فاصله دارد، هم میتوانید تردید را احساس کنید. از سوی دیگر، جشنواره ساندنس در کمال ناباوری در جستوجوی رییس تازهای است. جشنواره برلین هم با مدیر هنری جدیدش دنبالهرو اسکار به نظر میرسد… و انگار همه کشورها به دنبال دلارهایی هستند که از صنعت فیلمسازی بهخصوص هالیوود ممکن است عایدشان بشود. در هر صورت، در جشنواره کارلووی واری ۲۰۱۹ این موضوعها بیشتر جلب توجه کردند:
۱- اهمیت ستارگان هالیوودی
فرقی نمیکند جولین مور باشد یا کیسی افلک یا جِیدن مارتِل، استعدادی که در صنعت فیلمسازی هالیوود به شهرت و اعتبار رسیده باشد، خواهان دارد و مردم برای دیدنش جمع میشوند. مور در این دوره برای دریافت جایزه کریستال گلوبِ هنرمند برجسته جهانی (که همان جایزه دستاورد یک عمر است) در کارلووی واری حاضر شد. افلک برای دومین بار در سه سال گذشته به این جشنواره آمد تا درامش "نور زندگیام" را معرفی کند که اولین نمایش جهانیاش را در جشنواره بینالمللی فیلم برلین پشت سر گذاشته بود. مارتل هم برای معرفی دو فیلمش آمده بود: "ماجراهای وولفبوی" و "کلبه". البته پاتریشا کلارکسن هم در مراسم اختتامیه یک جایزه کریستال گلوب دریافت کرد.
۲- انجمن مطبوعات خارجی هالیوود (بانی مراسم گلدن گلوب) حامی ترمیم آثار کلاسیک
رییس سابق این انجمن، مِهِر تاتنا (که هفته گذشته دورهاش به پایان رسید) برای نمایش نسخه ترمیمشده تازهای از "راههای افتخار" (استنلی کوبریک، ۱۹۵۷) در کارلووی واری حاضر شد. این فیلم ضدجنگ تحسینشده، یکی از فیلمهای گمشده (آثاری که زمانی تصور میشد دیگر نسخهای از آنها وجود ندارد) و کلاسیکهای پرشماری است که انجمن مطبوعات خارجی هالیوود در ترمیمشان نقش داشته است. در واقع این سازمان بیش از ششونیم میلیون دلار به سازمانهای حفظ و ترمیم مختلف مانند انستیتو لومیر کمک کرده است. جشنواره کارلووی واری امیدوارست نمایش نسخههای ترمیمشده با کمک این انجمن به رویدادی سالانه بدل شود.
۳- رقابت آثار بینالمللی هنوز پابرجاست
بهجز نمایش فیلم برنده نخل طلای "انگل" (پارازیت) به کارگردانی جونهو بونگ در این دوره، کارلووی واری همیشه ویترین خوبی برای رونمایی یا نمایش دوباره آثار برجستهای بوده است که هر سال در بخش بهترین فیلمهای خارجیزبان مراسم آکادمی حرفی برای گفتن دارند. در واقع همیشه تعدادی فیلم از اروپای شرقی هستند که نمایش افتتاحیهشان را در این رویداد تجربه میکنند و سرانجام به عنوان نماینده رسمی کشورشان به اسکار معرفی میشوند؛ مثلاً فیلمهای "لارا" (آلمان)، "پاتریک" (بلژیک)، "پدر" (یونان) و "بگذار نوری بتابد" (جمهوری اسلواکی) از حالا میتوانند خودشان را در فهرست کوتاه آکادمی تصور کنند.
۴- "نسل هزاره" هنوز سینما را دوست دارد… دستکم در قاره اروپا!
نسل هزاره یا Generation Y همچنان از این رویداد استقبال میکنند و حضور سینمادوستان در کارلووی واری نسبت به گذشته تغییری نکرده است (امسال حتی جشنواره ساندنس هم بخش کوچکی از تماشاگرانش را از دست داده بود). با وجود این، در کارلووی واری نیز بیشتر علاقهمندانی که بلیت میخرند زیر ۲۵ سال هستند و اغلب در استادیوم فوتبالی نزدیک مستقر میشوند. به همین خاطر بهندرت شاهد نمایش فیلمی هستید که در آن سالن پر نشده باشد.
۵- فیلمسازان اروپای شرقی کمی دچار مشکل خلاقیت شدهاند
پس از تماشای آثار فیلمسازان اروپای شرقی در چهار دوره اخیر جشنواره و دیدن درامهای اخلاقی متعددی که در آنها همواره پای رسوایی و پلیس و قاضیان در میان است (حالا خوب است که برخی به چاشنی شوخطبعی آغشتهاند)، میتوان گفت که درست مثل سینمای مستقل آمریکا، هنوز تکرارها و کپیکاریهای غیرضروری زیادی دیده میشوند. در ابتدای کار همه خواهان این فیلمها بودند ولی حالا بهاصطلاح شورش درآمده است و پیشپاافتاده و تکراری شدهاند. به عبارت دیگر، این روزها در سینمای کشورهای اروپای شرقی فیلمهای بیش از حدی درباره خانوادههای فروپاشیده، والدین روبهمرگ و بحرانهای میانسالی ساخته میشوند؛ و البته بیش از همه اینها درباره مهاجرت یا شخصیتهایی از اروپای شرقی که به شغلهای موقت در غرب مشغول میشوند. تردیدی نیست که آثاری پیرامون مهاجرت، از نظر سیاسی و اجتماعی اهمیت دارند اما برخی از آنها واقعاً به کمی خلاقیت در داستانگویی نیاز دارند.