"حضور" روی دیگر غیاب است/ رضا بیگناه از نمایشگاه آثارش در گالری مژده میگوید
رضا بیگناه عقیده دارد زمانی که رویاها و تصورات آدمی نمیتوانند در قالب کلمات جاری شوند، افسون خط و رنگ میتواند جلوهای دیگر به تخیلات آدمی ببخشد.
ایران آرت: رضا بیگناه، هنرمندی است که در کارنامه کاری خود کارگردانی نمایش، تصویرسازی کتاب کودک و نقاشی را دارد. او که سالهاست به کانادا مهاجرت کرده، پس از سالها بخشی از آثار خود را با عنوان "حضور" در گالری مژده به نمایش گذاشته است. بیگناه معتقد است که مهاجرت برای او نقطه عطفی بوده که تأثیر آن کاملاً بر روی کارهایش مشخص است. به بهانه برگزاری نمایشگاه حضور گفتوگویی با این هنرمند داشتهایم که در ادامه میخوانید.
درباره نمایشگاه "حضور" و مجموعه آثاری که در این نمایشگاه عرضه شده است توضیح دهید؟
در این نمایشگاه مجموعاً 24 اثر از دورههای مختلف زندگی من به نمایش گذاشته شده است. در واقع آثار این نمایشگاه مربوط به کارهای من بین سالهای 1381 تا 1396 است لذا میتوان گفت که "حضور" مروری بر آثار من در دورههای مختلف است که توسط خود من و بر این مبنا که در آن زمان چه فضای ذهنی را تجربه میکردم انتخاب شده است.
با توجه به اینکه فرمودید، این آثار مربوط به دورههای مختلف زندگی هنری شما هستند، آیا میتوان گفت که آثار این نمایشگاه خط ارتباطی دارند و با یکدیگر مرتبطاند؟
به هر حال آثار این مجموعه یک خط ارتباطی را بر مبنای درونیات من دنبال میکنند و تم مشترکی به نام "انسان" این آثار را به یکدیگر وصل میکنند، اما بدیهی است که در هر دورهای این کارها بنا بر مقتضیات ذهنی و شرایط زندگی من تفاوتهایی نیز دارند زیرا هر اثر هنری، قطعاً متأثر از این عوامل است.
شما سالها در خارج از ایران زندگی کردید. آیا میتوان گفت که مسئله مهاجرت روی دغدغههای ذهنی شما تأثیرگذار بوده و به نحوی آثار را متفاوت از فضای هنری امروز ایران کرده است؟
مسئله مهاجرت نقطه عطفی در آثار مجموعه "حضور" است زیرا پس از مهاجرتم به کانادا همه چیز تحت تأثیر مواجهه با یک فرهنگ جدید قرار گرفت، لذا از نظر فرم و مضمون آثارم دچار تغییر شدند. البته این تفاوت به معنای از دست رفتن مشخصه من در کارها نیست و با وجود تفاوتی که در کارها اخیر دیده میشود باز هم ویژگیهای شخصیام در آنها حضور دارد.
دلیل انتخاب نام "حضور" برای آثار این مجموعه که مروری بر کارهای شماست، چیست؟
حضور روی دیگر غیاب است. ساحتی است که شکل و معنا در آن نمایان میشود. در گستره حضور زمان و مکان فرصتی فراهم میآورند تا نور "فراخوانده" شده را با لبههای درخشان نمایان کند. غیاب اما سیطره سکوت است و ظلمات. عرصهای تعریف ناپذیر که نیستی بر هست و بود چیزها حاکم است. وادی انتظار است. این دو ساحت، در همه رخدادها و پدیدههای عالم مستتر است؛ اما در مهاجرت به معنای عام، نمود بیشتری دارد. مهاجرت جا به جایی از مکانی به مکان دیگر با فرهنگهای متفاوت، پدیدهای پیچیده و رمزآلودی است که از آغاز با انسان وجود داشته است. در واقع هنرمند با فراخواندن آنچه در غیاب وانهاده و تلفیق و ترکیبش با آنچه "حضور" در برابرش قرار داده است، دست به شکلی از بازنمایی، خلق زبان و مفاهیم جدید میزند. این حالت، هنرمند را قادر میسازد خلاقیتش را بروز دهد و او را از انفعال و فرو رفتن در محاق فراموشی بازمیدارد.
فکر میکنم که در آثار این نمایشگاه میتوان روند حرکت فکری و تکنیکی شما را در عرصه هنر نقاشی کاملاً لمس کرد.
به نظر من زمانی که رویاها و تصورات آدمی نمیتوانند در قالب کلمات جاری شوند، افسون خط و رنگ میتواند جلوهای دیگر به تخیلات آدمی ببخشد. من باور دارم که از ترکیب خطوط و رنگها، همواره چیزی متولد میشود که میتواند ناشناختهها و انگارهها را چه در تعامل و همزیستی با محیط و چه در تضاد با آن، بر روی بوم جلوهگر کند. دورههای مختلف نقاشی من همچون هر پدیده دیگری متأثر از حوادث و رویدادهایی بوده است که در زندگی شخصی و اجتماعی از سر گذراندهام. اغلب این آثار بهویژه از تجربه مهاجرت و نیز مواجهه با یک فرهنگ جدید تأثیر پذیرفتهاند، اما در نهایت همگی در راستای مضمون مشترکی هستند که همان انسان است. آثار من در هر دوره اگرچه مستقل و متفاوت به نظر میرسد اما در مجموع مضمون مشترکی دارند که درونیات مرا بازگو میکنند. به این معنا که در یک دوره مضمون غالب آثارم، بازخوانی خاطرات بوده و در دورهای دیگر شعر مرا با خود به دنیای نقاشی برده است. به این که چگونه میشود جوهره شعر را با خط و رنگ تجسم نمود. حتی در نقاشیهای انتزاعی هم که هیچ نشانی از فیگور و اشیای آشنا وجود ندارد، همچنان درگیر انسان و دغدغههایش بودهام.
آیا این تغییرات فکری و احساسی در مورد متریال کارهای شما هم رخ داد؟
بله. در طی دورههای مختلف متریال کارها نیز تغییر کرد. در دوره نخست من با گواش روی مقوا کار میکردم، یک زمانی رنگ و روغن، اما در دورههای بعدی به اکریلیک بر روی بوم متمایل شدم. در مورد تکنیک کارها نیز تغییراتی طی دورههای مختلف به وجود آمده است. به عنوان مثال من در مجموعه اخیر خود آبستره کار کردم اما در دورهای این آثار به سمت فیگوراتیو متمایل بودند البته در یک برهه زمانی نیز سعی میکردم که ترکیبی از فضاهای مختلف را ارائه کنم.
در دورهای از آثار شما رگههای روشنی از نقاشی ایرانی دیده میشود.
بله. من در دورهای متأثر از نقاشی ایرانی بودم. با اینکه نمیتوان کارهای آن دوران را شبیه به مینیاتور دانست اما به لحاظ فضا این آثار بسیار نزدیک به هنر و فرهنگ ایرانی هستند و اغلب جزئیات هنر آن دوران را در خود دارند.
با توجه به اینکه تحصیلات آکادمیک شما در رشته تئاتر است، فکر میکنید چقدر این رشته روی نقاشیهای شما تأثیرگذار بوده است؟
تخصص در عرصه تئاتر برای نقاشی به من بسیار کمک کرده است. من اگر چه نقاشی را از نوجوانی شروع کردم اما در دانشگاه رشته تئاتر را ادامه دادم و معتقدم که تئاتر برای موفقیت در نقاشی کمک بسیاری به من کرده است.
دقیقا از چه ابعادی معتقدید که تئاتر روی نقاشیهای شما تأثیر مثبت داشته است؟
تئاتر از نظر مضمون، فرم و حتی شیوه اجرا، در آثار نقاشی من بسیار تأثیرگذار بوده است. برای من در نقاشی هم مثل نمایش، هر تابلو یک شروع، میانه و گذشتهای دارد که در یک فضای دو بعدی نشان داده میشود اما قطعاً لایههای داستانی عمیقتری را میتوان در آن دید و روایت کرد. البته این روایت به اقتضای رسانه نقاشی با تئاتر کاملاً متفاوت است. نقاشی، هنری بسیار گسترده است لذا به جرات میتوانم بگویم که بالعکس، نقاشی نیز به هنر نمایش کمک بسیار کرده است به نحوی که نقش آن را میتوان به صورت واضح در طراحی صحنه، انتخاب رنگها، طراحی لباس، میزانسن و نور دید.
پس از سالها مهاجرت در ایران نمایشگاه برگزار کردید. استقبال مخاطبان برای شما چطور بود؟
استقبال از نمایشگاه بسیار فوقالعاده بود. میتوان گفت که فضای گرم و دوستانهای در افتتاحیه وجود داشت ضمن اینکه من نیز بازخوردهای بسیار فوقالعادهای از مخاطبان دریافت کردم.
شما در کارنامه کاری خودتان تصویرسازی سه کتاب کودک را نیز دارید. آیا در این زمینه فعالیت تازهای دارید؟
بله. به زودی دو کتاب کودک دیگر نیز با تصویرسازی من وارد بازار نشر میشود.