با گالریگردی این هفته ایرانآرت همراه باشید
عجایبالمخلوقات تا آشفتگیهای ایران در نگارخانههای تهران
نمایشگاه نقاشیهای پای سایکلانگ مایر هوبرت در گالری والی و نمایشگاه نقاشیهای فاطمه دژدوست در گالری ویستا، نمایشگاه طراحیهای بهرام کلهرنیا در گالری آ ، نمایشگاه گروهی چند رسانهای در گالری پروژههای آران، سوژههای این هفته گالریگردی ایران آرت هستند.
ایران آرت : علیرضا بخشی استوار : گالری های تهران در جمعهای که گذشت میزبان 24 نمایشگاه جدید بودند.نمایشگاه نقاشیهای پای سایکلانگ مایر هوبرت با عنوان "ایران از چشمانداز من" در گالری والی و نمایشگاه نقاشیهای فاطمه دژدوست با عنوان "سفر فرنگ 1395" در گالری ویستا، نمایشگاه طراحیهای بهرام کلهرنیا با عنوان "سهم شک" در گالری آ و نمایشگاه گروهی چند رسانهای با عنوان "چند روایت معتبر" در گالری پروژههای آران، رویدادهایی هستند که در گالریگردی این هفته به سراغ آنها رفتیم.
تصویر دوگانه از آرامش و آشفتگی ایران
نقاشیهای پای سایکلانگ مایر هوبرت در نمایشگاه "ایران از چشمانداز من" مخاطب را بیش از هر چیز دیگری به یاد نقاشیهای جاکسون پولاک میاندازد. او در بیشتر آثار این نمایشگاه از تکنیک پاشیدن رنگ روی بوم استفاده کرده است.
در بستر این جهان انتزاعی که در این به هم پیوستگی رنگها رخ داده است تصویری پر از خشونت و آشفته است که درهم تنیدگی رنگها نمایان میشود.
نگاه هنرمند به ایران هر چه باشد تکنیک مورد استفاده او در ساختن اتمسفری سراسر آشوب و کنش تاثیرگذار است. او با پاشیدن رنگها روی بوم آن هم طیفهای متوع رنگ، ساختار انتزاعی ذهن خود و نوع نگرشش به ایران را از این دریچه روایت میکند.
البته در کنار این نقاشیهای پر آشوب تابلوهایی با حفظ سطح یکنواخت و نقشهایی از گل چشم را مینوازد. نقاشیهای این هنرمند تایلندی_سوئیسی مخاطب را در یک نوسان دچار آشفتگی و آرامش میکند. آشفتگی و آرامشی که میتواند برگرفته از فضای خود جامعه باشد.
به واقع میتوان گفت که تصویر این هنرمند از ایران تصویری هوشمندانه و گستردهای است که تنها از یک زاویه ثبت نمیشود چرا که هنرمند با دوگانهسازی ابژهها در سطح ادراک خود توانسته به تعادل در یک چیدمان تصویری و رنگ برسد که در بهترین شکل روایتگر تصویری است که ما نیز میتوانیم از کشورمان داشته باشیم و این نزدیکی خیال واقعیت هنرمند و مخاطب، آثار او را در چشمان بیننده مورد تایید قرار میدهد.
سفر مینیاتورها به تهران 1395
فاطمه دژدوست در نمایشگاه "سفر فرنگ 1395" قصد داشته قابلیتهای جدیدی را با استفاده از نقوش کاشیکاری و نگارگری ایران کشف و تجربه کند.
هر چند صرفا قرار دادن شخصیتهای نقاشیهای مینیاتور و یا استفاده از تشعیر و یا قرینهسازی و نقوش کاشیکاری در یک فضای جدید نمیتواند به عنوان امری نو تلقی شود اما نکتهای که اهمیت دارد راهی است که شاید به توان به این واسطه گشود.
این هنرمند در واقع با استفاده از المانهای نگارگری در فضاهای مدرن و از طرفی توجه به قابلیتهای رنگ توانسته هر چه بیشتر این المانهای آشنا را با فاتنزیهای برگرفته از جهان معاصر یکی کند و در عین این که تصاویری را خلق کرده که شکل و جنسی از گذشته را با خود دارند. توانسته شکل و نوع برخورد مخاطب با این موجودات آشنا را آشناییزدایی کند.
اگرچه این نگاه و تلاش هنرمند برای جذب المانهای تثبیت شده در جهان مورد نظرش تمام و کمال قوام نیافته، اما این راه میتواند با توجه به نگاه متفاوتی که هنرمند در آثارش گنجانده المانهای تصویری نویی را به دست دهد.
عجایب المخلوقات ساکن در درون هنرمند
مخلوقات عجیبی که بهرام کلهرنیا در "سهم شک" به تصویر در آورده است درونیات او هستند. درونیاتی که حاصل یک آشفتگی ذاتی در ذهن است که بر اثر مواجه با پدیدههای مختلف طبیعی و اجتماعی در شکلی غریب ظهور کرده است.
در واقع کلهرنیا تصویری از خود را در میان آثاری تو در تو به نمایش در میآورد که به گونهای بیواسطه با خودش و امیالش و احساساتش گره خورده است. او در واقع در شکلی صادقانه تصاویری از واکنشهای طبیعی خود نسبت به اتفاقها را که جزوی از شخصیت خود هنرمند است به تصویر در آورده است.
تصاویر این تابلوها که در واقع مشخص نیست که چه چیزی هستند، از مجموعه آیکونها و المانهایی واحدی تشکیل شده است که علیرغم وجه متضادی که با هم دارند در یک واحد کنار یکدیگر قرار گرفتهاند و علیرغم تفاوتهایی که در شکل تصویری آنها به وجود آمده در نهایت تصویر متحدی با معنای واحد به تصویر بکشند.
او با متمرکز کردن این تصاویر در وسط بوم خود چشم مخاطب را نیز برای درک این مخلوقات متمرکز میکند. سایهها در این مخلوقات سهم عمدهای را شکل دادهاند. در واقع سایهها بیش از هر المان تصویری دیگری توانسته در شکلگیری این مخلوقات و تاثیرگذاری آنها نقش داشته باشند.
چند روایت مجهول از تقابل انسان و محیط
نمایشگاه چند روایت معتبر نمایشگاهی است که در آن ارائه آثار خط مشترکی را دنبال نمیکند. هر چند این نمایشگاه گروهی و تصاویر، مجسمهها و چیدمانهایی که در آن به نمایش در آمده همگی به نوعی بیانگر شکلی رئالیستی و انتزاعی از جهان واقعیت و خیال انسان معاصر را به تصویر میکشند اما به گونهای غیر هدفمند و بدون در نظر گرفتن خط سیری قابل تعریف در کنار هم چیده شدهاند.
فارغ از این موضوع در عکسهای این نمایشگاه تصویری از فضاهای بسته و انسانهای پناه گرفته در پشت اشیاء و یا در دل محیط را به تصویر میکشند. فضاهایی که به دلیل نوع رنگ عکسها و حالات چهرههای انسانی و چگونگی چینش اشیاء فضایی پر از رعب، وحشت و نگرانی را به تصویر میکشند.
فضایی که میتوان وجه انتزاعی و غیر رئالیستی آن و تاثیری که محیط بر افراد میگذارد را در نقاشیهای این نمایشگاه هم جستجو کرد. به خصوص در سری نقاشیهای وسوسه گمشده و دور و نزدیک که در آن از تکنیک کلاژ به درستی استفاده شده و تقابل نقاشیهای به دست آمده و قرار گرفتن آنها بر روی عکسهای دستکاری شده به درستی قابل توجه و درک است.
در بخش دیگر مجسمهها و چیدمانهای این نمایشگاه نیز میتوانند به عنوان نمادی بیرونی و تجسد یافته از این فرض خیالی در تفسیر آثار باشند. قرار گرفتن کفشهای قرمز رنگ غولآسا در محیط گالری و یا سری مجسمههای فیگوراتیو با الهام از اسطورهها و افسانهها و از طرفی برخی از مجسمهها که کارکردی تماما انتزاعی دارند و به درستی نمیتوان معنا و مفهومی برای آن در نظر گرفت نیز در خلق فضا و اتمسفر تقابل که در این سلسله روایتها گنجانده شده است را درک کرد.
اما به طور کل و علیرغم همه تفسیرهایی که میتوان از کنار هم قرار گرفتن این آثار به دست آورد ماهیت نمایشگاه "چند روایت معتبر" به درستی و در خلال آثار به نمایش در آمده قابل تشخیص نیست و به نظر مجموعهای بهم ریخته از تجمیع آثار هنری است.