آیدین آغداشلو: افرادی مثل بیضایی باید برگردند / من هم اگر نتوانم کار کنم از ایران میروم
آغداشلو گفت: اگر روزی همین دولت اعلام کند که من حق نقاشی ندارم، حق سخنرانی ندارم و اجازه هیچ نوع فعالیتی ندارم، اگر قصد تولید داشته باشم میروم و یک جای دیگری را پیدا میکنم.
ایران آرت: آیدین آغداشلو اعتقاد دارد که هنرمند و سیاستمدار هر کدام باید کار خودشان را انجام دهند. او معتقد است که جامعه باید امیدوار باشد تا انسدادهایش برداشته شود. در ادامه بخشهایی از صحبتهای آغداشلو با علی پاکزاد، خبرنگار اعتمادآنلاین را خواهید خواند.
** این جامعه یک جامعه شقه شده است. یک جامعه دوپاره است و این مسائل به صورت متقابل در آن اتفاق میافتد. هنرمندان وقتی به دعوتی پاسخ منفی میدهند و آن را تحریم میکنند در پاسخ به تحریمهای دولت است. خود دولت هم سالهاست که جمع قابل توجهی از هنرمندان را تحریم کرده است و جای گله ندارد. هیچ وقت از من برای حضور در مراسمهای دولتی دعوت نشده است. البته گلهای هم ندارم. باید روی این دوپاره شدن جامعه تمرکز کنیم و دولت نمیتواند گله کند که ما دعوت کردیم و نیامدند. چه تعداد از هنرمندان قدیمی این جامعه به دلایلی که به خود دولت مربوط است تحریم شدهاند و اجازه ظاهر شدن و انجام فعالیت حرفهای ندارند. مگر این طور سانسور شدن چیزی غیر از تحریم است؟
** ما به آن بخشی که دولت هنرمندان را تحریم میکند سالهاست عادت کردهایم ولی برای اولین بار است که دولت با تحریم هنرمندان مواجه شده است. این موضوع نه خوب است و نه بد. فقط نوعی نشانه است. اهمیت و درک این مسئله به خودشان مربوط میشود که تا چه حد وضعیت موجود را بفهمند. موضوعی که جدید است نوع بیان و اعتراضی است که اکنون هنرمندان از خود نشان میدهند. قبلاً اعتراض این قشر از جامعه بیشتر به مسائلی از این قبیل که ما بیمه نیستیم، ساعت کاری مشخص نداریم، با گزینشهای سلیقهای مواجهیم، معیشتمان کافی نیست و... بود، اما الان اعتراضها عمومیتر شده و عنوانهای جدیدی به وجود آمده است. دیگر موضوعات معیشتی برای هنرمندان در اولویت نیست بلکه اکنون کلیتر فکر میکنند و مطالبات عمیقتری را طلب میکنند.
** ظاهراً برای عبور از این بنبست باید گفتوگویی به وجود بیاید تا در قالب گفتوگو مشکلات برطرف شود ولی تا به امروز که گفتوگویی انجام نشده است. چون عموماً دولتها ملزم نبودهاند که پاسخگوی هنرمندان باشند و همیشه عنوان کردهاند که چهارچوبهایی هست و هنرمندان باید در این چهارچوبها حرکت کنند. البته در هر جای دنیا چهارچوبها وجود دارند اما به زور در این چهارچوبهای دقیقاً تعریفنشده قرار گرفتن موضوعی دیگر است؛ و پیامدهای زیادی به وجود میآورد که آثار آن در عدم تعامل میان سیستم و هنرمندان به خوبی دیده میشود.
** درک نمیکنم چطور ممکن است و چنین چیزی به نظر من امکانپذیر نیست و تا وقتی که به عنوان مصلحت، دولت هنرمندی را از مجموعه امکانات، تولید و کار رفتهرفته محروم میکند این تعامل چطور به وجود میآید؟ هنرمندی مثل بهرام بیضایی، میرود. دیگر نمیماند که کار کند تا بتواند امیدی را از طریق آثارش در جامعه ایجاد کند و انگار نه انگار! امید از تولید است. امید حرف و شعار نیست. حرف را که همه میزنند و خیلیها هم امید میدهند، بد هم نیست. ولی اصابت ندارد تأثیری نمیگذارد؛ بنابراین امید در تولید است. در کار است. در ایجاد است.
** دوره بعد و قبل انقلاب را که مقایسه میکنم به موضوعات مختلفی پی میبرم. فکر میکنم انقلاب آغازی شد تا دوباره همه چیز از اول نوشته شود. در نتیجه خیلی از چیزهایی که الان جاری است با چیزهایی که در آن سالها جاری بود طبیعتاً فرق کرده است. وضعیت هنرمندان هم مشابه قبل نیست. هنرمندانی هستند که در خلوت خودشان میتوانند کار به وجود بیاورند و هنرمندانی هم هستند که ناچارند با دولتها تعامل داشته باشند؛ بنابراین این وضعیت یکسان نیست. وضعیت اعتراضها هم یکسان نیستند؛ اما چیزی که الان مطرح است جایگاه «خرد» است. منتها کسی که درباره رفتار خردمندانه صحبت کند از هر دو سو مورد تهاجم قرار میگیرد و همانطور که قبلاً گفتم این یعنی همان سرگشتگی است و شما ناگزیر میشوید با یک جهت همراهی کنید و الا بیقبیله میمانید؛ بنابراین کسانی که رفتند و ماندند وضعیتشان با هم متفاوت است.
** اگر بهرام بیضایی رفته به خاطر ممانعت از تولید کارش رفته چون تولید او نمایش و تصویر است و در این تولید باید دولت سهم به او را بدهد، وام به او بدهد، وقتی حمایت نمیشود و اجازه کار به او نمیدهند پس برای چه بماند؟ وقتی کسی مثل اصغر معصومی میرود مشکل او چیز دیگری است. اگر روزی همین دولت اعلام کند که من حق نقاشی ندارم و حق سخنرانی ندارم اجازه هیچ نوع فعالیتی ندارم، خب من اگر قصد تولید داشته باشم میروم و یک جای دیگری را پیدا میکنم برای اینکه همیشه اشاره کردهام که کار و خلق اثر خیلی مهم است و نفس تولید میتواند جای آب و خاک را بگیرد؛ بنابراین اگر دولتی مانع انجام کار شود یا آن را دشوار کند در معرض این عکسالعملهای طبیعی و بدیهی قرار میگیرد.
** اعتقاد دارم هنرمندان جامعه ما متشکل نیستند و نباید هم باشند، نظرها و گفتوگوها و آرمانخواهیها متفاوت است و باید هم باشد. در مجموع هنرمندان قرار بر این ندارند که نظریهپرداز سیاسی صرف باشند. آنها کار هنری خودشان را باید انجام دهند و خوب هم باید انجام دهند؛ بنابراین اگر وحدت خاصی در بین آنها وجود ندارد و اگر در مقطعی خواستههایی دارند که دولت توان و امکان برآوردنشان را ندارد، این قابل درک است و ذاتی و آرمانخواهی هنر و هنرمند است؛ اما دولت میتواند سنجیده عمل کند چون دولت منسجمتر است و خواستههایش مشخصتر است و حریم محدودههایش سالهاست که با اصرار اعمال میشود. پس اگر دولت احساس میکند این دو پارگی را باید به گونهای جبران کند در چارهجویی خودش قرار میگیرد؛ بنابراین اگر کسی قرار باشد این گفتوگو را آغاز کند دولت است تا افرادی بسیاری مثل بهرام بیضایی برگردند و آثارشان را اجرا کنند تا دریچهای برای آغاز مجدد باز شود.