کارول میسون: مارگو رابی میتواند آلیس من باشد/ پیامی برای مخاطبان ایرانی
نویسنده کتاب محبوب "پس از آنکه رفتی" گفت: امیدوارم مخاطبان ایرانی من در طول روز اوقاتی برای فرار از دنیای واقعی و کارهای روزمره پیدا کنند.
ایران آرت: کارول میسون، نویسنده کتاب محبوب "پس از آنکه رفتی" است که اگرچه کپیرایت آن توسط نشر کتاب کولهپشتی خریداری شده اما در نشرهای دیگر نیز به چاپ رسیده است. میسون توانست پس از نوشتن این کتاب در صدر نویسندگان پرفروش آمازون قرار بگیرد. وی اصالتی بریتانیایی دارد اما بیشتر طول زندگیاش را در کانادا سپری کرده است و همسرش نیز اهل کشور کانادا است. کتاب "پس از آنکه رفتی" توانسته مخاطبان زیادی را در ایران به خود جذب کند، بههمین مناسبت خبرگزاری ایبنا گفتوگویی با وی انجام داده است.
اگر بخواهیم از دیدگاه طرفداران حقوق زنان به کتاب شما نگاه کنیم، شما بهعنوان یک نویسنده زن پرمخاطب، چهرهای ضعیف از زنان جامعه بهتصویر کشیدهاید.
من داستان یک عشق را نوشتهام، عشقی که برای بقا تلاش میکند و در برابر چیزهایی که آن را میآزمایند تسلیم نمیشود. هرکسی که عاشق شده باشد دلشکستگی را تجربه کرده است. هم اولین و هم آلیس که شخصیتهای اصلی داستان من هستند دلشان بدجوری شکسته شد اما با این وجود بازهم ذهنشان را تقویت میکنند تا خودشان برای خودشان تصمیم بگیرند، این تصمیمات میتوانستند درست یا غلط باشند اما در نهایت آنها را به سمت جلو پیش میبردند. اینها خصوصیات یک زن قوی است اما نمیشود از زندگی یک آدم نوشت و منکر این شد که آدمها گاهی احساس ضعف میکنند. مهم این است که وقتی احساس ضعف میکنیم چگونه آن را پشت سر بگذاریم و از آن بهعنوان سکوی پرش استفاده کنیم، این همان چیزی است که نشان میدهد ما از چه چیزی ساخته شدهایم.
کتاب شما مدام خواننده را به این وامیدارد که خودش را با شخصیتهای کتاب مقایسه کند، چه چیزی میتواند چنین حسی را در خواننده زنده کند؟
من از همان اول هم دوست داشتم چنین اتفاقی بیفتد، داستانی که من نوشتهام باورپذیر است و ممکن است حتی برای خود تو که بهعنوان دانشجوی دکترا از انسانهای باهوش جامعه هستی اتفاق بیفتد. مضامین داستانهای من جهانی هستند – عشق، جدایی، درگیریهای شخصی، مشکلات ازدواج، پیچیدگیهای روابط دوستانه و ... – من دوست داشتم خوانندگانم هنگام خواندن داستان مدام از خودشان بپرسند که اگر خودشان در آن موقعیت بودند چکار میکردند.
داستان عاشقانه شما چگونه بود؟
من در سنین جوانی ازدواج کردم. وقتی بیست و یک ساله بودم همسرم را ملاقات کردم، آن موقعها فکرش را هم نمیکردم که عاشقش شوم. این عشق باعث شد که از انگلیس به کانادا مهاجرت کنم چراکه روی عشقم بهعنوان کسی که میخواستم در تمام طول عمرم کنارم بماند حساب کردم. الان بیست و پنج سالی میشود که ازدواج کردهام، مانند هر زوج دیگری گاهی اوقات به مشکل برمیخوریم اما اگر بخواهم به عقب برگردم و دوباره انتخاب کنم دوباره عاشق همین مرد خواهم شد.
چطور میشود که داستان عاشقانه همچنان برای مردمی که در مشکلات روزمره خود غرق شدهاند جذاب باشد؟
همه دوست دارند دیگران را عاشق خود کنند. در زندگی ما افراد مختلفی مانند دوستانمان، همسرمان و خانوادهمان عاشق ما میشوند. عشق تنها چیزی است که ما در طول زندگی با خود به همراه میبریم و اگر خوششانس باشیم پس از مرگمان نیز آن را همراه خود خواهیم داشت. کسی داستان عاشقانه نمیخواند مگر اینکه در طول زمان خواندن کتاب خودش را در دنیای کتاب بیابد. داستانهای عاشقانه بهتدریج روی ما تاثیر میگذارند، ما خود، آرزوها و رویاهایمان را در داستانهای عاشقانه مییابیم. با خواندن یک داستان عاشقانه درست و حسابی ما برای مدتی دنیای خودمان و هرچه دغدغه در ذهنمان است کنار میگذاریم. بعضی وقتها خواندن داستانهای عاشقانه باعث میشود که بیشتر درباره زندگی خود فکر کنیم و به دید جدیدی از آن برسیم. چیزهای زیادی وجود دارد که با خواندن یک رمان خوب میتوانیم به آنها دست پیدا کنیم.
اگر میخواستید از روی کتابتان یک فیلم بسازید چه کسانی را بهعنوان بازیگران فیلم انتخاب میکردید؟
هلن میرن، اولین فوقالعادهای میشد، مارگو رابی هم میتوانست یک آلیس بینقص باشد.
چه پیامی برای مخاطبان ایرانی خود دارید.
عاشق این هستم که بدانم مخاطبان ایرانیام از مطالعه کتابم لذت میبرند. اینکه کتابم به یک زبان دیگر و برای یک فرهنگ دیگر باز هم جذاب باشد واقعا عالی و باعث افتخارم است. پیامم به خوانندگان ایرانی است که همواره وقتی برای آرام کردن خود و عشق ورزیدن به خود پیدا کنید، مثلا یک رمان خوب بخوانید. اگر قبل از هرچیزی سعی کنیم خودمان را خوشحال کنیم آنگاه مادران، همسران و حتی همکاران بهتری برای اطرافیانمان خواهیم بود. بعضی وقت فقط نیم ساعت مطالعه در روز برایمان مغزمان کافی است تا قدرتش را بازیابد. امیدوارم مخاطبان ایرانیام در طول روز اوقاتی برای فرار از دنیای واقعی و کارهای روزمره پیدا کنند. بابت حمایتتان از کتابم و اینکه به من فرصت پاسخ دادن به این سوالات را دادید واقعا ممنونم.