کد خبر: 2471 A

گفت‌وگو با کارگردان و بازیگر «خوب، بد، جلف»

قاسمخانی: تاکتیکم تعطیل است/فرخ‌نژاد: امیرنمک خوبی دارد!

قاسمخانی: تاکتیکم تعطیل است/فرخ‌نژاد: امیرنمک خوبی دارد!

من از لحاظ تاکتیکی خیلی تعطیل بودم و حمید در این زمینه به شدت مسلط است و کمکم کرد

ایران‌آرت: فاضل ترکمن که طنزپرداز و شاعر است در هفته نامه چلچراغ گفت وگو یی ترتیب داده با حمید فرخ نژاد و پیمان قاسم خانی، بازیگر و کارگردان «خوب، بد، جلف». گزیده ای از این گفت وگوی بلند را در ایران آرت بخوانید:

 

پیمان: من از لحاظ تاکتیکی خیلی تعطیل بودم و حمید در این زمینه به شدت مسلط است و کمکم کرد. یعنی من حدس می زدم که مسلط باشم، ولی سر فیلم فهمیدم که چقدر بیشتر بلد است و واقعاً از لحاظ تاکتیکی چه چیزهایی می گفت که من برق از چشمانم می پرید و نمی فهمیدم معنی اش چیست؟

حمید: واقعیت قضیه این است که وقتی کلیت کار خوب باشد، فیلمنامه درست و درمان باشد، کارگردانی چندان کار دشواری نیست. 

پیمان: منشا کمدی این کار از تناقض بین سام و پژمان و حمید است که شکل می گیرد. حمید در موضع تماشاگر است. حالا نه صرفا تماشاگر، ولی آمده که آن جا فقط حرص بخورد از دست آن دوتا. یعنی اگر حمید حضور نداشت و فقط آن دو تا خل بازهای شان را در می آوردند، شاید تماشاگر این قدر لذت نمی برد. دو تا خل به تنهایی که کار را راه نمی اندازند و حمید جدا از این داستان روی کاراکترش پیش می رفت، به عنوان روزنه ای عمل می کرد که در کنار سام و پژمان، بار کمدی صحنه را بالا می برد. یعنی اگر آن صحنه ها را بدون کاراکتر سرگرد در نظر بگیریم، آنقدر خنده دار نخواهد بود.

حمید: در مورد شخصیت پژمان به عنوان یک بازیگر؛ خیلی ها مقابلش جبهه گرفتند. به خصوص در فضای مجازی، هجمه زیادی به پژمان شد. اما من می خواهم بگویم که پژمان یکی از باانگیزه ترین آدم هایی است که من دیده ام در کار. یعنی این آدم از اول تا آخر کار یک ثانیه تاخیر نداشت و درست است که تجربه بازیگری ندارد، ولی با این پشتکار و علاقه، آن چیزی را که نداشت، جبران کرد. خودش هم ذاتا آدم باحالی است. دوستانی که این قدر در مقابل فوتبالیست بودن پژمان موضع گرفتند، خودشان از کجا آمدند؟! من واقعا پژمان را تحسین اش می کنم. شاید یک سری ضعف ها دارد و طبیعی است که داشته باشد، اما با این پشتکار و احترامی که به کارش می گذارد، جبران می کند. و طبیعتا مثل خیلی از کسانی که می آیند وارد این حرفه می شوند و آکادمی خوانده اند، تجربیات را دارد حین کار یاد می گیرد، و گرنه آنقدر قدرت و شهامت دارد که می رود تئاتر بازی می کند. خیلی برایم جالب است که یک آدمی چنین اعتماد به نفس هایی دارد . به خودش باورانده است که باید برود جلو. به نظرم کارش در این کار خیلی کار قابل قبولی است و درست از آب در آمده  و آن چیزی که باید باشد ، هست. یک طرف قضیه این است که بر اساس خودش نوشته شده است . حالا پژمان باید خودش را در قالب های دیگر هم تست بزند.

پیمان: حمید در گشت ارشاد نشان داد که چقدر می تواند کمدین باشد و از آن طرف در فیلم ما به شدت حواسش بود که کمدی بازی نکند. حتی یک لحظه های من از حمید می خواستم و می گفت اینجا اشتباه است . من نباید قاتی بازی این ها بشوم.

حمید: مثلا یک جا که گروگان گرفته می شد و همه می خندیدند و ریسه می رفتند. حتی گروگان گیرها. پیمان می گفت باید بخندی، می گفتم نه، نباید قاطی این ها بشوم. چون به عنوان یک سرگر می فهمم که حتی اگر این ماجرا اشتباه باشد، یک تبعاتی در بعدش دارد. این می داند که آنها جاهل هستند و بنابر این باید فرق داشته باشد با سام و پژمان توی فیلم. بنابراین خیلی خویشتنداری می کند که نخندد و وارد بازی این ها نشود.

حمید: من دهمین بار است که کاندید می شدم! اصلا برایم مهم نبود. آبادانی اش را بخواهم بگویم می گویم که باید برای هردویش کاندید می شدم! چون آن یک چیز دیگری بود و این یک چیز دیگر. جنس بازی ها فرق داشت. مثلا در جشنواره فجری که برای "به رنگ ارغوان" مرا کاندید هم نکردند، چرا باید به داوری های و درست و غلط قضاوت های شان فکر کنم. من دیگر یواش یواش ایمانم را نسبت به این قضیه از دست داده ام . خیلی خوب است که این اتفاق بیفتد، ولی اگر هم نیفتد، دیگر مثل قبل غصه نمی خورم. مخصوصا در جشنواره فجر نه این دوره اش، در کل دارم می گویم، به دلیل ماهیت دولتی و حکومتی بودنش، عوامل غیر سینمایی خیلی دخیل است. برعکس مثلا آن ور آب. یک نفر مثل رومن پولانسکی به جرمی مرتکب شده که به لحاظ قوانین قضایی آمریکا بیاید، می گیرندش. ولی اسکار کار خودش را می کند، چون شخصیت سینمایی طرف است و اثرش برایش مهم است، نه این که خودش چه آدمی است و چه کاره است. 

پیمان: طبقه حساس به نظرم اصلا درک نشد و جزو این فیلم هایی بود که واقعا متوجه اش نشدند. شاید در لحن یک تغییراتی به وجود آمد، ولی این فیلمی بود که تغییر لحن مهم ترین نکته فیلم بود. یعنی یک فیلمی بود که فضای کمدی خیلی شلوغ به تدریج می شود به یک آدم نزدیک شدن و ما مسیر جنونش را می بینیم . کاملا همه چیز مطابق فیلمنامه بود، ولی شاید در آمدن آن جنون خیلی محسوس از آب در نیامده در کارگردانی، و گرنه واقعاً یکی از بهترین فیلمنامه های زندگی ام بود. مثل "مستاجر" پولانسکی فیلم تعمدا دو لحن داشت . دیدید که در مستاجر چقدر اول پایش روی زمین است و هر چقدر جلوتر می رود، روانی تر می شود. خیلی از کسانی که خواندند فیلمنامه را ، گفتند بهترین کار زندگی ات است .

حمید: به نظر من ساختار فیلمنامه در تلویزیون عرضی است و در سینما طولی است. همین اولین کارگردانی تلویزیون نمی دانم یعنی چه. این به فیلمنامه بستگی دارد که در تلویزیون یک نوع روایت می کند، و در سینما نوع دیگر مثلاً یک داستانی که در سینما 90 دقیقه روایت می شود، آن را می گیرند و می کنند 12قسمت، 14قسمت و.... خیلی عرضی تر است، ولی به لحاظ ساختاری من نمی فهمم وقتی می گویند فیلم تلویزیونی است . این از آن حرف های است که معنی ندارد!

حمید: ژوله خیلی خوب است و آدم دوستش دارد . این خیلی مهم است که بازیگر به دل بنشیند. ژوله به نظرم یک انرژی خوبی دارد و آدم از آن خوشش می آید. وارد هیچ بحثی نمی شوم که بگویم تکنیک و غیره، ولی ژوله ذاتی دارد که آدم خوش اش می آید. در بازی های حرفه ای مان آدم های صاحب نام داریم، ولی ذاتشان را هر کاری کنی؛ تغییر نمی کند، با حالی که درست هستند و آدم های باسوادی هستند. امیر اما از آن آدم هایی است که یک نمک و انرژی خوبی در آن وجود دارد. 


 

حمید فرخ نژاد فیلم خوب، بد، جلف پیمان قاسمخانی
ارسال نظر

آخرین اخبار

پربیننده ترین