برپایی نمایشگاهی از لوازم شخصی فریدا کالو / عکسها
آلبومهای عکس، جامهها، تزیینات، لوازم آرایش و برخی دیگر از لوازم شخصی فریدا کالو به نمایش گذاشته شد.
ایران آرت: آندره برتون، شاعر و نویسنده سورئالیست فرانسوی، نقاشیهای فریدا کالو را سوررئال میخواند، اما فریدا نمیپذیرفت. میگفت من واقعیت خودم را نقاشی میکنم. و البته همه واقعیت او در نقاشیهایش نمیگنجید، در پوشش و آرایشش نیز جلوه میکرد. پس از مرگ این نقاش مکزیکی در ۱۹۵۴، به خواسته همسرش دیهگو ریورا، لباسها، آرایهها و دیگر وسایل شخصیاش در سکونتگاهشان خانه آبی (Casa Azul) درحمامی مهر و موم شد. ریورا وصیت کرد که ۱۵ سال پس از مرگش آن را بگشایند، اما خودش چندی بعد درگذشت و آن گنجینه دستنخورده ماند.
به گزارش بیبیسی، ۵۰ سال پس از مرگ کالو، در سال ۲۰۰۴، بالاخره در را گشودند. نزدیک به ۳۰۰ قلم از لوازم نقاش سالم مانده بود. آلبومهای عکس، جامهها، تزیینات، لوازم آرایش، داروها و تجهیزات ارتوپدی جزییاتی بیشتر و یا ملموستر از فریدا کالو در دسترس نهاد؛ زنی هنرمند که هم در نقاشی، خویش را موضوع کارش قرار داد و هم در زندگی چهره و اندامش را چنان آراست و بازنمایاند که شمایلی مستقل و ماندگار از او پدید آورد. اکنون برای نخستین بار این مجموعه در خارج از مکزیک، در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن در نمایشگاهی با عنوان "فریدا کالو: آراستن خود" به نمایش درآمده است.
۶ هزار قطعه عکس
در میان وسایل شخصی فریدا کالو نزدیک به ۶ هزار قطعه عکس از خودش و دیگران یافته شد و بزرگی این مجموعه شگفتیها برانگیخت. او در زمان شهرتش یکی از سوژههای محبوب عکاسان بنام به شمار میآمد. پدرش نیز از او عکسهای بسیار گرفته بود. فریدا را پدرش گیرمو کالو که در مکزیک عکاسی مشهور بود با عکاسی آشنا کردد. او از کودکی شوق به چهرهنگاری و خودچهرهنگاری را در پدرش دید و آموخت. یاد گرفت که بیحرکت بنشیند و با نگاه نافذش به دوربین خیره شود و در همین حال از خویش تصویر ثبت کند. در عکس بالا فریدای جوان چهره را کمی به جانب چپ چرخانده؛ مردمکها به گوشه چشمخانهها رفتهاند و دوربین/مخاطب را خیره نگاه میکنند. ابروها به هم پیوسته است و موی پشت لب سترده نشده. و در گوشههای لبها دو خط همچون دو پرانتز تاکیدکننده، لبانش را در میان گرفتهاند. این ژست مهر کالو را بر خود دارد. خویش را با همین حالت و نگاه بعدها بارها و بارها در نقاشیهایش بازآفرید. نقاشی سمت چپ او را سالها بعد در پوششی از توربافتههای سرخپوستان نشان میدهد، که کمابیش همان حالت عکس را به خود گرفته است. نزدیک به نیمی از آثار فریدا خودنگارههایی اند که افزون بر چهره، سیمای درونیاش را آشکار میکنند و به این ویژگی مشهور اند.
فریدا کالو بر نیمکت
پوشش و آرایش کالو بخشی جداییناپذیر از شمایل و کاریزمای او شد. در کمدش مجموعهای بزرگ از لباسهای سنتی یافتند که حال برای نخستین بار یک جا به تماشا درمیآید. در کودکی در اثر ابتلا به فلج اطفال پای راستش نحیفتر و کوتاهتر از پای چپش شد. خودش در دفتر خاطراتش نوشت: "باید دامنهای بلند بپوشم، تا پای آسیبدیدهام را پنهان کنم." و از آنجا دامنهای بلند مکزیکی توجهش را برانگیختند که پا را کامل میپوشاندند و بر زمین کشیده میشدند.
در زمان او لباسهای اروپایی و امریکایی رایج بود و به روز تلقی میشد، اما او شیوهای دیگر برگزید. خود را به طرز زنان تیوانتپک در جنوب مکزیک میآراست و بخشی از هویتش را در قالب زنی سرخپوست بازنمایی میکرد. میگفت که من همچون یک زن تیوانتپک هستم نه جوراب میخواهم و نه شلوار، زیرا دامن بلند دارم. بالاپوشهایی با طرحهای سنتی میپوشید و دامنی بلند به پا میکشید و شالی بر شانهها میانداخت. موهایش را نیز به شیوه بومیان سرخپوست در بالای سر جمع میکرد و میبافت و با نوارهای رنگی و گل میآراست. میان ابروهایش را خط میکشید و آنها را به هم میپیوست و موی پشت لبش را پررنگ میکرد. به تدریج دوختهها و بافتههایی از سایر اقوام امریکا و ملل را نیز با پوشش مکزیکیاش ترکیب کرد. این شیوه آرایش و پوشش در جهان به او شناخته شد و طرفدارانی یافت.
سرخلب و گلگون
رژ گونه و رژ لب قرمز روشن رولون، سوهان ناخن و مداد ابرو، پیش از ۱۹۵۴
فریدا ۱۵ ساله بود که در تصادفی شدید ستون فقراتش از چند جا شکست و رحمش پاره شد. آسیبها و دردهای این سانحه تا آخر عمر با او ماند. بدنش را یکسر گچ گرفتند و ماههای متوالی را در بستر گذراند، و از همان زمان به نقاشی روی آورد. به سبب جراحاتش در سالهای گوناگون چندین بار عمل جراحی از سر گذراند. اما شوقش به زیبایی در او چندان نیرومند بود که حتی هنگامی که باید ماهها در تخت میماند، دیدارکنندهای داشت یا نداشت، هر روز آرایش میکرد. خواسته بود در اطراف استراحتگاهش آینه بگذارند تا خود را ببیند و بیاراید.
در این نمایشگاه لوازم آرایش و عطرها و کرمهای زیبایی او به تماشا گذاشته شده است. دوستانش که از هنرمندان و صاحبان صنایع آرایش و زیبایی بودند برایش لوازم آرایش و رژلب از امریکا و اروپا میفرستادند. رولون برند محبوب آرایشی کالو بود. در عکسهایش اغلب بر لبانش رنگ قرمز میبینیم و بر گونههایش رژ صورتی که با رنگ گلهایی که بر موهایش مینشاند، همساز است. ریورا انتخاب رنگهای او را که بر چهره سبزهاش خوش مینشست میستود.
عاشق تروتسکی و هوادار استالین
فریدا از هواداران کمونیسم بود. لئون تروتسکی، انقلابی و سیاستمدار کمونیست روسی، که از روسیه استالینی به مکزیک تبعید شده بود، با نقاش رابطه عاشقانه داشت
کالو به سبب آسیبدیدن ستون فقراتش ناچار بود از تجهیزات ارتوپدی استفاده کند. او سینه بندهای گچیاش را با نقاشی میآراست و با آینه و کاشی رنگی تزیین میکرد و پس از استفاده آنها را دور نمیانداخت و نگه میداشت. او بر این کرست نقش داس و چکش کمونیستی را کشیده است.
فریدا از هواداران کمونیسم بود. لئون تروتسکی، انقلابی و سیاستمدار کمونیست روسی، که از روسیه استالینی به مکزیک تبعید شده بود، با نقاش رابطه عاشقانه داشت. در زمان رابطه با او و حتی پس از ترورش، کالو همچنان از علاقهمندان به استالین به شمار میآمد و مائو را نیز میستود. حفرهای که بر سینه بند دیده میشود احتمالا برای جریان هوا و جلوگیری از تعریق بدن تعبیه شده، اما به گونهای استعارهای به سقط جنین زن اشاره میکند. کالو از ریورا باردار شد، اما به سبب نقصان رحمش نوزادش مرده به دنیا آمد و دیگر هیچ گاه نتوانست فرزند داشته باشد.
پای مصنوعی در چکمه سرخ چینی
پای مصنوعی و چکمه چرمی. ابریشم تکهدوزیشده با نقشمایههای چینی
کمی پیش از مرگش کالو در خاطرات روزانهاش نوشت: "شش ماه پیش پایم را قطع کردند. قرنها شکنجه شدم، زجر کشیدم و اکنون تقریبا دیگر انگیزهای ندارم… دیهگو تنها کسی است که مانع من میشود. از سر غرور باورمیکنم که ممکن است به من نیاز داشته باشد. او این را به من میگوید و من باور میکنم، اما هیچ گاه در زندگیآم این همه درد و عذاب نکشیدهام."
پای راستش به قانقاریا دچار شده بود. به ناچار بر صندلی چرخدار مینشست. این پای مصنوعی را به سفارش و طراحی خود او برایش ساختند. فریدا با جایدادن پای مصنوعی در پوتین ساق ابریشمی سرخ رنگ، که با نقش اژدهای چینی تزیین شده، هم آن را به شیئی هنری شبیه کرده و هم نقص عضوش را تلطیف کرده است. در دفتر یادداشت روزانهاش میخوانیم: " به پاهایم چه نیازی دارم، وقتی بال برای پرواز دارم". اما در واپسین سال حیاتش دردهای جسمی و آلام روحیاش چنان شدت گرفت، که به مصرف مواد مخدر پرداخت و چندی بعد در ۴۷ سالگی درگذشت.
خودنگاریهای فریدا کالو و نیز شمایلی که او از خویش آفرید، زن هنرمند مدرن آراسته با آرایههای سنتی سرخپوستان، اکنون بخشی از فرهنگ عمومی شده است. هنر شخصی، جسارت در ابراز خویشتن و هویت مستقلش در فرهنگ و هنر مردسالار قرن بیستم توجه فمینیستها را برانگیخت.
فیلم پرطرفدار فریدا (۲۰۰۲) ساخته جولی تایمور در برساختن چهرهای جهانی و رسانهای از او بسیار موثر افتاد. به تدریج به شیئی واجد ارزش تبادل بدل شد. شدت این رویکرد مبادله محور در فروشگاه موزه ویکتوریا و آلبرت لندن غافلگیرکننده است: تصویر فریدا کالو و نقاشیهایش بر کیف و لباس و کارت و ظروف تکثیر شده، و زیورها و نقشمایههای جامههایش در شمارگانی انبوه به فروش میرسد. فروشندگان و خریداران احتمالا نمیدانند یا چندان مهم نمیشمارند که او در اروپا به عضویت حزب کمونیست درآمد و با سرمایهداری و کالاسازی جهان و آدمیان بر سر مهر نبود.
کالو و ریورا