با ندیدن این فیلمها به خودتان لطف کردهاید!
در دام بدترین سینماییهای سال گذشته نیفتید
ایران آرت: علیرغم اینکه سال نودوپنج پر بود از فیلمهای پرفروش و آثار قابلتأملی چون «فروشنده»، «ایستاده در غبار» و «ابد و یک روز»، اما این به معنی همان تعداد یا حتی خیلی بیشتر فیلمهای ضعیف و غیرقابل اعتناست.
از کمدیهای مبتذل و بیمفهومی چون «۵۰ کیلو آلبالو»، «من سالوادور نیستم» و یا فیلم فارسی بازسازیشدهای چون «آس و پاس» بگذریم و فیلمهای گیشهای چون «سلام بمبی» را کنار بگذاریم تازه میرسیم به فیلمهایی که قرار بوده مخاطبان را تحت تأثیر قرار دهند و حرفی برای گفتن داشته باشند اما درنهایت قربانی جهان محدود فیلمساز و فقدان خلاقیت و جسارت آنها شدهاند. متأسفانه امسال فیلم بد کم نداشتیم. اگر میشد فیلمهای خوب و قابلقبول سینمای ایران را به چند تا محدود کرد و نام برد، فیلمهای ضعیف اکثریت فیلمهای سینمای ایران در سال گذشته را تشکیل میدادند. در این مقاله چندتایی از بدترین فیلمهای سینمایی ایران را از لحاظ محتوا و فرم ساخت بررسی میکنیم:
۱- «کفشهایم کو؟»، کیومرث پوراحمد
“حبیب کاوه کارخانه دار قدیمی مبتلا به بیماری آلزایمر است. خانوادهاش او را ترک نمودهاند اما با بازگشت دخترش به ایران اتفاقاتی میافتد.”
آخرین ساخته کیومرث پوراحمد، هیچ نشانی از روزهای اوج این فیلمساز دوستداشتنی نداشت. پرداخت ناشیانه و غیرعلمی به موضوعی چون آلزایمر مهمترین ایراد «کفشهایم کو» نبود؛ بازیهای ضعیف، خط داستانی که فاقد منطق روایی است و داستان عاشقانهای که بهجای آنکه دراماتیک باشد مضحک و غیرقابلباور درآمده بود از دیگر مشکلات «کفشهایم کو» است. «کفشهایم کو» با آنکه از تعدادی از حرفهایترین عوامل سینما بهره میبرد اما یک شکست به تمامعیار است. نه فیلمبرداری علیرضا زریندست میتواند فیلم را نجات دهد و نه بازی رضا کیانیان و رؤیا نونهالی که البته هر دو از ضعیفترین بازیهای کارنامه بازیگریشان را در این فیلم ارائه میدهند. درواقع همه کاراکترها قربانی شخصیتپردازی ضعیفی میشوند که پوراحمد در فیلمنامهاش نتوانسته بهدرستی پرورش دهد. حتی موسیقی فردین خلعتبری هم در میان کابوس داستانی پوراحمد گم میشود.
۲- «سایههای موازی»، اصغر نعیمی
” نازنین: مهم نیست کی هستی یا چهکارهای… تو هر وضعیتی که باشی محبت وظیفه ته… فرهاد: نصیحت ات خوبه.فقط یه خورده کهنه است”
فیلمی که بهاندازه همین خلاصه ارائهشده از آن کلیشهای است. فیلمی به قلم سعید عقیقی که بعد از «شبهای روشن»، دومین اقتباس وی از داستانی از داستایوسکی است که برخلاف «شبهای روشن» ضعیف و غیرقابل اعتناست. فیلمی که بهزعم کارگردان دغدغه گیشه نداشته است و هدفش تحت تأثیر قرار دادن بیننده است. متأسفانه «سایههای موازی» آنقدر فیلم ضعیفی است که بههیچوجه نمیتواند مخاطبانش را تحت تأثیر قرار دهد. عقیقی آنقدر تلاش کرده تا اثری متفاوت و خاص بیافریند که بهکلی از جوانب قصهگویی فعال و مؤثر جامانده است. اقتباس عقیقی هم تعریفی ندارد و بهشدت گرفتار کلیشه و محدود به زمان است و درنتیجه اثرگذاری خاصی ندارد. این انفعال در مورد شخصیتپردازی هم صادق است و کاراکترها فاقد هرگونه جذابیت برای بیننده هستند و بازیهای سطحی هم هیچ کمکی به باورپذیر شدن ماجرا و شخصیتهای درگیر نمیکنند.
۳- «هفتماهگی»، هاتف علیمردانی
داستان زنی به نام رعنا است که در ماه هفتم بارداری خود است وی که یکبار دچار سقطجنین شده به شوهر خود شک کرده که این باعث مشکلاتی در زندگی آنها میشود، رعنا با اصرار شوهرش مهرداد به خانه پدرش در مرزنآباد میرود اما در آنجا دچار حادثه میشود
هاتف علیمردانی فیلمساز جوانی است که گویا با خودش قرار گذاشته به هر قیمتی شده، حتماً سالی یک فیلم بسازد. نتیجه این است که هرسال فیلمش نسبت به کار قبلی ضعیفتر میشود. فیلمسازی که روزی با اثر تحسینشده «به خاطر پونه» تصور میشد یکی از استعدادهای جوان است، کاملاً ثابت کرده است ایدههایش ته کشیده و حتی نمیتواند شخصیتهای جدیدی بیافریند. اما بهجرئت میتوان گفت «هفتماهگی» ضعیفترین کار علیمردانی تا امروز است. البته نهفقط علیمردانی که همه بازیگران دخیل در این فیلم هم ضعیفترین بازی کارنامه بازیگری خود را ارائه میدهند. در یککلام، «هفتماهگی»یک اثر کاملاً ناامیدکننده است. آنهم برای این روزهای سینمای ایران که غافلگیری خوب زیاد دارد.
۴- «نیمهشب اتفاق افتاد»، تینا پاکروان
داستان عشقهای نامتعارف از عروسی تا عزاست
یک نمونه کامل از فیلمی که قربانی جهانبینی محدود فیلمسازش شده است، «نیمهشب اتفاق افتاد» است. فیلمی که بهشدت از فقدان یک منطق دراماتیک رنج میبرد و کاراکترهایش کاغذی و غیرقابلباور هستند. «نیمهشب اتفاق افتاد» فیلمی است زنانه با محوریت یک کاراکتر زن، اما آشکارا فاقد ایدئولوژی مناسب در پرورش موضوع و شخصیتها که کل موضوع فیلم را شبیه داستانهای خالهزنکی میکند. عشق نامتعارفی که به آن اشارهشده است، بر اساس کنش و واکنشهای معقول و بهجا به وجود نمیآید بلکه جبری و تعریفشده است و هیچ ارتباطی با بیننده برقرار نمیکند. همین عشق نامتعارف را سالها قبل در «شام آخر» فریدون جیرانی دیدیم. اثری که از هر لحاظ یکسر و گردن بالاتر از «نیمهشب اتفاق افتاد» قرار دارد؛ چه ازلحاظ معیارهای قصهگویی و چه ازلحاظ دغدغه روایت و آسیبشناسی. استفاده از تصنیفهای قدیمی و سو استفاده از حس نوستالژیک بیننده در کنار بازیگران شناختهشدهای که بسیار ناشیانه بازی میکنند و رنگ و لعاب میزانسن فیلم همه نشان از تلاش پاکروان برای جذب مخاطب دارد. تلاشی که اکنون با پایان اکران فیلم میدانیم بینتیجه بوده است.
۵- «یک دزدی عاشقانه»، امیر شهاب رضویان
درآشفته بازار کمدی سینمای ایران، فیلم خوب غنیمت است. پس وقتی فیلمساز کمکاری چون امیر شهاب رضویان که یکی از داعیهداران سینمای اندیشه بوده است وارد این وادی میشود میتواند منجر به اتفاقات خوبی شود. اما متأسفانه «یک دزدی عاشقانه» یک شکست کامل است.«یک دزدی عاشقانه» بیش از آنکه از فرم ساختاری آسیب ببیند، قربانی قصهگویی و روایتی است که بهشدت فاقد جذابیت است. شخصیتها و کاراکترهای رضویان قرار است یادآور لوتیهای دوستداشتنی فیلم فارسی باشند اما در میان قصهای که بهدرستی پرداخته نشده است گم میشوند. اما مهمتر از آن همان روایتی است که نهتنها بهدرستی پرداخته نشده است بلکه بیشتر شبیه یک کپی ناشیانه از آثار نامآشنای سینمای قبل از انقلاب ایران است. فیلم رضویان هم مثل کاراکترهایش در میان زمانه جدید و فیلمسازی مدرن، نامأنوس و غریب است. شاید «یک دزدی عاشقانه» را میشد با اغماض از این لیست خارج کرد. اما پروژهای که نام رضویان و اینهمه بازیگر قدر چون مهدی هاشمی و فرهاد آییش را یدک میکشد انتظار مخاطب را بالا میبرد حالآنکه «یک دزدی عاشقانه» او را کاملاً ناامید و خسته رها میکند. بههرحال رضویان این روزها مسئولیت تربیت سینماگران جوان را بهصورت جدی دنبال میکند و فیلمی چون «یک دزدی عاشقانه» مطمئناً نمیتواند تبلیغ خوبی برایش باشد.
همانطور که در ابتدا گفتیم، فیلم بد امسال کم نداشتیم. اگر فیلمهای چون «خشکسالی و دروغ»، «متولد ۶۵» و «خندههای آتوسا» در فهرست بالا نیامدهاند ارفاقی است که به دلیل محدودیت زمان انجامشده است. از سوی دیگر صحبت درباره فیلمهایی چون «سلام بمبئی»، «من سالوادور نیستم»، «آس و پاس» و «ناردون» سخت است، چراکه فیلمهایی هستند که جز پرفروشهای سینمای ایران در سال گذشته بودهاند اما بهشدت ضعیف و ناشیانه ساختهشدهاند. «رسوایی ۲» را هم کلاً از بررسی خارج میکنیم چراکه صحبتمان راجع به سینما و سینماییهاست.