تمرکز بر ویژگی مشترک همه آثار تقلبی/پیشنهاد کاربردی علیرضا سمیعآذر درباره برخورد با آثار کپی
در حال حاضر دو دسته از افراد آزادانه، بدون هیچگونه نگرانی و تقریباً با امنیت کار آثار جعلی را تولید و توزیع می کنند.
ایران آرت : مریم درویش : علیرضا سمیعآذر معتقد است برخورد با جاعلان آثار هنری و فروشندگان آن اقدام بسیار مهم و ضروری است که باید خیلی زودتر از اینها شروع می شد، او در این گفتگو به صراحت به پرسش هایی پاسخ می دهد که مضمونش این است که اکنون چه باید کرد؟
علیرضا سمیع آذر، متولد ١٣٤٠ در تهران، در سال ١٣٦٩ در رشته معماری از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و در سال ١٣٧٥ در همین رشته دکترای خود را از دانشگاه مرکزی انگلستان دریافت کرد. او از سال ١٣٧٧ تا ١٣٨٤ ریاست موزه هنرهای معاصر تهران را برعهده داشت و هم اکنون بیشتر وقت خود را به تدریس، تالیف و البته مدیریت حراج تهران می گذراند.
او سال گذشته نخستین کتابش درباره هنر ایران، با عنوان "زایش مدرنیسم ایرانی" را روانه بازار نشر کرد؛ دیگر کتب او مانند " انقلاب مفهومی"، "آخرین جنبش های هنری قرن بیستم" ، "جهانی شدن و هنر جدید" ، "اوج و افول مدرنیسم" درباره هنر معاصر دنیاست.
چندی پیش آقای حسینی، معاونت امور هنری وزارت فرهنگ و ارشاد نامهای را با مضمون برخورد با آثار هنری کپی شده منتشر کردند. بحث آثار هنری جعلی موضوعی است که در چند سال اخیر به شکلهای مختلف مطرح شده است ولی هیچوقت اقدام جدی درباره آن صورت نگرفته و برخورد قانونی با آن انجام نشده است. به نظر شما دستور پیگیری آثار جعلی، چه تاثیری در جامعه تجسمی خواهد داشت؟
این کار، اقدام بسیار مهم و ضروری است که باید خیلی زودتر از اینها انجام میشد، ولی حالا که انجام شده هم بسیار مغتنم است. آرزو میکنم این اراده به طور جدی از طرف معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد و مرکز هنرهای تجسمی دنبال شود. آرزو میکنم این قضیه به نتیجه برسد چون اثرات مثبت آن خیلی فراتر از این است که یک تعداد آثار جعلی از بازار هنر جمعآوری شود. این کار به هر هنرمندی احساس امنیت میدهد تا بداند اثر هنری او علاوه بر حمایتهای فرهنگی و معنوی از طرف حاکمیت، مورد حمایت حقوقی و قضایی هم قرار دارد و بنابراین هنرمندان میتوانند با فراغ بال بیشتری به آفرینش هنری بپردازند. این موضوع اعتبار هنر را بالا میبرد و کمک میکند که ما از این پس فکر کنیم آفرینش هنری، یک محصولِ مطمئن است که از حقوق مالکیت معنوی به طور کامل برخوردار است.
در حال حاضر وضعیت جعل آثار هنری در کشور ما چگونه است؟
عدهای در جامعه ما که مشغول جعل آثار هنری دیگران هستند، آثاری را به نام یک هنرمند سرشناس خلق میکنند و بعد امضای آن هنرمند را هم جعل میکنند و آن را به جایی میفرستند که به قیمت بالایی فروخته شود. افرادی که چنین آثاری را میخرند، طبیعتاً فریب خوردهاند و یک اثر جعلی قلابی خریدهاند.
اما علاوه بر شخص کپیکار، اشخاص دیگری هم هستند که مبادرت به معرفی و فروش این آثار میکنند. ما معمولاً کسی که یک اثر جعلی خلق میکند را نمیبینیم، بلکه اشخاص دیگری را میبینیم که با آن آدم در ارتباط هستند و اثر جعلی منتسب به یک هنرمند بزرگ را با علم به اینکه کار آن هنرمند نیست، به خریدار عرضه میکنند. گاه حتی اسناد و مدارک قلابی هم با آن اثر همراه میکنند. این اشخاص آثار جعلی را مستقیماً یا با واسطه گالریدار به یک مجموعهدار به قیمت بالایی به فروش میرسانند و بخشی از فروش را خودشان برمیدارند و بخشی هم به تولیدکننده اثر جعلی میپردازند.
این دو دسته از افراد در حال حاضر آزادانه، بدون هیچگونه نگرانی و تقریباً با امنیت کار خود را انجام میدهند. حتی گاهی که عدهای متوجه کار آنها میشوند، این افراد هیچ هراس و اضطرابی به خودشان راه نمیدهند چون میدانند پیگیری قانونی برای مقابله با آنها صورت نخواهد گرفت.
به نظرم باید قبل از هر چیز به افرادی که آثار جعلی را تولید و توزیع میکنند، رسیدگی شود و این افراد مورد پیگرد قرار بگیرند. چون اینها به معنای واقعی کلمه جاعل و سارق هستند و مشتاقان هنر را فریب میدهند.
به نظر شما بهترین نوع برخورد با این افراد چیست؟
بهترین و اصولیترین راهکار، برخورد حقوقی و قضایی است برای اینکه این افراد فکر نکنند میتوانند این کار را آزادانه و بدون عواقبی انجام بدهند. بدترین برخورد هم این است که ما در یک بحث فنی و کارشناسی بیپایان با یکدیگر درگیر شویم و بر سر اصل بودن یا نبودن برخی آثار، مدام بحث کنیم. به نظرم این برخورد بیحاصلی است که در نهایت محدودیتی برای کسانی که کار فاسد جعل را انجام میدهند، ایجاد نمیکند. زمانی که ما دنبال بحث و مجادله کردن هستیم، آنها در امنیت کامل به تولید و فروش آثار جعلی ادامه میدهند. بنابراین باید برخورد حقوقی و قضایی با هدف یافتن جاعلین و اعمال قانون با آنها صورت بگیرد تا ما شاهد از بین رفتن جعل آثار باشیم و یا دست کم آن را به حداقل ممکن برسانیم.
اگر بحث کارشناسی راه دقیقی برای تشخیص اصالت اثر نیست، چگونه میتوان جعلی یا اصیل بودن اثر را تشخیص داد؟
اتفاقی که در مورد کارشناسی آثار میافتد این است که افراد میتوانند تشخیصهای مختلفی در این زمینه بدهند. یعنی کارشناسی آثار یک بحث صد در صد علمی نیست و براساس تجربیات افراد صورت میگیرد و به همین جهت اغلب با اختلاف نظرهایی مواجه میشود. این موضوع میتواند ما را در یک جدل کارشناسی متوقف نگه دارد، در حالیکه عدهای همچنان مشغول تولید و فروش آثار جعلی هستند.
جدا از بحث کارشناسی، راه شناخت آثار جعلی بسیار ساده است. آثار تقلبی که در بازار هستند، همه از این ویژگی مشترک برخوردارند که هویت خریداران قبلی آنها روشن نیست. ممکن است آثار جعلی حتی مورد بررسی یک کارشناس هم قرار گرفته باشند، اما چون جعل اثر استادانه صورت گرفته است، کارشناس نتوانسته جعل بودن آن و عدم تعلقش به یک هنرمند مشهور را تشخیص بدهد و بنابراین اثر جعلی حتی از یک کارشناس هم تأییدیه گرفته است. اما وقتی شما از فروشنده میپرسید که آن را از کجا آورده است، پاسخ روشنی ندارد.
کافی است از هر کسی که یک اثر مشکوک به جعل دارد، بخواهیم که خریداران قبلی این اثر را معرفی کنند و بگوید اثر را از چه کسی و کجا خریدهاند. این یک کار کارشناسی نیست، بلکه یک تجسس آگاهی است که به نظر من باید به پروسه پیگرد حقوقی و قضایی اضافه شود و البته اینجا پای نیروی انتظامی هم احتمالاً به میان میآید. یادمان نرود که آثار جعلی آثار گرانی هستند و کسی یک اثر ارزان را کپی نمیکند، بلکه آثار بسیار گران از هنرمندان سرشناس کپی میشوند.
این منطقی است که ما از هر فروشنده آثار هنری بپرسیم که آن را از چه کسی خریده است. اگر این فرد نتواند شخصی که اثر هنری را قبلا از او خریداری کرده است معرفی کند و هیچ فاکتوری برای خرید اثر نداشته باشد، ما میتوانیم این فرض را مطرح کنیم که این کار جعلی است چون فروشندگان قبلی روشنی ندارد و این فرد میتواند بهعنوان پخشکننده آثار جعلی مورد پیگرد قرار بگیرد.
توجه به پیشینه اثر هنری چقدر در نقل و انتقال آن تاثیر دارد؟
این کاری است که در همه جای دنیا انجام میشود. یعنی شما وقتی به حراجهای بزرگ دنیا مثل کریستیز و ساتبیز مراجعه کرده و اثری ارائه میدهید، آنها به طور طبیعی از شما می خواهند پیشینه و تاریخچه اثر را ارائه کنید. یعنی بگویید این اثر قبلاً متعلق به چه کسی بوده و صاحب قبلی هم آن را از چه کسی خریده است. تاریخچه اثر به همین شکل باید تجسس شود تا در نهایت به خود هنرمند برسیم. کمتر از ۱۰درصد موارد اتفاق میافتد که اثر اصل باشد ولی صاحبان قبلی آن مشخص نباشند.
در صورتی که نتوانید پیشینه اثر را مشخص کنید، ممکن است اثر را از شما خریداری نکنند. این موضوع تا جایی اهمیت دارد که گاه در کاتالوگ حراج هم نام مالک آن نوشته میشود و حتی حضور آن اثر در نمایشگاهها یا چاپ آن در کتابها نیز ذکر میشود. در هیچ کجای دنیا یک تعداد کارشناس به بحث و جدل با یکدیگر نمیپردازند که این اثر اصل هست یا نه، بلکه تجسس آگاهی صورت میگیرد تا مدارکی دال بر اصل بودن اثر پیدا شود.
به نظرم راه حل این معضل بزرگ که الآن به صورت یک آفت گریبانگیر هنر ایران و آثار اساتید هنر ایران شده، این است که ما آثار مجهولالهویه را شناسایی کنیم و از صاحبان آنها بخواهیم که هویت، تاریخچه و پیشینه اثر را معرفی کنند. مرحله کارشناسی، مرحله بعدی است؛ مرحلهای که شما بررسیهای حقوقی و قضایی را انجام دادهاید و این بررسیها هنوز مسئلهای را حل نکرده است، آنوقت میشود بحث بررسیهای کارشناسی به میان بیاید.
با توجه به صحبتهایی که مطرح شده است میتوانیم امیدوار باشیم که بهزودی این اتفاق بیفتد و اقداماتی برای پیگیری آثار کپی انجام شود. برای این کار لازم است یک شعبه قضایی و یا شورایی وجود داشته باشد که به طور قانونی به شکایتهای مربوط به این قضیه رسیدگی کنند. به نظر شما این شورا یا کمیته باید متشکل از چه افرادی باشد؟
این افراد باید قبل از هر چیز کارشناس حقوقی باشند، ولی ترجیحاً نسبت به آثار هنری آگاهی نسبی داشته باشند. اطلاعات عمومی هنری و آشنایی با چهرههای شاخص هنر ایران کافی است. شناخت مسائل قانونی و حقوق مالکیت معنوی، بسیار اهمیت دارد ولی البته در کنار افراد حقوقدان میتوان تعدادی کارشناس هنری هم داشت. این کمیته نباید خودش شورای تشخیص اصالت آثار باشد، چون اصالت همیشه محل بحث است و بلافاصله افرادی از بیرون، آن کمیته را متهم میکنند که تشخیص آنها اشتباه است و اعتبار آنها زیر سوال میرود. آن کمیته بیشتر از اینکه بخواهد وارد بحث اصالت اثر شود، باید به مسئله هویت، پیشینه و تاریخچه اثر بپردازد.
درباره اصالت سنجی هم میتوان به کارشناسان و افراد صاحبنظری که بیرون وجود دارند، مراجعه کرد. نکته مهم این است که این شورا یا کمیته بداند برای تشخیص صحت و اصالت آثار هر یک از هنرمندان چه کارشناسهایی میتوانند نظر دهند. گاه دوست یک هنرمند میتواند بهترین کارشناس باشد چون سالها با آن هنرمند حشر و نشر داشته و از کیفیات فنی آثارش تا حدی آگاه است. بعضی وقتها خانواده هنرمند و یا کارشناسان خاصی هستند که میتوانند این کار را بهتر انجام بدهند و کمیته مذکور هم کافی است کسانی را داشته باشد که این افراد را بشناسند.
زمانی که جعلی بودن یک اثر تأیید شد باید چه اتفاقی بیفتد؟ در واقع باید چه رفتارهایی با خلقکننده اثر جعلی و معرف آن به بازار هنر صورت بگیرد؟
قبل از هر چیزی باید تولیدکننده این اثر پیدا شود چون همه چیز با ساخت یک اثر جعلی به قصد فریب دادن فردی که ناآگاه است، شروع میشود. این شخص معمولاً یک هنرمند شکستخورده است که گاه از بسیاری از هنرمندان چیره دستتر است. کپی کردن آثار هنرمندان بزرگ یک کار بسیار ماهرانه است و تنها یک فرد چیرهدست میتواند اثری مثلاً از کمالالملک، سهراب سپهری، مارکو گریگوریان، بهمن محصص یا رضا مافی را جعل یا کپی کند. فردی که فاقد خلاقیت و ابتکار هنریست، اما تکنیک را خوب میداند. افراد جاعل آثار هنری، از نظر فنی فوقالعاده توانا هستند و گاه با چنان دقتی اثر را با ملاحظه سبک و سیاق یک هنرمند جعل میکنند که حتی کارشناسان محرز آثار هنرمندان را هم به اشتباه میاندازند.
این افراد خودشان میتوانستند هنرمند بزرگی شوند ولی شکست خوردند و الآن آثار خودشان به قیمت اندکی فروش میرود، بنابراین به طمع پول بیشتر به سراغ جعل اثر یک هنرمند سرشناس میروند. ابتدا باید چنین اشخاص تولیدکننده اثر جعلی شناسایی و کنترل شوند تا جلوی تولید اثر جعلی گرفته شود. اشخاصی که آثار دیگران را به قصد فروش جعل میکنند، کاری مترادف با خیانت، دزدی و سرقت انجام میدهند و قانون و دستگاه قضایی باید رفتاری مشابه افراد سارق و کسانی که خیانت در امانت میکنند را با آنها داشته باشد.
در مرحله بعد باید با کسانی که اثر را از جاعل خریداری میکنند و به مجموعهدار میفروشند برخورد شود. به نظرم وقتی کمیته اقدام قانونی تشکیل شود، پیدا کردن این افراد کار سختی نیست. حتی ممکن است جامعه هنری از جمله گالریداران و خریداران آثار هنری، افراد مذکور را که در این مدت شناسایی کردهاند، معرفی کنند.
تکلیف خود اثر هنری کپی شده چه میشود؟
اثر بدون شک باید معدوم شود. با اثر هنری جعلی باید مثل اسکناس جعلی رفتار کرد. برخورد با جعل اسکناس به این شکل است که اول شخص جاعل پیدا میشود، دوم اشخاصی که اسکناس را از جاعل گرفتهاند و به قصد سودجویی به دست مردم دادهاند، شناسایی میشوند و این دو گروه مورد پیگرد قضایی قرار میگیرند و دست آخر هم پول جعلی سوزانده میشود. اثر هنری هم مثل پول و چک جعلی است و باید به همان شکل با آنها برخورد شود.
در خارج از ایران برخورد با آثار جعلی چگونه است؟ مثلاً اگر هنرمندی بخواهد اثری که مدعی است به پیکاسو تعلق دارد را به یک گالری معروف بفروشد، برخورد آن گالری چطور است؟
اول اینکه در کشورهای پیشرفته، این آگاهی وجود دارد که تا ندانند یک اثر متعلق به چه کسی است، آن را نمیخرند. قاعدتاً همه میدانند آثاری که بدون شناسنامه و پیشینه، برای فروش عرضه میشوند، دو حالت ممکن است داشته باشند: یا آنکه جعلی باشند، چون معلوم نیست از کجا آمدهاند و یا حتی اصل باشند، اما احتمالاً از جایی دزدیده شده باشند.
اصطلاح looting که در کشورهای غربی بسیار رایج است به معنای به یغما بردن اثر یا شیء از یک جای دیگر است. این آثار گاه از موزهها یا مجموعههای خصوصی سرقت میشوند و یا در پی حوادث اجتماعی و جنگها به تاراج میروند. از جمله بعد از اشغال کویت توسط عراق و بعد هم اشغال عراق توسط آمریکا، از موزههای این دو کشور آثاری به غارت رفت. پس تنها اثر جعلی نیست که مورد پیگرد قرار میگیرد، بلکه اثر اصیل که به غارت رفته است هم مورد پیگرد قرار میگیرد. حتی ممکن است با کسانی که آثار دزدی خریداری میکنند هم بهعنوان مجرم برخورد شود. بنابراین شما قبل از هر چیزی باید این فرهنگ را داشته باشید که اثری که نمیدانید از کجا آمده است را خریداری نکنید.
در جوامعی که در زمینههای هنری پیشرفته هستند، هیچ کمیتهای وجود ندارد که کارش تشخیص اصالت اثر باشد، اما شما میتوانید به هر دادگاهی شکایت کنید و بگویید اثری که ارائه شده، جعلی است و به هنرمندی که ادعا میشود تعلق ندارد و کسی که صاحب آن است، اعم از اینکه دانسته و یا نادانسته این اثر را خریداری کرده، باید در دادگاه پاسخگو باشد.
بنابراین از اثر هنری حمایت قانونی وجود دارد، هم به خاطر حراست از هنر و نامهای بزرگ که اعتبار ملی یک کشور هستند و هم به خاطر امنیت اقتصادی که هرگونه سوءاستفاده ممکن است سرمایه افرادی را به مخاطره بیاندازد. به هر حال پول قابل توجهی به اسم خریداری و گردآوری آثار هنری مورد مبادله قرار میگیرد و هر گونه عدم سلامت در این زمینه، علاوه بر تبعات فرهنگی، عوارض اقتصادی هم دارد و امنیت سرمایهگذاری را هم به مخاطره میاندازد. لذا صرفاً وظیفه وزارت فرهنگ یک کشور نیست که به حقوق آثار هنری رسیدگی کند، بلکه وظیفه دستگاه قضایی آن کشور است که از یک سرمایه فرهنگی اقتصادی حراست کند.