مرگهای سیاسیِ نقاشی شده تا زیستن در شهری انتقادی / گالریگردی ایران آرت در 4 نمایشگاه
سارا ساسانی: در گالریگردی این هفته ایران آرت به نمایشگاههای گالری طراحان آزاد، ثالث، محسن و AG سرزدهایم.
ایران آرت: نمایشگاه نقاشیهای حامد صحیحی با عنوان «آهستگی» در گالری طراحان آزاد، نمایشگاه عکسهای محسن یزدیپور با عنوان «منظری برای ندیدن» در گالری AG، نمایشگاه چاپهای دیجیتال ملیسا ولیپور با عنوان «سرگشتگی» در گالری ثالث و نمایشگاه آثار امیرحسین بیانی با عنوان «وفاداری، نامهای سیاست» در گالری محسن، سوژههای این هفتۀ گالری گردی در ایران آرت هستند.
تکرار در رویش
حامد صحیحی در نمایشگاه اخیرش با عنوان «آهستگی» در گالری طراحان آزاد به نمایش آثار جدیدش پرداخته است. صحیحی که اغلب سالی یکبار دست به ارائه آثارش میزند مخاطب را با ذهنش آشنا کرده است. او در این نمایشگاه آثاری در ابعاد بزرگ و بدون رنگ و سیاه و سفید ترسیم کرده است.
آثار صحیحی در این چند سال یک رویه را در اجرا دنبال کردهاند و به دلیل فاصلۀ کم ارائه آنها در ذهن مخاطب نقش بسته است. او در آثارش به جهانی سورئال و فراواقعی میپردازد و آثارش را با عناصری نسبتاً شناخته در فضای پیرامونی ناشناخته میپروراند.
صحیحی به موضوع رویش و پیدایش میپردازد او به عناصری ملکولی و کروموزومی اشاره میکند که در خلأ در حال حرکت، رشد و نمو هستند. رگ و ریشههایی که به سرعت رشد میکنند تا جایی را در دنیای واقعی تسخیر کنند. او در این آثار از عنصر جدیدی همچون تکهای درخشان استفاده کرده است که به نظر میرسد منشوری چند وجهی باشد و از درون خود شروع به تحلیل و تجزیه کند. شاید به کار بستن این دو فضا یعنی خلأ و منشور چند وجهی در تضاد با یکدیگر نیز قرار گرفتهاند؛ اولی موجب شکلگیری و وحدت میشود و دومی موجب تجزیه، شکاف و از هم گسیختن. ممکن است صحیحی قصد داشته به جهانی اشاره کند که در مقابل و مخالف با یکدیگر عمل میکنند.
جنگ میان بودن و نبودن و هستیبخشی و عدم وجود در این آثار مستتر است. در یکی از این آثار به نظر میآید جمعی از دو گروه مخالف بر سر تندیسی از یک تخم شکستۀ پرنده ایستاده و در دو جبهه قرار گرفتهاند و شاید آبستن از سرگرفتن جنگ و نزاع باشند.
دنیای ذهنِ صحیحی منحصر به فرد و تکرار شونده است که این امر با تعدد ارائه آثار او در غالب نمایشگاه تشدید میشود. این تکرار و تعدد در امر نمایش آثار ممکن است، هنرمند را دچار تکرار در تولید آثار کند که کمی آسیبزننده است.
نمایشگاه آثار حامد صحیحی با عنوان «آهستگی» تا 10اردیبهشتماه در گالری طراحان آزاد برقرار است. گالری طراحان آزاد در میدان فاطمی، میدان گلها، میدان سلماس، شمارۀ 5 قرار دارد.
انسان مثله شده در دنیای مدرن
«... اگر فرش را همنشینی تار و پود آن میسازد، انسان نیز در همنشینی و ارتباط هویت مییابد. گویی آنچه بر انسان گذشته، اعم از شادی و غم، کامیابی و ناکامی، لذت و رنج، همه، جز به جز وجود او را نقش زدهاند. همانطور که در فرش ارتباط تار و پود رنگین، نقش آن را هویدا میکند و شاید بتوان فرش را متشابه از انسان دانست.
امروز اما خاصه دنیای مدرن و جوامع مصرفگرا، در جهت تولید انبوه، اغلب فرشها را ماشینها میبافند. دیگر از یگانگی طرح و نقش خبری نیست. آدم امروز نیز میان واقعیت و مجاز تکه پاره شده و از خویشتن جدا مانده و بیگانه شده است. اندام مثلهشدۀ انسان در این فرشها که توسط ماشین بافته شدهاند به جای نقوش سنتی هندسی و اسلیمی قرار گرفته و تصویری نامأنوس ایجاد کردهاند که خود استعارهای از وضع موجود است؛ جابه جایی، جایگزینی، فقدان آنچه باید سرجای خود باشد و نیست.» این متن بخشی از بیانۀ نمایشگاه ملیسا ولیپور در گالری ثالث است. او در نمایشگاه جدیدش به ارائه طراحیهای ذهنیاش با ترکیب و بافت فرش دست زده است. او این فرشها را بر اساس نقشههای قالی مناطق مختلف ایران طراحی کرده است اما در مرکز و بطن آثار ساختههای ذهن خود را ترکیب و به اضافه کرده است.
فرش ترنج تبریز، فرش یزد، فرش شکارگاه برگرفته از فرش دورۀ صفویه، فرش گلدانی کرمان، فرش بیجار، فرش محرابی تهران، فرش قم و غیره طرح فرشهایی هستند که ولیپور از آن الهام گرفته است و با توجه و برداشتی از آنها ایدۀ ذهنی خود را بسط و اجرا کرده است. ولیپور در این آثار که اغلب ابعاد یکسانی دارند از تکنیک چاپ دیجیتال بر روی سیلک پلی استر استفاده کرده است. در مرکز این فرشها آمیختهای از طرح اصلی نقشه فرش و بدنهای دوسویۀ انسانهای مثله شده است. انسانهایی که در میان آسیبها و ترکشهای دنیای مدرن و تک ساحتی شدن جهان جدید و مصرفزده تکه تکه و بیهویت شدهاند و از هیئت واحد انسانی خارج گشتهاند.
ملیسا ولیپور در این آثار از رنگهای متنوع و گاهی اصلی فرشها بهره جسته و با به کارکیری و رعایت نقشۀ اصلی فرش با نگاهی انتقادی به دنیای مدرن و پیامدهای آن پرداخته است و عصر جدید و انسانهای احاطه شده در آن را به چالش کشیده است.
نمایشگاه آثار ملیسا ولیپور تا 11 اردیبهشت در گالری ثالث برپاست. گالری ثالث در خیابان کریمخان، بین خیابان ایرانشهر و ماهشهر قرار دارد.
زیستن در شهری انتقادی
محسن یزدیپور در نمایشگاه عکسهایش با عنوان «منظری برای ندیدن» به ارائه آثاری انتقادی از شهر تهران پرداخته است. او این شهر را به عنوان یک کلانشهر و شهری که در آن زاده و زندگی کرده، دیده است. یزدیپور به بخشهایی از شهر پر آشوب و آلودۀ تهران به لحاظ بصری پرداخته است، بخشهایی که در تکرار عبور از این شهر ناغافل نادیده گرفته میشوند. باوند بهپور در بخشی از یادداشت حاضر در این نمایشگاه تهران را یک هیولا نامیده است: «در تهران چیزی برای دیدن نیست. این شهر برای تماشا ساخته نشده. ساخته شده که خودت را از جایی به جای دیگر برسانی. مجموعهای از فضاهای داخلی است که با راههایی که به هم وصلاند. ... در تهران عجلهای هست برای رسیدن. صرفاً در این شهر است که وقتی که در راه میگذرد حتماً تلف شده. در تهران نمیروند پیادهروی. ... در تهران قرار نیست به جایی برسی. تهران خودش مقصد است. از شهرهای دیگر به تهران میآیند. از تهران به شهرهای دیگر بر نمیگردند. ...»
یزدیپور تهران را به مثابۀ یک کل در نظر گرفته است که از قضا به این کل نابههنجار تعلق خاطر دارد. او این کل را دوست دارد چرا که سالهای عمرش را در آن سپری کرده است. او برای انتقاد به این کل آشفته و پر هرج و مرج، به اجزائی پرداخته که این کل را ساختهاند اما از نظر دور ماندهاند. اجزائی که همه در ساختمان این ساختار کلان نقش داشتهاند اما امروز تبدیل شدهاند به «منظری برای ندیدن». این مناظر بخشهایی هستند که ما همچون مسافران شهری به سادگی از کنار آنها میگذریم. ما به مثابۀ شهروندان یک کلان شهر مدرن درگیر با ابزار دیجیتال و دنیای دیجیتال چشمها و گوشهایمان را برای دیدن و شنیدن اطراف بستهایم. مسافران تهران که دائم در حال تردد و سفرهای درون شهری برای رسیدن به مقاصدی تکراری هستند، چشمهایشان را در سطح شهر نه به عناصر جزء بلکه به گوشیهای همراهشان دوختهاند و اخبار و اتفاقات جهان را در رسانههای مجازی اجتماعی دنبال میکنند و گوشهایشان را با هدفونها و هندز فیریهایی در گوش بستهاند. آنها نه میبینند و نه میشنوند. آنها مسخ شده از جریان پرشتاب شهر، بستر زندگی و با هم بودن در مکانی واحد را از یاد بردهاند و مناظری شهری را نمیبینند و به دست فراموشی سپردهاند.
محسن یزدیپور در این مجموعه به ثبت و نمایش تصاویری از شهر پرداخته است که شاید روزی برای زیباسازی شهر تصویر و ایجاد شدهاند اما در شهری که خود مقصد است و تأمل و درنگ در آن معنا ندارد این زیباییها بیتوجه مانده و امروز تبدیل به عناصری برای ایجاد آلودگی بصری در شهر شدهاند.
یزدیپور با توجه نشان دادن به این مناظر بخشی از منظر شهری را جدا کرده و آن را بزرگنمایی کرده است تا نسبت به آن نمایشی انتقادی داشته باشد.
نمایشگاه آثار محسن یزدیپور با عنوان «منظری برای ندیدن» تا 27 اردیبهشت در گالری AG ادامه دارد. گالری AG در خیابان کریمخان، خیابان عضدی جنوبی، شمارۀ 43 قرار دارد.
مرگهای سیاسیِ نقاشی شده
امیرحسین بیانی در نمایشگاه جدیدش با عنوان «وفاداری، نامهای سیاسی» از مرگهای سیاسی میگوید که نتیجۀ نوعی وفاداری بوده است؛ وفاداری به انتخاب و عقیدۀ سیاسی. او در بخشی از بیانیۀ مجموعهاش میگوید: «امروز برای من اگر ایدهای هست هیچ نیست جز رهایی؛ اگر قرار به صحبت از سیاست است باید از سیاست رهایی گفت. ... هر یک از آثار این مجموعه، تصویر خیالی من از زندگی و مرگ شخص خاصی است. یک نفر به مرگ طبیعی از دنیا رفته است و دیگران زیر شکنجه با اعدام جان باختهاند؛ معدودی از بیشمار مبارزی که در طول تاریخ برای تحقق آزادی جنگیدهاند و مهمترین وجه اشتراکشان این است که همه در لحظهای از تاریخ دست به انتخابهایی یکسان زدهاند و با ایمان و اعتقاد و بدون عافیتاندیشی چشمانداز جدیدی را ترسیم کرده و خیره به حقیقت چشم دوخته و مرگ را در آغوش گرفتهاند. ...»
امیرحسین بیانی در این مجموعه از مرگهایی میگوید که از سوی صاحبانش انتخاب شدهاند و از قبل پیشبینی. او در این آثار مناظر و مرایایی را متکثر و شکسته شده از اطراف و اکناف با ترسیم خطوطی شاید محاسبه به تصویر در میآورد. مناظری از طبیعت مثل دریاها و آبها و باز هم در بیانیهاش اعلام میکند که او مرگ این افراد را اینگونه میبیند؛ برخی قابها بازنمایی برشی از طبیعت است و برخی دیگر بازخوانی آثاری مهم در تاریخ هنر. اما در اینجا سؤالی پیش میآید که چگونه سوژه میتواند چنین فاصلهای از ابژه داشته باشد؟ چگونه میتوان در طبیعتی بکر، زیبا، رها، پر هیاهو تصویر و اثری از مرگ یافت. تصاویری که حتی در ظاهر، فرم و رنگ آن آثاری از نشانههای مرگ نمیتوان یافت. ممکن است پاسخ به این سؤالات در خود این پرسشها باشد. ممکن است هنرمند مرگ را در دریای پر خروش و یا جنگلی پر رونق میبیند، آن هم از نوع مرگ انتخاب شده و سیاسی. اما از سویی به نظر میرسد دلیل این فاصله میان اثر تا سوژۀ ذهن هنرمند که در بیانیۀ اثر میتوان به آن دست یافت تنها نظرگاه او نباشد. ممکن است هنرمند اثر را در جایی و همراه با ایدۀ اولیۀ خاصی پرداخته و در هنگام ارائۀ اثر در مواجهه با پیشنهادهای ضمنی بیانیهای را برای اثر طراحی کرده باشد که ارتباطش را با اثر به کلی از دست میدهد. ممکن است بیانی پاسخهایی برای سؤالات پیش آمده یک مخاطب داشته باشد.
نمایشگاه آثار بیانی با عنوان «وفاداری، نامهای سیاسی» تا 20 اردیبهشت در گالری محسن برپاست. گالری محسن در خیابان ظفر، خیابان ناجی، خیابان فرزان، کوچه نوربخش، بلوار مینای شرقی، پلاک42 قرار دارد.